احسان - این نوشته پاسخی است بر نوشته دیگری از بهاره آروین
(+). بعد از سخنان رهبر در کرمانشاه درباره امکان تغییر نظام ریاستی به پارلمانی، و واکنشهای عموما منفی فعالان رسانهای به این سخن، بهاره آروین در یادداشتی با عنوان «
هوچیگریهای زیانبار»
(+) به انتقاد از این واکنشها پرداخت و واکنشها را «هوچیگری رسانهای» و ناشی از دق و دلی این افراد از «صدر تا ذیل نظام جمهوری اسلامی» قلمداد کرد. هدف من در این یادداشت نقد و رد استدلالهای بهاره آروین است اما ابتدا باید چند نکته را عرض کنم و بعد وارد نوشته اصلی میشوم:
ایراد اصلی این نوشته بهاره آروین هم مانند اکثر نوشتههای دیگرش این است که غیرمودبانه و توهینآمیز است. فاقد ادب و احترام به مخاطبین یادداشت و افراد مورد انتقاد است. نویسنده «تلاش میکند» از موضع بالا با مخاطب حرف بزند و طبعا به وادی سطحینویسی وارد میشود. اصلا لازم نیست در متن 4000 کلمهای آروین دنبال مثال برای این ادعا بگردیم. فقط به پاراگراف اول این متن نگاه کنید. به بکارگیری واژههایی مانند «هوچی گری»، «ناشیانه»، «پیراهن عثمان کردن» و غیره. مهم این نیست که آروین حتی کاربرد درست ضرب المثل «پیراهن عثمان کردن» را هم نمیداند! مهم این است که وی بلد نیست (یا آگاهانه پرهیز دارد از اینکه) محترمانه به نقد افرادی بپردازد که با آنها اختلاف فکری دارد. فلذا تا حد زیادی راه را برای شکل گیری بحث و گفتگوهای آینده میبندد. ایراد دیگر هم این است که متن آروین مغشوش و نامنظم است. لاجرم نقد نوشتن بر آن هم آسان نیست. با این وجود سعی میکنم عمده دلایل وی را دسته بندی و رد کنم. تاکیدها از من است. عبارات رنگی عین جملات و کلمات ایشان هستند.
1- آروین بعد از یادآوری عقیدهاش در باب بهینه بودن نوع فعلی نظام، یعنی ریاستی و همراه با وجود مقام ولی فقیه و دلایلش، مینویسد: «اصل حرفم اما در این پست این است که این تفسیری که از سخنان دیروز رهبری باب شده است و سند افزایش قدرت و دیکتاتوری و چه و چه، نه تفسیر موجهی از متن است و نه مهمتر از آن، مطلوبیتی در نشر و جا انداختن چنین تفسیری برای حامیان دموکراسی در ایران وجود دارد، به نظرم، چنین تفسیری جز یک انگزنی ناموجه و زیانبار هیچ دستاورد دیگری ندارد».
چرا این تفسیر یک انگزنی ناموجه است؟ او چند خط پایینتر توضیح میدهد که: «ایشان اگر میخواست در باب امکان یا عدم امکان تغییر قانون اساسی اظهارنظر کند، این موضع فعلی به اصول دموکراتیک نزدیکتر است یا اینکه احیانا میگفت قانون اساسی ما چون وحی منزل است و اصلا فکر تغییرش را به مخیلهتان راه ندهید؟ نه جدا، کمی فکر کنید».
پرسش سادهای که از آروین میتوان پرسید این است: «سوال ما هم همان "اگر" است. مگر رهبر مجبور بوده به پاسخگویی و اظهارنظر در اینباره؟ مگر خبرنگاری از او درباره امکان تغییر در قانون پرسیده بود که رهبر اجباری به پرداختن به این بحث داشته باشد؟ چه شده که در حالیکه 22 سال از آخرین تغییر در قانون اساسی میگذرد و بسیاری از بندها و اصول همین قانون فعلی هم درست اجرا نمیشود رهبری در میانه یک سفر استانی احساس کرده باید درباره «امکان» تغییر در قانون اساسی آنهم درباره حذف بالاترین مقام اجرایی کشور سخن بگوید؟ همینطور اتفاقی؟ کاملا فی البداهه؟ عجب! و سوال دیگر اینکه: پرداختن به این موضوع و نقد آن چه زیان و ضرری برای حامیان دموکراسی دارد؟ عدم مطلوبیت آن چیست؟ بهاره آروین حداقل در این متن پاسخی برای این سوال ندارد.
2- آروین سپس استدلالهای بالا را در یک مغالطه آشکار پیوند میدهد به این جمله که: «گو اینکه اساسا در ادبیات علوم سیاسی، دموکراسی پارلمانی ظرفیت بیشتری را برای تحقق اصول دموکراتیک داراست» و بعد از نوشتن از اینکه نظام پارلمانی در ایران کارامد نیست و پس از صد سال آزمون و خطا به نظام بهینه فعلی یعنی ریاست جمهوری رسیدهایم ادامه میدهد که: «آشکار است که این تجربه منحصر به فرد تاریخی به این واقعیت که به طور کلی و معمولا دموکراسی پارلمانی به شاخصهای دموکراسی نزدیکتر است خدشهای وارد نمیکند».
خب مگر منتقدان سخنان رهبر درباره بهتر یا بدتر بودن نظام پارلمانی بحث کردهاند؟ مگر اساسا به قضاوت بین نظام پارلمانی یا ریاستی پرداختهاند؟ آشکارا نه! حرف این منتقدان هم خیلی روشن و واضح همین بوده که «در شرایط فعلی جامعه ایران، و با این سطح نازل از گستردگی احزاب و مقبولیت و معروفیت آنها بین عموم مردم، با این سطح نازل از آزادی بیان، عدم وجود رسانههای آزاد و انحصاری بودن تلویزیون و رادیو در دست حاکمیت، با کنترل تقریبا مطلق صاحبان یک عقیده خاص فکری و عقیدتی بر قدرت نظامی و سیاسی کشور، و کنترل تام همین افراد بر منابع ثروت در ایران، و با وجود موضوعی مانند نظارت استصوابی و انتصاب تقریبی نمایندگان مجلس پیش از انتخاب آنان، تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی در ایران به معنای مرگ قطعی دموکراسی نیمه جان فعلی است». به همین سادگی! اساسا نه قضاوتی کلی بین این دو شیوه از حکومت داری بوده و نه قرار بوده تصویب این قانون در بستری خارج از فضای فعلی ایران بررسی شود. لذا تلاش آروین برای دفاع نظری از دموکراسی پارلمانی اساسا فاقد موضوعیت است و متاسفانه در میانه سخنانش باز هم در یک حرف بیربط دیگر هنگام دفاع از دموکراسی پارلمانی دلیل میآورد که: «قوه مجریه به دلیل برخورداری از نیروی نظامی خود به خود قوی هست». روشن است که این حرف در ایران فعلی چقدر خطا و دور از واقعیت است. روشن است که قوای نظامی ایران بطور تقریبا مطلق در اختیار چه مقامی است و تضعیف رییس جمهوری در برابر این مقام چه تبعات خطرناکی دارد.
3- آروین در ادامه مطلبش با دورشدن از همین نقدنویسی نصفه و نیمه، و با سقوطی تاسفبار به وادی شعاری نویسی ادامه میدهد که: «والا بنده میتوانم درک کنم چرا برخی دولتمردان آمریکایی یا مثلا بیبیسی ممکن است تفسیر این جملات را مبنی بر خواست و اراده ولیفقیه برای افزایش نفوذ و قدرتش در نظام سیاسی ایران و چه میدانم حذف مخالفان و حاکمیت تکصدایی و چه و چه قرار دهد، برخی دولتمردان آمریکایی و بیبیسی و امثالهم چنین موضعی نسبت به این سخنان بگیرند، کم و بیش طبیعی است، به هرحال دشمن همدیگرند، از وقتی ما یادمان میآید این به آن میگفته شیطان بزرگ و آن هم به این میگفته محور شرارت، کلا عادتشان است بگردند در سخنان سران و مسئولین همدیگر و گزک بگیرند ازشان برای به راه انداختن هوچیگریهای رسانهای علیه همدیگر و جلوی تماشاچیان احتمالی در جهان بلکه هر کدام بتوانند حمایت متحدان بیشتری را نسبت به خود و علیه رقیب جلب کنند؛ خلاصه کارشان این است، غیر از این میبود جای تعجب داشت. حیرت بنده اما از این نیروهای داخلی ناشی و جوگیر و چهبسا دهانبینی است».
من متوجه نمیشوم آروین با ابراز برائت از آمریکا و بی بی سی کدام مخاطب را قرار است تشویق به همدلی و پذیرفتن استدلالهای این نوشته کند؟ آیا فکر میکند با نوشتن از دشمن و کشف یک ارتباط مخفی و همصدایی بین بی بی سی و دولتمردان آمریکایی باعث افزایش اعتبار نوشتهاش میشود؟ نمیفهمم با محکوم کردن همزمان حکومتهای ایران و آمریکا و انگزنیهای دوطرفهشان به یکدیگر چه چیزی را میخواهد اثبات یا تبلیغ کند؟ بیطرفی و نگاه منصفانه را؟ اما اینقدر میفهمم که این خارج شدن از مسیر علمینویسی و پرداختن اینچنین نازل به انگیزهها و عادت(!)های افراد و حکومتها و رسانهها هیچ اعتباری برای نقد و نوشتهاش فراهم نمیکند که هیچ، برعکس آن را به یک متن شعارزده و احساسی تبدیل میکند. بازهم بگذریم از اینکه آروین طرف مخالف را جوگیر، دهنبین، بیفکر و طلسم شده خطاب میکند و آنها را متهم میکند که در پی حلوا حلوا کردن تفسیر دولتهای مخالف هستند.
4- گفتم که متن بهاره آروین مغشوش است و هر از چند گاه به موضوعی میپردازد که قبلا دربارهاش صحبت کرده. لذا آروین یکبار دیگر میپرسد: «بنابراین سوال اصلی این است: به نفع ماست رهبر جمهوری اسلامی ایران موضع ضد دموکراتیکی گرفته باشد یا موضع دموکراتیک؟» که همانطور که پیشتر نوشتم این سوال انحرافی و فاقد موضوعیت است. سوال اصلی این است که کدام اولویت و کدام نیاز و تقاضا باعث بیان این سخنان از جانب رهبر و پرداختن به موضوع تغییر نظام ریاستی به پارلمانی شده است.
5- در یک متن درهم ریخته و نامنظم طبیعی است که به یک موضوع واحد در چند جای متن پرداخته شود. از همین رو است که آروین در پاسخ به سوال بالا و بعد از برقراری یک شباهت نامربوط بین منتقدان سخن رهبر و حاکمیت جمهوری اسلامی و نوشتن اینکه: «قاعدتا به نفعمان است که مواضعاش دموکراتیک باشد پس چه کاری است هل دادناش که نخیر، شما نمیشناسید اینها را، یک چنین فردی وقتی حتی از امکان تغییر در قانون اساسی حرف میزند، ظاهرش این است که دارد موضع انعطافپذیری نسبت به امکان تغییر وضع موجود میگیرد، باطنِ واقعیاش این است که میخواهد نفوذ و قدرت خودش را افزایش دهد. کمثل جمهوری اسلامی که شهروندان ساده و معمولیاش را می گیرد و به ضرب و زورِ کتک و شکنجه وادارشان میکند که به ارتباط با منافقین و انگلیس و اسراییل و چه و چه اعتراف کنند» در نهایت این سوال را میپرسد که: «صرف دق و دلی از نظام جمهوری و صدر و ذیلاش کفایت میکند برای هوچیگریهای رسانهای چنین زیانبار؟» که پاسخش روشن است. جدا از اینکه نویسنده هیچ دلیل و برهانی برای زیان بار بودن این انتقادات (و نه هوچیگری رسانهای!) ارایه نکرده، آروین اساسا متوجه نیست که دلیل این انتقادات نه آنطور که آروین میپندارد دق و دلی، که نگرانیای است که از این اظهار نظر و دلیل بیانش در این مقطع زمانی و نتایج اجرای آن بوجود آمده است.
6- در ادامه متن، آروین همچنان به سقوط مستدامش ادامه میدهد. او مینویسد: «حالا لابد دوستان تذکر میدهند خب شما دوست داری خوشخیالانه و چهبسا سادهلوحانه فکر کنی این حرفها موضع دموکراتیک بوده است و اصلا قصد و غرضی برای حذف موانع ساختاری یکپارچگی قدرت در نظام سیاسی ایران پشتاش نبوده است، میل خودت است، اما یک وقت فرصت کردی سرت را از زیر برف بیرون بیاوری کلاهات را قاضی کن ببین چرا رهبر مملکت باید بلند شود برود کرمانشاه تلقی، از امکان تغییر نظام سیاسی در آیندهی احتمالا دور سخن به میان آورد» و در پاسخ به این افراد به سه نکته اشاره میکند:
الف. «فیالواقع از نیت و غرض واقعی پس و پشتِ یک سخن، کسی جز خود گوینده و خدایش نمیتواند خبردار شود»! اما بلافاصله در خط بعدی در کنار گوینده و خدایش قرار میگیرد و نوع و انگیزه منتقدان سخنان رهبر را «انگزنی بیهوده و از سر دق و دلیهای بچهگانه» توصیف میکند.
ب. نکته دومی که بیان میشود این است که: «واقعا شما هم اگر فرصت کردید، از این شیوه کیهانیِ جدا کردن دو خط از کل نوشته و مانور هوچیگرانه بر روی آن دست بردارید و بروید کل متن را بخوانید ببینید اصل بحث چیز دیگری است و از قضا مبحث تئوریک جالبی است در باب جوانی و پیری و فرسودگی نظامهای سیاسی. کلا بنده کمی پیگیر شدهام دیدهام ایشان میخواهد در جمع دانشجویان صحبت کند، خیلی حرفهای کلی نمیزند، رسما برمیدارد یک بحث تئوریک را از جهت همفکری با مخاطبانش طرح میکند ... سر افطاری با دانشجویان هم یک باز یک بحث تئوریکی داشتند در باب انقلاب فرانسه و روندی که بعد از آن طی کرد و مقایسهاش با انقلاب ایران و با چنان جزئیاتی هم طرح بحث میکردند که مثلا اگر میخواهید تاریخ انقلاب فرانسه یادتان بماند اینطوری حفظ کنید که یک، هفت هشت نه:) حالا وسط این بحث در باب جوانی و پیری نظامهای سیاسی هم ایشان مثال زده برای فهم منظورش، گفته تغییر ممکن است به شرط حفظ آرمانها و اصول، این تغییر هم ممکن است از کلانترین سطوح یعنی تغییر قانون اساسی باشد تا تغییر سیاستها، بعد مخاطبش دانشجویان بوده، با ادبیات تخصصی گفته مثلا تغییر نظام ریاستی به پارلمانی، الان حرف بدی است این؟ حرف نامربوطی است؟» آروین از تشبیه مخالفان به کیهان قرار است چه کسی را قانع کند؟ اویی که چند خط قبلتر از هل دادن مخالفان به آنطرف خط و انگ زدن به آنان انتقاد میکند خودش مخالفانش را متهم میکند به در پیش گرفتن شیوه کیهان نشینان. اما این ریاکاری آروین چندان هم مهم نیست. مهمتر این است که آروین نمیپرسد بین این همه موضوع مهم و بحث برانگیز در قانون در این سالها، از جمله ممنوعیت رسانههای تصویری غیردولتی، وجود نظارت استصوابی، اصل معلق مانده جرم سیاسی، چگونگی نظارت مجلس خبرگان بر رهبری و غیره و غیره، چرا هنگام سخن گفتن از فرسودگی نظامهای سیاسی فقط امر نه چندان مطرح و در عین حال حساسی مانند تغییر نظام پارلمانی به ریاستی مورد توجه قرار میگیرد؟ همینطور شانسی و اتفاقی؟ و یک سوال خودمانی: شما هم مانند من از نوع نگاه و ادبیات مورد استفاده آروین خطاب به رهبر در جملات بالا حالتان بد میشود؟ بدون اغراق میپرسم، احساس تهوع میکنید؟ یا این فقط احساس من است؟
ج. نکته سوم آروین: «
اما نکته سوم که باز هم دوستان باید بابت تناقض در تفسیرشان و ضدیت شواهد با این تفسیر پاسخگو باشند، اینکه اگر واقعا ایشان میخواست به قول این دسته از سبزها به تغییر نظام سیاسی در ایران چراغ سبز نشان دهد، چرا این جمله معترضه را آن وسط اضافه کرده است: «اگر یک روزى در آیندههاى دور یا نزدیک – که احتمالاً در آیندههاى نزدیک، چنین چیزى پیش نمىآید-» از نقل معترضهوار این جمله در متن سخنان آشکار است که حذف این قید هیچ خدشهای به جمله وارد نمیکرده است، یعنی یک عمدی بوده که وسطاش چنین قیدی را مشخصا متذکر شدهاند. خب این چطور قابل توجیه است؟ مساله چه بوده دقیقا؟ ایشان خرده برده دارد از کسی، توی رودربایستی مانده؟ از گزکگیری دشمنان ترسیده یا چه؟ خب این قید را اضافه نمیکرد و میگذاشت تفاسیر مختلف گرفتار چنین تناقض و دستکم ابهامی نشوند که حالا منظور از «آیندهی احتمالا دور» یعنی چه واقعا؟». ما هم مانند بهاره آروین در شجاعت رهبر اندک شک و تردیدی نداریم. ما هم عمیقا معتقدیم که رهبری فصل الخطاب امور کشور است و چنین مقامی طبعا توی رودربایستی با رعایا هرگز نمیماند. اما دور بودن این آینده این حق را از رعایا نمیگیرد که نسبت به عواقب تغییر احتمالی این قانون _ در آینده های خیلی دور! _ واکنش نشان داده و نتایج منفی اجرای آن را پیشاپیش یادآوری کنند. این حق را از مردم و فعالان سیاسی و رسانه ای نمیگیرد که از همین امروز برای آن آینده خیلی دور چاره اندیشی کنند و نظر مخالفشان و نگرانی شان را از این تغییر اعلام کنند. البته سخنان و عملکرد بعضی از سیاستمداران در یکی دو هفته هفته گذشته نشان داد که چندان هم نباید از دور بودن این آینده اطمینان داشت! (
+ و
+ و
+). از برگزاری نشست تخصصی تبدیل نظام ریاستی به پارلمانی تا استقبال شدید رییس و نمایندگان مجلس از این تغییر قانون.
7- ایشان در حین استدلالهایش یک سوالهایی را هم مطرح کرده که نشان از نوع نگاه (به زعم من) تاسفبار و غم انگیز یک دانش آموخته علوم اجتماعی و یک علاقهمند امور سیاسی به مسایل دارد. ایشان میپرسد که: «ما با مانور دادن هوچیگرانه بر روی جملات ... و تفسیر دلبخواهی کردن که بله، ولی فقیه با صدور تلویحی مجوز تغییر نظام سیاسی در ایران، درصدد افزایش نفوذ و قدرت خود است، کجا را میخواهیم بگیریم واقعا؟» یا جای دیگر میگوید که: «بر فرض که اصلا چنین نیت و ارادهای برای تغییر نظام سیاسی هم بوده، حالا مثلا ما مچگیری کنیم که دیدی، دیدی میخواد قدرت رو مطلقه میکنه، چی از تویاش در میآید؟ گیرم که بخواهند قدرت را مطلقه کنند، الان از من و شما و رو شدن دستشان قرار است بترسند یا چی آخر؟». تاسف بار است. نوع نگاه ایشان را میگویم. اینکه سوال یک فعال اجتماعی اصلاح طلب از غیر همفکرانش این است که «کجا را میخواهیم بگیریم واقعا»! هیچ کجا خانم آروین. هیچ جایی را نمیخواهیم بگیریم. نه اطلاع رسانی و بحث و گفتگو درباره این موضوع آنطور که شما سعی دارید وانمود کنید، مانور و مچ گیری است، نه قرار است با بیان عقیدهمان درباره این تغییر در «آینده های خیلی دور»(!) جایی را فتح کنیم، و نه قرار است کسی را بترسانیم. یک محیط نیمه مسدود شده نیمه آزاد برای اظهار نظر و عقیده داریم که سعی میکنیم از همان برای حمایت از این ته مانده دموکراسی نصفه نیمه کشورمان استفاده کنیم. همین. طبعا حاکمیت فعلی برای انجام خیلی از کارهایش از هیچ یک از مردم نمیترسد. آیا این نترسیدن به نظر بهاره آروین دلیل سکوت فعالان سیاسی و رسانهای است؟ یا با خبر رسانی و صحبت درباره چه موضوعی قرار است «جایی را بگیریم» که این دومیاش است؟!
8- و بالاخره پیوست شماره 3 متن بهاره آروین، عصاره تمام و کمال عقاید و نگرش و اطلاعات ایشان است. ایشان مینویسد که: «یک نکته حاشیهای اما بسیار جالب و قابل تامل هم استفاده از الفاظ «نظام ریاستی و پارلمانی» است. ما در ادبیات علوم سیاسی و حقوق اساسی، دموکراسی ریاستی داریم و دموکراسی پارلمانی، مثلا میگویند فرانسه نمونه دموکراسی پارلمانی است و آمریکا نمونه دموکراسی ریاستی. جالب است که ایشان میگوید «نظام» ریاستی و پارلمانی که مابه ازای دقیقی در ادبیات موجود ندارد ولی درعینحال تا حد زیادی قابل فهم است. «نظام» لفظی به شدت بومی و برگرفته از تجربه «نظام جمهوری اسلامی» در تعبیر و تفسیر از خودش است. حتی در ادبیات علوم سیاسی لزوما واژههای سیستم یا رژیم را به واژه «نظام» ترجمه نمیکنند و همانطور سیستم یا رژیم به کار میبرند. خلاصه میخواهم بگویم مفهوم بومی (غیرترجمهای) و ابداع شده و درعینحال غنیای است که ناظر به یک امر واقعی است. از آن طرف ریاستی و پارلمانی، کاملا الفاظی ترجمهای و برگرفته از تجربه دموکراسیهای غربی هستند. الفاظی که در ادبیات موجود تا حد زیادی تخصصی محسوب میشوند نشان به نشان اینکه دانشجویان کرمانشاهی به جای خود، شما از ده تا دانشجوی علوم اجتماعی تفاوت دموکراسی ریاستی و پارلمانی را سوال کنید، والا اگر دو نفرشان بدانند، میخواهم بگویم این واژهها در حد سوال پایانترم درس حقوق اساسی تخصصی محسوب میشوند، حالا ایشان گفته «نظام ریاستی و پارلمانی» تلفیق جالب و تاملبرانگیزی است، به خصوص اگر متوجه باشید که زبان ابزار بیان اندیشه نیست، زبان خود اندیشه است، فتامل :) " ... .
بگذریم که در فرانسه درست بر خلاف ذهنیت بهاره آروین، دموکراسی نیمه ریاستی دارند و نه دموکراسی پارلمانی مشابه آن چیزی که در بریتانیا هست. از اینکه من نمیدانم آیا واقعا در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران چنین وضعی حکمفرماست؟ که دانشجویان تفاوت دموکراسی ریاستی و پارلمانی را نمیدانند و این سوال در حد سوال پایان ترم یک درس تخصصی است (حداقل، دوستان من که دانش آموخته دانشکدههای فنی هستند اکثرا تفاوت این دو را میدانند)، بگذریم از نوع نگاه ایشان به این «تلفیق جالب و تامل انگیز»، ... آن «فتامل» انتهایی و شگفتی توام با شیفتگی ایشان نسبت به اندیشه و زبان رهبر برای من یکی میزان عقلانیت و منطق ایشان هم هست. همانطور که برای هر کسی دیگری هم هست.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.