امروز 31 آگوست، روز جهانی وبلاگ نویسی است. (مفصل ترش را از «بلاگ نوشت» بخوانید یا سری به «سایت روز جهانی وبلاگ» بزنید) گویا برای یافتن دلیل انتخاب این روز هم باید به «31og» دقت کرد؛ البته به شرطی که اعدادش را هم به انگلیسی بنویسیم. خلاصه اینکه دعوت شده تا وبلاگ نویس ها در این روز پنج وبلاگی را که دنبال می کنند معرفی کنند. من پیش از این و در «ویژه نامه نوروزی مجمع دیوانگان» برگزیده های وبلاگستان از نگاه خودم را معرفی کرده بودم. اینجا تلاش می کنم تا بخشی از فرصت پنج وبلاگی خودم را به معرفی وبلاگ های تازه کار در کنار قدیمی تر ها اختصاص دهم که البته در پنج گزینه کار دشواری بود:
از میان وبلاگ های غیرمینیمال، تعداد آنها که برای خودشان سبکی دارند و بر همین سبک پایدار مانده اند زیاد نیست. این سبک که می گویم یک جور فضای آشنا است که مخاطب را آسوده می سازد هر بار که به وبلاگ مراجعه می کند با بیان آشنایی مواجه خواهد شد. امنیت خاطری که فراز و فرود قابل پیش بینی این وبلاگ ها به مخاطب می دهد سبب می شود تا پای هر رهگذری خیلی زود به بند کشیده شود و هر بیننده جدیدی به یک مخاطب دایم بدل گردد. شاید بتوان این سبک از وبلاگ نویسی را نمونه اینترنتی همان ستون نویسی نشریات دانست. از نگاه من «راز سر به مهر» نمونه شاخصی در میان این وبلاگ ها است. روزنوشت های کوتاه، قضاوت های خالی از پیش داوری که مخاطب را همراه می سازد، دایره مشخص و آشنایی از فعالیت و در نهایت بخش های همیشگی و دنباله داری نظیر «کاریکاتور» و «عکس سیاه و سفید». اینها تمام آن چیزی هستند که «راز سر به مهر» را برای من آشنا می کنند. قابل پیش بینی اش می کنند و در نهایت سبب می شوند تا اگر چند روز به سراغش نروم دقیقا بدانم که کمبود چه چیزهایی را حس می کنم. گمان می کنم اقبال خوب دیگر مخاطبان تاییدی است که من در این احساسم تنها نیستم.
زیاد برنخورده ام به وبلاگ نویسانی که نه دلشان بیاید دنیای هنر را رها کنند و نه پای آن داشته باشند که از ورطه سیاست بیرون روند. باید خودتان از این دست باشید تا بدانید میان هنر و سیاست چه فاصله بعیدی وجود دارد و چه تناقض رایجی است پرداختن به هر دوی آنها. «آبی» نگاه ساده و بی پیرایه ای به هنر می اندازد که من دوست دارم. خالی از پیچیدگی های اهل فن، به همان سادگی که در یک گپ خودمانی با دوستان در میان بگذارید. همین نگاه ساده و روان به سیاست هم کشیده شده و آنجا هم جای خود را باز کرده است. راحت خوانده شدن ویژگی پست های یک وبلاگ خوب است که به باور من «آبی» دارد.
«جوان است و جویای نام آمده»، پس عجیب نیست که گه گاه «گرز سام» را هم به رخ بکشد. «تاملات نیمه دودی» گاه نوشته های دوستی است که من بیش از هرچیز شیفته قلم زیبایش هستم. گه گاه حسادتی هم می کنم که خالی از لطف نیست، اما افسوس که هنوز جای خود را پیدا نکرده است. هنوز بیشتر یک خانه کوچک شخصی است و جایی برای فریادها و نجواهای خودمانی. گاه پرخاش جو می شود و برچهره عالم و آدم چنگ می زند، گاه سر به جیب می برد و گویی در دنیای مجازی خودساخته ای به سر می برد و گاه آنچنان نگاه عمیق و سالم خود را به رخ می کشد که پختگی اش طعنه به پیران هزار ساله می زند. این گونه شیدایی ها هرچند می توانند جذاب باشند، اما معمولا نمی توانند یک وبلاگ تاثیرگذار را پدید آورند. بیشتر به همان سرکشی های اسب جوان شباهت دارند. برای رام شدنش نیازمند گذشت زمان است. با این حال تردید ندارم اگر ادامه پیدا کند یک روز جای خود را به خوبی پیدا خواهد کرد و وبلاگ شناخته شده ای خواهد شد.
«فیدوس» یک وبلاگ مینیمال نیست، اما مهارت ستایش برانگیزی در انتقال مفاهیم با کمترین واژگان دارد. کم پیش می آید که تحت تاثیر مباحث داغ و مجادلات وبلاگستان قرار گیرد. گویا در عالم دیگری سیر می کند. انگار نگاهش همیشه جایی است که دیگران فراموشش کرده اند. شاید خلاصه اش این شود که «ساز خودش را می زند»، اما این به هیچ وجه به معنای بی خبری از اخبار روز نیست. اتفاقا گاه و بی گاه هم شمه ای نشان می دهد تا فراموش نکنیم او هم همین فضای مجازی پیش روی ما را رصد می کند. خلاصه اینکه آهسته و پیوسته پیش می رود و «پی نوشت»های معروفش گاه از خود پست هایش طولانی تر می شوند. (حالا که نگاه می کنم می بینم من ناخودآگاه جذب بلاگ هایی می شوم که گه گاه نوشته های پراکنده ای در زمینه هنر -چه کتاب باشد و چه فیلم و تیاتر- می نویسند)
یک نوزاد نورسیده. قدمش مبارک باد. برای من آشنا است. می دانم چه می گوید و چه می خواهد بگوید. می دانم از کدام فضا آمده و نگاهش به کدام سو است. اما گمان می کنم هنوز راه بسیاری دارد تا زبان و بیانش قوام یابد و مخاطب خود را پیدا کند. اگر قابل به نصیحت باشم تنها پیام من برایش یک سخن خواهد بود: «پایداری و صبوری».
پانویس:
* برای راز سر به مهر آدرس فیدبرنر را گذاشتم که اگر باز هم فیلتر شد و ناچار به اسباب کشی، گمش نکنید.