سرهنگ که از آسمان قدرت سقوط کرد و تصاویر رقتانگیز کشته شدنش همه رسانهها را پر کرد، بازار تکذیب هرگونه رابطه و پیشینهای با دیکتاتوری که دیگر دستش از دنیا کوتاه است داغ شد. از احمدی نژاد تعجبی نیست که تمام دوربینهای خبری را به هیچ گرفته و دیدار با قذافی را انکار کند؛ (+) عجیب کار دوستانی است که گمان میکنند اگر بتوانند نشان دهند از قدیم الایام هم دل خوشی از قذافی نداشتهاند، حتما نکته مثبتی به کارنامه امروزشان افزوده میشود. احتمالا با منطقی اینچنین است که نگارنده وبلاگ «آهستان» یادداشت مفصل «پاسخهای حکیمانه امام به نامههای قذافی» را منتشر میکند. یادداشتی که میکوشد با انتخاب گزیدهای از نامههای آیت الله خمینی به قذافی به مخاطب بقبولاند رهبر انقلاب ایران هیچ وقت روی خوشی به سرهنگ نشان نداده و همواره «حکیمانه» با او برخورد میکرده است. اما تاریخ به روایت «آهستان» اگر دروغ نباشد، دست کم همه ماجرا نیست. گزیده نویسیهای نگارنده به هیچ وجه شامل حال یادداشتهای صمیمانه آیت الله خمینی برای جناب قذافی نمیشود. یادداشتهایی که در آنها رهبر انقلاب ایران پیام قذافی را «نصیحتهای برادرانه» میخواند و تاکید میکند «ما پشتیبانی خود را از دولت شما اعلام میکنیم»:
بسم اللّه الرحمن الرحیم
سرهنگ معمر قذافی، رییس جمهور محترم لیبی ـ وفّقه اللّه لمَرْضاته ـ السلام علیکم و رحمةاللّه
... اینجانب از جنابعالی، که این حقیقت (منظور دشمنی غرب با ایران است) را لمس نموده و امریکا و اسرائیل را محکوم میکنید و به دولتهای اسلامی که به احکام اسلام پایبند هستند وفادار هستید، تشکر میکنم. و دولت و ملت ایران در کنار دولت و ملت شما و دیگر مسلمانان متعهد به اسلام، با «دوستِ با اسلام» دوست و با «دشمن با اسلام» دشمن میباشند ...
در خاتمه ما پشتیبانی خود را از دولت شما و سایر دولتهای متعهد به اسلام اعلام، و اسرائیل را در تجاوزهای غیرانسانی، خصوصاً از الحاق بلندیهای جولان به اراضی مغصوب خود و از تجاوز به مظلومین جنوب لبنان، محکوم میکنیم. از نصیحت برادرانه در موضوعی که تذکر دادید متشکرم؛ لکن مسائلی که شاید از نظر جنابعالی پوشیده باشند در کار است که مقامات مسئول ایران برای شما شرح میدهند تا حقیقت مسائل جاری در کشور ما نزد شما روشن شود. به امید وحدت کلمۀ مسلمین در مقابل ستمگران جهان. والسلام علیکم و رحمة اللّه.
حرف من این نیست که نامه نگاری رهبر کشوری در حال جنگ، برای یکی از معدود کشورهای جهان که به ارتش تضعیف شده ما اسلحه میفروخت کار غلطی بوده است. اتفاقا کاملا برعکس؛ وقتی کشور ما در خطر اشغال نظامی قرار داشت، قطعا صلاح مردم و مملکت در چنین اقداماتی بود که حتی اگر چند دوست و هم پیمان جدید برای ما ایجاد نمیکرد، دست کم بر تعداد دشمنانمان نمیافزود. اما مشکل من با اقدامات گروهی است که هنوز هم تلاش میکند برای سیاستمداران خود تصویری فرا انسانی و پیامبرگونه بسازند تا آنان را از جرگه مسوولین پاسخ گوی مملکتی خارج کرده، به خدایگونههایی بدل کنند که نگاهشان فراتر از زمان و مکان و دنیای خاکی سیر میکنند و در برابرشان هیچ رفتاری جز کرنش و تبعیت مجاز نیست.
برای من جای تعجب است که چطور دوستانی که خودشان در این فضای مجازی فعالیت میکنند و میدانند هرکسی با یک جست و جوی ساده میتواند به تصاویر دیدارهای رهبر کنونی نظام با جناب قذافی دسترسی پیدا کند، یادداشت «وقتی موسوی حامی قذافی بود» منتشر میکنند؟ روابط گسترده و صمیمانه جمهوری اسلامی با دولت قذافی طی 33 سال گذشته بر هیچ کسی پوشیده نیست و هیچ یک از مسوولین مملکتی هم از این قاعده مستثنی نبودهاند. این روزها دیگر کسی علاقهای ندارد نامی از سرهنگ و روابط پیشین ببرد. شاید هم خیلیها آرزو کنند که نامههای پیشین از خاطره تاریخ حذف شود، اما برای من یک چیز قطعی است: جسد دیکتاتور مقتول نمد مناسبی برای کلاه تبلیغاتی حاکمیت نخواهد بود.
پی نوشت:
* عنوان یادداشت برگرفته از رمانی به همین نام نوشته «گابریل گارسیا مارکز»
جالب اینجاست که دکتر«مصطفی چمران» هم پیش از آن به این رابطه حسنه میان رهبران دو کشور معترض شده بود. دست نوشته تند و تیز دکترچمران را در این مورد از اینجا+ بخوانید.
(با سپاس از دوستانی که لینک نامهها را در اختیارم قرار دادند)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر