۵/۰۶/۱۳۸۸

کودتاچیان یک گام به پس

مقاومت جانانه مردم و رهبران جنبش سبز، افشای روز افزون اسامی شهدای جنبش و جنایات کودتاگران، حمایت یک پارچه ایرانیان سراسر جهان از جنبش، ضربه سنگین قرار گرفتن نام فرزند یکی از نزدیک نظام در میان شهدا (محسن روح الامین) و در نهایت اختلافات داخلی، سرانجام کودتاگران را وادار به یک عقب نشینی آشکار کرد و بزرگترین پیروزی جنبش از لحظه شروع تا کنون را رقم زد.

امروز سیدعلی خامنه ای به شورای عالی امنیت ملی دستور داد تا برای حفاظت از «حقوق شهروندی» مردم تیم ویژه تشکیل دهند. به گفته «جلیلی» وی دستور تعطیلی یک بازداشت گاه را هم صادر کرده است. از سوی دیگر قرار شد تا تکلیف تمامی زندانیان تا یک هفته آینده روشن شود و آنان که «جرمشان در حدی نیست که نیازی به ادامه بازداشت داشته باشند» آزاد شوند. هاشمی شاهرودی هم تیمی را مسوول رسیدگی به وضعیت زندانیان کرده است. سازمان بازرسی و پورمحمدی هم وارد شده اند تا در کنار نمایندگان مجلس بر وضعیت زندان های کشور نظارت کنند.

اخبار ساعت 9 شبکه اول حملات عجیب و بی سابقه ای به احمدی نژاد کرد و تصاویری از حملات نیروی سرکوب به مردم را پخش کرد. در نهایت نیز از هاشمی رفسنجانی نقل کرد که رهبر خطاب به وی گفته است «کسانی که مردم را به زندان می اندازند مانند من و شما زندان را تجربه نکرده اند»!

من به شدت گمان می کنم اتفاق بزرگی افتاده است. اتفاقی بزرگتر از اعتراف ارشدترین مقامات نظام به وقوع جنایت در زندان های کشور، بحرانی بودن وضعیت و نارضایتی گسترده مردمی؛ هنوز برای نتیجه گیری کمی زود است اما سرعت اتفاقات آنقدر سریع است که گمان می کنم انتظارها چندان به طول نخواهد انجامید.

پی نوشت:
میرحسین روز به روز قاطع تر و راسخ تر می شود. این مرد شایسته ترین رهبر برای شایسته ترین جنبش ایرانیان است.


تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید

۵/۰۲/۱۳۸۸

در بند

می خواستند از جنبش ما اندیشه را بگیرند؛ می خواستند تفکر را به بند بکشند؛ سعید حجاریان را بازداشت کردند...
می خواستند از جنبش ما شهامت را بگیرند؛ می خواستند غیرت و شجاعت را به بند بکشند؛ عبدالله رمضان زاده را بازداشت کردند...
می خواستند از جنبش ما فریاد را بگیرند؛ می خواستند زبان سرخ را به بند بکشند؛ مصطفی تاج زاده را بازداشت کردند...
اما چه بیهوده، که غافلند تفکر این جنبش در میلیون ها ذهن بیدار نهفته؛ شهامت این جنبش در میلیون ها قلب شجاع پنهان است و فریاد این جنبش از میلیون ها زبان سرخ به گوش می رسد.

***

امروز هزاران «وارطان» در بند استبداد گرفتارند و گویی برای تمامی آنان است که سروده:

"وارطان"!
بهار خنده زد و ارغوان شکفت
در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر
دست از گمان بدار !
با مرگ نحس پنجه میفکن !
بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار . . . »
" وارطان" سخن نگفت
سرافراز
دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت . . .
« ـ "وارطان"! سخن بگو !
مرغ سکوت، جو جه ی مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشسته است !»
" وارطان" سخن نگفت
چو خورشید
از تیرگی بر آمد و در خون نشست و رفت . . .
" وارطان" سخن نگفت
" وارطان" ستاره بود
یک دم درین ظلام درخشید و جست و رفت . . .
" وارطان" سخن نگفت
" وارطان" بنفشه بود
گل داد و
مژده داد : « زمستان شکست!»
و
رفت…

(گرامی باد سالمرگ احمد شاملو)


تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید

۴/۲۷/۱۳۸۸

یک جمعه خوب

جمعه عالی بود؛ همه چیز در جای خود. مردم عالی بودند؛ نیروی انتظامی همچنان رو به رشد بود و لباس شخصی ها سنگ تمام گذاشتند؛ همه همان کاری را کردند که باید می کردند؛ اما قبول کنیم که هاشمی چیز دیگری بود.

مردم بار دیگر جمع شدند؛ گمان می کنم پس از سخنرانی خامنه ای در نماز جمعه، هیچ گاه چنین جمعیتی از معترضین فرصت گردهم آیی و راه پیمایی آرام پیدا نکرده بودند. البته حمله به مردم از پیش از شروع سخنان هاشمی شروع شده بود، اما علی رغم تمام فشارها بار دیگر خیابان های تهران شاهد راهپیمایی های چندصدهزارنفری و نسبتا متشکل بود. اتفاقی که کم کم برایمان غیرقابل تکرار می نمود.

نیروهای لباس شخصی به بهترین شیوه وظایفشان را انجام دادند و حسابی ما را شرمنده کردند. حمله به صفوف نمازگزاران و به ویژه ضرب و شتم زنان چادری آنچنان تاثیری در شاهدان داشت که بنده و امثال بنده با «مثنوی هفتاد من کاغذ» هم نمی توانستیم گوشه ای از آن را در باور نمازگزاران بگنجانیم؛ ماهیت این جماعت دیگر بی نیاز از افشاگری است.

در میدان ولی عصر کم مانده بود که نیروی انتظامی با لباس شخصی ها درگیر شود. برای اولین بار می دیدم که نیروهای لباس شخصی به ماسک های ویژه شیمیایی مجهز شده بودند و به همین پشتوانه میدان ولیعصر را در ابری از گاز اشک آور فرو بردند. در این میان علاوه بر مردم، نیروهای انتظامی نیز در دام افتادند و اگر مردم به داد تعدادی از آنها نمی رسیدند کارشان به بیمارستان کشیده می شد. (خودمانیم، با یک نخ سیگار و دوتا پک دود می شود یک مامور شریف نیروی انتظامی را از اردوگاه حریف به اردوگاه خودی کشاند).

اما هاشمی چیز دیگری بود. هرکس هرچه می خواهد بگوید؛ هاشمی حتی در یک مورد از سقف خواسته های من هم فراتر رفت. ما کم کم راضی شده بودیم که هاشمی به مانند همیشه از خامنه ای دفاع کند و با تکرار جمله همیشگی «رهبری فصل الخطاب است» سعی در مستحکم تر کردن جایگاه خود نماید؛ اما هاشمی تنها یک بار نام «رهبری» را بر زبان آورد و آن هم زمانی بود که می خواست از تایید انتخابات، پس از فرصت پنج روزه شورای نگهبان انتقاد کند.

هاشمی حتی به سکوت در قبال مواضع خامنه ای هم اکتفا نکرد و با ذکر مثالی از «سید طاووس» صراحتا عنوان کرد که رهبری، حتی در زمانی که پای علی بن ابی طالب وسط باشد تنها زمانی مشروعیت دارد که مردم آن را بپذیرند. هاشمی بارها تکرار کرد که «در زمان شاه هم حضور مردم در خیابان ها سرانجام حکومت را به زانو درآورد»؛ «بدون حضور و رضایت مردم اصلا جمهوری اسلامی معنی ندارد» و «در نظام ما همه نهادها، از رهبری گرفته تا دیگران همه انتخابی و با رای مردم هستند».

در نهایت هاشمی به هیچ وجه زیر بار تایید نتایج انتخابات و یا دعوت از معترضین به صرف نظر کردن از خواسته هایشان نرفت بلکه از نظام، صدا و سیما و نیروهای امنیتی خواست که زندانیان سیاسی را آزاد کرده و فضا را برای طرح مطالبات مردم و معترضان فراهم کنند.

پی نوشت:
با نظرات «مسیح علی نژاد» در مورد این نماز جمعه موافقم.
روایت طنز گونه «علی رضا رضایی» از نماز جمعه دیروز را دست ندهید.
«ره آوردهای نماز جمعه» را هم از «حرف حساب» بخوانید.
شعار «مرگ بر روسیه» خیلی چسبید، اما «سهراب ما نمرده، این دولته که مرده» را نتوانستم تکرار کنم، باید در شرایطش قرار بگیرد تا درک کنید.
«به کوری چشم هرآنکس که نتواند دید هنوز خفه نشده ام. گمان می کنم تا زمانی که در قید حیات به سر ببرم، به روز رسانی این وبلاگ دیر و زود خواهد داشت اما سوخت و سوز نه!»

تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید

۴/۱۰/۱۳۸۸

چرا موسوی بیانیه نداد؟

روز گذشته شورای نگهبان نظر نهایی خود را اعلام کرد و بر آرای مضحک اعلام شده مهر تایید زد. اعلام نظر شورای نگهبان واکنش ها و اعتراضات پراکنده ای را در سطح شهر به دنبال داشت اما این اعتراضات به هیچ وجه با نمونه های مشابه خود در هفته های گذشته قابل مقایسه نبود. در عین حال، فریادهای الله اکبر شب گذشته آنچنان پرطنین و گسترده شده بود که بدون تردید در این نمونه نیز هیچ مشابهی طی شب های گذشته نداشته ایم. برای من هر دوی این رخ دادها معنای ویژه ای داشت.

از نگاه من پراکندگی و کاهش تجمعات خیابانی نشانی از انتظار عمومی برای مشاهده واکنش رهبری جنبش بود. بدون تردید اعلام نظر شورای نگهبان به معنای پایان دور اول پی گیری حقوق مردم از مسیرهای به اصطلاح قانونی بود. این بدان معنا است که اگر قرار باشد خواست اکثریت مردم به اجرا در آید باید راه های پیچیده تری از مسیرهای تعریف شده در چهارچوب جمهوری اسلامی پی گیری شود. اما اینکه این مسیرها کدام هستند؟ پرسشی است که اذهان عمومی را در سطح جامعه و حتی روشنفکران به خود مشغول ساخته است. هرچند بسیاری در تلاش هستند تا با توزیع جزوات و راه کارهای نافرمانی های مدنی و اعتراضات آرام به نارضایتی های عمومی جهتی مشخص دهند، اما عکس العمل عمومی به درستی نشان می دهد که اکثریت مردم تا زمانی که مهر تایید میرحسین موسوی به یکی از این روش ها ننشیند از آنها پیروی نخواهند کرد.

از سوی دیگر و به گمان من درست در ادامه همین برداشت، فریادهای شبانه گسترش پیدا کرد تا توده مردم به زبانی مشترک و آشنا آمادگی خود برای ادامه جنبش و پیروی از تصمیمات رهبری را یادآور شوند. از نگاه من فریادهای الله اکبر شب گذشته، فریاد «لبیک» و «ما آماده هستیم» به سوی موسوی بود. فریادهایی که خط جدیدی را از رهبری خود طلب می کرد.

اما به گمان من اینکه چرا هنوز و با گذشت بیش از 24 ساعت از اعلام نظر شورای نگهبان، میرحسین موسوی هیچ گونه واکنشی به این مسئله نشان نداده است دلیل ویژه ای دارد. در گام اول می توان متصور شد که موسوی، کروبی و حتی دیگر چهره های شاخص جریان در حال سنجیدن اوضاع و تصمیم گیری در باره اتخاذ تدبیری مناسب شرایط هستند. این موضوع منطقی و قابل درک است. اما ادامه این وضعیت می تواند دلیل دیگری نیز داشته باشد.

اگر به رفتار حاکمیت دقت کنیم به خوبی شاهد خواهیم بود که کودتاگران به صورت متناوب از چهره های متفاوت و متنوع برای حمله به مخالفان و تلاش در جهت موجه سازی عمل نامشروع خود بهره می گیرند. از رهبر گرفته تا احمدی نژاد، از نمایندگان مجلس گرفته تا چهره هایی که به عنوان کارشناس و صاحب نظر معرفی می شوند، هیچ یک بیش از مدت کوتاهی در برابر دیدگان مردم ظاهر نمی شوند. این موضوع سبب می شود که گستره نفرت و واکنش های عمومی هیچ نقطه تلاقی و تمرکزی پیدا نکرده و دست اندرکاران کودتا هیچ یک در معرض پرداخت هزینه ای سنگین قرار نگیرند. به این ترتیب در نبردی که اینک وارد مرحله فرسایشی شده نیروهای کودتا می توانند مدت زمان بیشتری به فعالیت تبلیغاتی خود ادامه دهند.

در نقطه مقابل تا کنون میرحسین موسوی به تنهایی بیشترین بار حملات تبلیغاتی کودتاچیان را به جان خریده و مهدی کروبی نیز با فاصله ای نسبتا زیاد در کنار وی قرار گرفته است. این وضعیت باعث می شود تا موج حملات و تخریب کودتاچیان به مرور رهبران جنبش، و به دنبال آن کل جنبش را فرسوده و ناتوان کند. من گمان می کنم اکنون که ورود درگیری میان کودتا و ضد کودتا به فاز فرسایشی قطعی شده است، رهبران جنبش مردمی نیز به درستی تصمیم خواهند گرفت تا از تمرکز فشارها بر یک یا چند چهره مشخص خودداری کنند. بدین ترتیب سران جنبش ضد کودتا نیز اولا فرصت تجدید قوا پیدا خواهند کرد و ثانیا تمرکز حملات کودتاگران را از بین برده و این جناح را دچار سردرگمی و پراکندگی قوا خواهند کرد.

در صورت صحت چنین تفسیری، باید از این پس آماده باشیم که تصمیمات سران جنبش ضد کودتا را نه لزوما از بیانیه های میرحسین موسوی، که به صورت متفاوت از تریبون های متفاوت بشنویم. تریبون هایی که به گمان من، مجمع روحانیون مبارز یکی از اصلی ترین پایگاه های آن خواهد بود. هرچند این تریبون ها هیچ کدام نفوذ و مقبولیت گسترده کلام شخص میرحسین را نخواهند داشت، با این حال به وی فرصت می دهند که توان خود را برای لحظات حساس تری ذخیره سازد.

پی نوشت:
در مورد پیش بینی های پست قبلی حرفی ندارم؛ اصلا مگر می توانم حرفی داشته باشم؟!!!
از دوستان وبلاگ نویس خارج از کشور می خواهم همچنان به فعالیت گسترده خود، در چهارچوب جنبش و با درک لزوم پایبندی به رهبری میرحسین موسوی ادامه دهند. از یک سو محدودیت های وبلاگ نویسان داخلی کاملا قابل درک است و از سوی دیگر حمایت های این دوستان وزنه روحی بسیار بزرگی برای فعالان داخل کشور است.


تنها با یک کلیک به عضویت «مجمع دیوانگان» درآیید