۱۲/۱۰/۱۳۸۷
همینجوری دلم گرفت
۱۲/۰۹/۱۳۸۷
اعتراض کنیم
جمعی از فعالین اجتماعی به حکم صادره علیه این دانشجو که جز قربانی شدن گناه دیگری نداشت اعتراض کرده اند؛ شما هم به این اعتراض بپیوندید، این کمترین کاری است که می توانیم انجام دهیم اما بدون تردید کار بی نتیجه ای نخواهد بود.
خاتمی برایمان برنامه دارد!
به هر حال امروز که دیدم سعید شیرکوند از طرح های خاتمی برای توسعه مناطق کردنشین خبرداده، بنابر خوی خوشبینانه خودم به این نتیجه رسیدم که نباید عجله کرد؛ گویا این تنها یک آرامش پیش از طوفان است. به نظر می رسد خاتمی و اطرافیان او قصد دارند برای اولین بار در تاریخ انتخاباتی کشور یک برنامه مدون تهیه کرده و آن را به مردم معرفی کنند. حتی شیرکوند مدعی شده که این برنامه دارای یک زمان بندی کاملا مشخص هم هست و تاکید کرده که اگر خاتمی در انتخابات پیروز شود «در هر حال آنها (برنامه) را اجرایی خواهد کرد».
پی نوشت:
شیخ الشیوخ هم همچنان یک تنه می خواهد سرکوب ها را متوقف کند. این بار به سراغ سرکوب دراویش رفته و برای وزیر اطلاعات نامه نوشته است. اعتقاد دارم حتی اگر نخواهیم رییس جمهور بعدی کشور کروبی باشد باز هم در چنین مواضعی باید از وی حمایت کنیم.
شکار روباه
اگر برخی روایت های غیر ضروری و دیالوگ های بی دلیل و تکراری را از نمایش حذف کنیم تقریبا دیگر هیچ جای ایرادی باقی نمی ماند. اجرا بسیار خوب بود؛ نقش ها عالی تعریف شده بودند و در نهایت ایده نمایش ماجرایی مربوط به 400 سال پیش با فضایی بینابین و ادبیات و دیالوگ هایی گاه مدرن و گاه سنتی جالب بود و با ظرافت پیاده شد. هرچند هنوز اگر بخواهم نمایشی را پیشنهاد کنم «کوکوی کبوتران حرم» در اولویت قرار خواهد داشت، با این حال گمان می کنم جای افسوس داشته باشد اگر «شکار روباه» را هم از دست بدهید. تا 25 اسفند ماه، تالار وحدت، راس ساعت 18 منتظر شما است.
پی نوشت:
در قمست یادداشت کارگردان در بروشور نمایش آمده است: «...همکاری محمد چرمشیر، نمایش نامه نویس برجسته، در دراماتورژی اثر ... تاثیر بسزایی داشته است». این دراماتورژی را هم کمی تا اندکی یادگرفتم!
۱۲/۰۸/۱۳۸۷
گام اول اصلاح طلبی، قانون گرایی است
زدن یا نزدن؛ مسئله این بود!
پی نوشت:
به یاد صحبت معروف «بهمن فروتن» در برنامه نود افتادم؛ آنجا که می گفت: «بعضی کارها غلط است اما خوب است»!
۱۲/۰۷/۱۳۸۷
هر چند روز یک بحران؟
بعد از جنجال بی دلیل بر سر اظهارات منتسب به هاشم آغاجری که فارس و کیهان راه انداختند و پس از نمایش خشن قدرت در دانشگاه امیرکبیر، حالا نوبت به یک سناریوی «وا اسلاما»ی دیگر رسیده، که بهانه اش سخنرانی مجتهد شبستری در دانشگاه اصفهان است. اما از نگاه من این بار هم «عدو» سبب خیر شده است. شاید بد نباشد که ما هم پیش از مسابقه اصلی یک دیدار تدارکاتی داشته باشیم! شاید بد نباشد اصلاح طلبان هم پیش از تحویل گرفتن دولت یک آزمایش مبارزه با بحران بدهند تا هم خودشان ببینند و هم ما بفهمیم که اینبار چند مرده حلاج هستند؟
با مهدی محسنی عزیز به شدت موافقم که «حمله به دانشگاه امیرکبیر صدها بار بدتر از فیلتر شدن سایت های یاری نیوز و موج سوم است» و در برابر این اتفاق«اصلاح طلبان نباید سکوت کنند»؛ اما به مانند گذشته باز هم تکرار می کنم که من این بار توقع اصلی را از خودمان دارم؛ منتظر خاتمی و کروبی ماندن عین بی عملی است؛ مبارزه را از همین جا و از خودمان باید شروع کنیم.
پی نوشت:
مهدی کروبی باز هم از مواضع دانشجویان حمایت کرده تا باز هم امثال بنده پررو را شرمنده تر کند؛ آرش سیگارچی و حرف حساب نیز از جنجال سخنرانی مجتهد شبستری نوشته اند.
۱۲/۰۶/۱۳۸۷
دیپلماسی حقارت
حتما شنیده اید که ناطق نوری هفته گذشته و در جریان یک سخنرانی گفته بود «بحرین در زمان پهلوی استان چهاردهم ایران بوده و در مجلس شورای ملی نیز نماینده داشته است». این اظهارات جناب ناطق به زعم مقامات بحرینی و البته دیگر شیخ نشین های خلیج فارس نوعی تهدید علیه امنیت این کشور به حساب آمده است. بلافاصله نیز اعراب همیشه آماده برای موضع گیری در برابر ایران گرد هم آمدند و خواستار محکومیت اظهارات ناطق نوری از جانب دولت ایران شدند؛ کار به جایی رسیده است که بحرین از ورود کشتی های ایرانی به آب های خودش خودداری می کند.
حتی اگر نخواهیم به این مسئله دقت کنیم که اظهارات ناطق نوری تنها و تنها بازگو کردن بدیهیات تاریخی بوده* است که در هیچ کجای دنیا تحریک آمیز محسوب نمی شود، می توان به این نکته دقت کرد که چطور اظهارات رییس مجلس چهار دوره پیش ایران اینقدر تحریک آمیز تلقی شده که تمامی کشورهای عربی منطقه را به واکنش وا داشته است، اما هنگامی که کشور امارات رسما ادعای مالکیت بر جزایر سه گانه ایرانی را مطرح می کند کسی صدایش در نمی آید؟
این کینه ورزی و سوء نیست اعراب حاشیه خلیج فارس نیازی به اثبات ندارد؛ اما نکته تلخ و حقارت آمیز مسئله این است که کار کشور ما به جایی رسیده که حتی کشور کوچکی مانند بحرین نیز می تواند برایمان خط و نشان بکشد و دولت ایران را به «چه کنم چه کنم» وادار کند! دستگاه دیپلماسی پرافتخار دولت نهم نماینده ای را به همراه پیام محمود احمدی نژاد به بحرین فرستاده است که فدایت شومی بگوید و گردنی کج کند و التماسی کند، بلکه دولت فخیمه بحرین از سر گناه ما بگذرد؛ ای خاک بر سر چنین مملکتی.
۱۲/۰۵/۱۳۸۷
بانوی گیسو حنایی
بانوی گیسو حنای ام
تو را دوست دارم چون لحظه شوق
در گشودن هدیه ای که نمی دانم چیست
دوستت دارم
چون غوغای درون و لرزش دست و دل
در آستانه دیداری
دوستت دارم
دوستت دارم
گفتی اگر تو را
گر تو را از دست دهم خواهم مرد
نه
تو زنده می مانی
یاد من
چون دود سفید
در باد محو خواهد شد
و تو خواهی ماند
بانوی گیسو حناییم
بانوی قلب من
عمر اندوه
در قرن ما
یک سال بیشتر نیست
پی نوشت:
در مورد پست «حمایت از خاتمی هم خیلی رو می خواهد» یک توضیح ضروری به نظر می رسد؛ بنده به شخصه از این هم بیشتر رو دارم! یعنی هم آنقدر رو دارم که به خاتمی رای دهم و هم آنقدر پررو هستم که برایش تبلیغ کنم؛ پست قبلی فقط یک گلایه از سر خستگی بود.
حمایت از خاتمی هم خیلی رو می خواهد!
در مورد انجمن شریف سال ها است که شاهد مقاومت انجمن در برابر این گروه بوده ام. گروهی که به دلیل ظاهر اصلاح طلبی که دارند معرفی آنها به دانشجویان و تشریح اهداف واقعیشان بسیار دشوار است و از این جهت بسیار هم خطرناک تر از نفوذی های اطلاعات هستند. در تازه ترین اخباری که از انجمن شریف دارم مجددا و با نزدیک شدن به روزهای انتخابات این دوستان دست به کار شده اند. از یک سو به اسم انجمن شریف در دفتر مشارکت خیمه می زنند و تمامی ارتباطات انجمن با این حزب را مختل می کنند و از سوی دیگر با برخی نهادهای داخل دانشگاه ارتباط برقرار می کنند تا فشارها بر روی انجمن بیشتر شود. جسارتا هزار و یک جور «کثافت کاری» به بار می آورند تا بتوانند انجمن شریف را منحل کرده و به عنوان انجمن جدید مجوز فعالیت بگیرند.
۱۲/۰۴/۱۳۸۷
از اینجا رانده و از آنجا مانده!
تردیدی وجود ندارد که احمدی نژاد نمی تواند به قشری که دغدغه اصلی آنها گسترش آزادی در فضای جامعه است امید داشته باشد. وی احتمالا می تواند بر روی حمایت محافظه کاران تندرو و البته طبقات سنتی و پایین دست جامعه حساب کند تا یک گروه را با شعارهای مذهبی و گروه دیگر را با تکرار وعده های اقتصادی تحریک کند. در زمینه اقتصاد فعلا حرفی ندارم؛ اما وقتی احمدی نژاد به اجرای طرح امنیت اجتماعی انتقاد می کند چه نتیجه ای می گیرد؟ آیا با یک اعتراض ساده پس از سه سال سرکوب می تواند رای آزادی خواهان و یا جوانانی را که در جریان این طرح مورد آزار و اذیت نیروهای امنیتی قرار گرفته اند به دست آورد؟ من که بعید می دانم؛ به نظر من تنها دستاورد این اظهارات برای احمدی نژاد ناامیدی طیف مذهبیون افراطی است که از اجرای چنین طرح هایی حمایت می کردند و حتی حاضر بودند به بهای تحمل گرانی شاهد «سرکوب مظاهر فساد» باشند. انتقاد احمدی نژاد صدای اعتراض نشریه یالثارات را هم درآورده است. به نظر کار برای محمودخان روز به روز دشوارتر می شود.
کوتاه از میان اخبار
*- برادر شریعتمداری حکم فرموده اند که کمیته فیلترینگ به خاتمی کمک کرده است. ایشان در جریده وزینشان استدلال کرده اند: کمیته فیلترینگ به کمک سایت خاتمینیوز آمده و با فیلتر کردن این سایت، از یکسو گردانندگان سایت یاد شده را از مسئولیت پاسخگویی در مقابل دروغهایی که پراکنده بودند نجات داد و از سوی دیگر پروژه جدیدی را برای مظلومنمایی مدعیان اصلاحات که این روزها مبرمترین نیاز آنها است، کلید زد». نخست و به قول جناب «معینی»عزیز خدمت برادر شریعتمداری یادآور می شوم که آن «خاتمی نیوز» نبود و «یاری نیوز» بود. دوم هم از کمیته فیلترینگ تمنا می کنم کمی هم از این کمک ها به روزنامه کیهان بکنند!
*- به تازگی روزنامه جمهوری اسلامی پرونده ای را باز کرده و با یک سری استدلال های عجیب و غریب و شواهد نه چندان مستند از قول گروهی به نام «پارس» مدعی شده است که «با برنامهریزی مشاورین شاه، فرح دیبا و ایرج گرگین پس از تعیین مقداری مقرری برای گلسرخی او را به جای اعدام به پاریس تبعید كردند و اخیرا مریم اتحادیه در یكی از كافههای پاریس با گلسرخی ملاقات داشته است». اینکه پهلوی ها ترجیح می دادند به جای اعدام مخالفانشان آنها را به درون ساختار حکومت بکشانند بر کسانی که اطلاعی دارند پوشیده نیست؛ اما من به هیچ وجه نمی توانم درک کنم که دیگر با چه منطقی باید پذیرفت که شاه این همه خرج می کرده است تا اسطوره های مبارزاتی علیه خودش ایجاد کند و شهدایی مانند گلسرخی را پدید آورد! (آخر برادر جان یک چیزی بگو بگنجد)
حق حاکمیت
اصلی ترین تغییرات رخ داده در جریان تصویب پیش نویس قانون اساسی، مربوط به گنجاندن بحث ولایت فقیه، که بعدها به ولایت مطلقه فقیه تغییر نام داد می شود. از اینجای بحث به بعد تغییرات قوانین بسیار زیاد و البته به هم وابسته است و دلیل آن نیز حذف و اضافه شدن چند پست در بالاترین رده های ساختار حاکمیت کشور است. برای شروع در این پست تنها به اصل اولیه و جایگزین های آن اشاره می کنم؛ اگر مشکلی پیش نیاید، در ادامه و پیش از رسیدگی به دیگر مواد تغییر یافته قانون اساسی سعی خواهم کرد تا مدلی را که با توجه به آن می توان کلیت این تغییرات را به راحتی درک کرد ارایه کنم. اما اصل حاکمیت در جمهوری اسلامی:
اصل 16 پیش نویس قانون اساسی: قوای ناشی از اعمال حق حاكميت ملی عبارتنداز : قوه مقننه، قوه قضائيه و قوه مجريه كه بايد هميشه مستقل از يكديگر باشند و ارتباط ميان آنها بر طبق اين قانون بوسيله ریيس جمهور برقرار گردد.
این اصل از پیش نویس در جریان برگزاری مجلس خبرگان رهبری به این صورت تغییر یافته و به تصویب رسید: قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت امر و امامت امت، بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگرند. این قوا مستقل از یکدیگرند و ارتباط میان آنها به وسیله رییس جمهور برقرار میگردد.
و سرانجام در سال 68 و در جریان همه پرسی تغییر قانون اساسی، حاکمیت در جمهوری اسلامی تحت اصل ۵۷ به صورت زیر تعیین گردید: قوای حاکم در جمهور اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضاییه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند.
تنها نکته ظریفی که در این تغییرات به نظرم جالب توجه می آید، ادبیات به کار رفته در این متون است که به وضوح از دیدگاه نگارندگان آنها حکایت دارد. در حالی که اصل 16 پیش نویس سعی کرده تا «قوای ناشی از اعمال حق حاكميت ملی» را معرفی کند، اصل 57 کنونی «قوای حاکم در جمهور اسلامی» را مشخص می سازد و به صورت تلویحی «حق حاکمیت ملی» را ندیده می گیرد.
۱۲/۰۲/۱۳۸۷
«بد»و«بدتر»ی در کار نیست
برای ایجاد یک حس مشترک اجازه بدهید فرض را بر این بگذاریم که انتخابات دهم کاملا آزاد برگزار خواهد شد و شما می توانید به هر گزینه ای که در ذهن دارید رای بدهید. (اصلا مسئله نامزد شدن یا نشدن آن فرد در کار نیست) من به جرات می گویم در چنین شرایطی نیز نامزد مورد نظر من در انتخابات دهم سیدمحمد خاتمی خواهد بود؛ مردی که البته به بسیاری از دیدگاه ها، اعتقادات و عملکردهای او نه تنها نقد دارم، بلکه کاملا معترض هم هستم؛ اما مگر همیشه شورای نگهبان است که گزینه ها را بر ما تحمیل می کند؟
کوکوی کبوتران حرم
«کوکوی کبوتران حرم» داستان تعدادی از زنان یک خانواده است که به همراه یک کاروان زیارتی به مشهد سفر کرده و به مدت یک هفته در یک مهمان سرا ساکن می شوند. علی رغم شروع شاد و سرزنده ای که از این جمع زنان دیده می شود، در طول نمایش کم کم زوایای تیرگه زندگی هر یک نمایان می شود که از نظر من شباعت های بسیاری نیز با هم داشتند. بیش از این نمی خواهم به خود نمایش اشاره کنم اما از یک دید کلی چند نکته نمایش برای من جذابیت خاصی داشت:
علی رغم فضای نمایش که در ساختمانی مشرف به حرم امام رضا اتفاق می افتد و در طول نمایش مدام به این نکته اشاره می شود و باز هم علی رغم این نکته که بازیگران مدام یا در حال رفتن به حرم برای زیارت و یا در حال بازگشتن از آنجا هستند شما به هیچ وجه قرار گرفتن در یک فضای مذهبی را احساس نمی کنید. رنگ و بوی مذهب در این نمایش به هیچ وجه بیشتر از آن چیزی نیست که بیشتر مردم کشور ما آن را تجربه می کنند و یا با آن زندگی می کنند.
در نهایت گمان می کنم اگر این روزها ساعت 20 در تالار «چهارسو» مجموعه تیاتر شهر حاضر شدید، احتمال دارد همدیگر را ملاقات کنیم!
پی نوشت:
کیف پولم را گم کردم؛ تمام شادی های امشب از دماغم درآمد.
به نظر تعداد کسانی که این نمایش را پیشنهاد می کنند زیاد است، دو نمونه اش را اینجا و اینجا ببینید.
۱۲/۰۱/۱۳۸۷
شاید...
من گمانم زندگی باید همین باشد».
یک صنف قوی!
پی نوشت:
* گویا این مطلب مدعی شده که برخی دکه داران شب ها از کیوسک های خود به عنوان مکان فساد استفاده می کنند.
- دکه دار مدعی بود هفته نامه همت که با تیتر و عکس جنجالی خود از طرف حامیان احمدی نژاد همه را شوکه کرد و بلافاصله هم خبر توقیفش منتشر شد هنوز هم تجدید چاپ می شود و در اختیار دکه داران قرار می گیرد. (خنده دار اینکه از دیدگاه دکه دار بی نوا این نشریه متعلق به هواداران خاتمی بود! آن هم به این دلیل که به هاشمی حمله کرده بودند!!!)
- دقیقا نفهمیدم دکه دار گرامی از سر تمسخر، گلایه و یا واقعا برای اطلاع می پرسید که «این میرحسین توی این 20 سال کجا بود؟» به هر حال تصمیمش کاملا قطعی به نظر می رسید که «فقط خاتمی».
بشار از چه سخن می گوید؟
اول – اسد معتقد است که نتیجه انتخابات پیروزی احمدی نژاد خواهد بود و دولت کنونی ایران در آینده نیز به کار خود ادامه می دهد.
دوم- اسد معتقد است که با روی کار آمدن خاتمی محافظه کاران بار دیگر کارشکنی های خود در مسیر مذاکرات را شدت بخشیده و عملا آن را غیر ممکن خواهند کرد؛ پس بهتر است آمریکا از حضور احمدی نژاد در مسند قدرت استفاده کند و کار را یکسره کند.
سوم- اسد تلاش می کند به کشورهای غربی بفهماند که رییس جمهور ایران در اتخاذ چنین تصمیماتی نقشی ندارد و تنها مرجع تصمیم گیری در ایران همان تنها مسوول غیرقابل تغییر کشور است.
۱۱/۲۹/۱۳۸۷
گفت کار شرع کار درهم و دینار است!
حال دیگر فمنیسم آمده؛ برابری زن و مرد آمده؛ حق و حقوق آمده؛ سهم مشترک در زندگی آمده؛ هزار و یک چیز دیگر آمده؛ اما عجیب اینکه هیچ چیز همه نرفته! می گویند دیگر «کار شرع کار درهم و دینار نیست»! می گویم که بشنوید و باور نکنید. باز هم خوب و بدش بماند؛ اما این روزها هر حرفی را که بخواهی بزنی دیگر باید برایش به دنبال لحافی و لعابی بگردی، بپیچانی و رنگ و وارنگش کنی؛ متن همان متن است اما آنچنان مقدمه و مؤخره طویلی باید برایش بیابی که درونشان گم شود: البت که زن و مرد یکسانند؛ البت که سهم هردو در زندگی یکی است؛ البت که هر دو باید دوشادوش هم زحمت بکشند و ستون به سقف عمر مشترک بزنند؛ البت که اگر خوشی هست و اگر ناخوشی هر دو قسمت به برابر می شود و اگر شکستی هست و اگر پیروزی هر دو تقصیر به برابر؛ اما خوب؛ اگر مرد دستش به جیب خودش نباشد و خرج ده سر عایله زیر متکایش نباشد که آسمان جل است؛ عاطل و باطل است؛ بی قید و بی مسوولیت است؛ نه اینکه مادیات مهم باشد؛ این که دورانش گذشته؛ اما مرد نباید «پا در هوا» باشد؛ از هر عیبی می توان گذشت اما این مرد «پا در هوا» است! خوب، این یکی که پا در هوا از آب درآمد؛ آن یکی چطور؟ به هر حال همه چیز برابر بود دیگر؟ البت که برابر بود؛ اما خوب اگر دختر دستش به جیب خودش نرفت و خرج ده سر عایله زیر متکایش نبود، دست کم نجابت که دارد! ملاحت که دارد! آفتاب از چهره اش شرم دارد! هزار مشتری دم در ...
۱۱/۲۸/۱۳۸۷
نه خاتمی و نه احمدی نژاد
فعلا نظر خاصی ندارم؛ اما به هر حال به عنوان یک گزینه می توان بر روی این مسئله نیز فکر کرد که تعداد کسانی که ترجیح می دهند رییس جمهور بعدی ایران نه خاتمی باشد و نه احمدی نژاد در هر دو جناح سیاسی بسیار زیاد است؛ حتی راس نظام هم نباید به این مسئله بی میل باشد!
معتاد مجرم نیست آقای لاریجانی
خبر خودسوزی یک جانباز در برابر ساختمان مجلس خیلی زود در مجامع خبری منتشر شد و واکنش های بسیاری هم به همراه داشت؛ اما شرم آورترین واکنش ممکن را در این میان، رییس مجلس و مسوول کمیسیون امنیت ملی نشان دادند. آنجا که آقایان لاریجانی و بروجردی برای ماست مالی کردن خودسوزی یک فرد در برابر ساختمان مجلس تلاش کردند تا اثبات کنند وی نه تنها جانباز نبوده، بلکه «معتاد» بوده است!
هنگامی که رییس مجلس یک کشور، به مسئله اعتیاد چنین نگاهی دارد و معتادان را به جای تعدادی بیمار، یک مشت موجود بی ارزش می داند که حتی خودسوزی آنها هم اهمیتی ندارد چه انتظاری از دیگر نمایندگان می رود و چه امیدی می توان به برنامه ریزی برای حل بحران اعتیاد در کشور داشت؟
پی نوشت:
آرش سیگارچی هم در این باره مطلبی نوشته است.
۱۱/۲۷/۱۳۸۷
من شرطی ندارم
برای من حمایت از خاتمی هیچ شرطی ندارد؛ من از خاتمی هیچ انتظاری ندارم؛ کمترین توقعی که می توان از وی داشت انتشار یک برنامه مدون است اما من همین انتظار را هم از او ندارم؛ من هرچه انتظار و توقع دارم از خودم دارم. خاتمی گزینه مورد نظر من برای ریاست جمهوری آینده ایران است اما انتظارات من را او نباید برآورده کند؛ این خود من هستم که باید تلاش کنم؛ همین که خاتمی اندک فضای تنفسی را برایم ایجاد کند کافی است؛ اگر هم نکرد –که می کند- باز هم مهم نیست؛ مگر پیروزی احمدی نژاد به معنی سکوت بود؟ مگر چهار سال حضور احمدی نژاد به معنی توقف جامعه مدنی کشور بود؟
یک رییس جمهور اصلاح طلب و یا اصول گرا می تواند عرصه را برای رشد و فعالیت نهادهای مدنی و اجتماعی تنگ و یا باز کند؛ این یک مسئله است؛ اما مسئله اصلی این است که در هر شرایطی این نهادها باید بتوانند حساب کار خود را از دولت جدا کرده و به دور از ساختار قدرت با جامعه ارتباط برقرار کنند. من فقط می خواهم دولتی را انتخاب کنم که کمتر چوب لای چرخ نهادهای غیر دولتی بگذارد؛ برای این کار هم شرطی ندارم؛ باقی بر عهده خودمان است.
پی نوشت:
غضنفرهای اصلاحات بدجوری اخوی ما را عصبانی کرده اند.
۱۱/۲۶/۱۳۸۷
من هم شرمگینم
دلیل رانده شدن مذهب بهاییت از سوی شیعیان هرچه که باشد هیچ توجیهی برای سرکوب های خونین این گروه در 150 سال اخیر کشور وجود ندارد. سرکوب هایی که هرچند زمانی در پاسخ به اقدامات سیاسی آنها انجام شد، اما سال ها است که تنها و تنها جنبه عقیدتی پیدا کرده است. به تازگی جمعی از از دانشگاهيان، نويسندگان، هنرمندان، روزنامه نگاران و فعالان ايرانی در سراسر جهان نامه سرگشاده ای خطاب به جامعه بهاییت منتشر کرده اند و در آن به دلیل سکوت در برابر 150 سال سرکوب این گروه اظهار شرمندگی کرده اند. من هم در اینجا تاکید می کنم که یکی از این شرمندگان هستم.
۱۱/۲۵/۱۳۸۷
ایرادهای بندتنبانی!
خواب بی وقت حوریه
با تمام اینها همچنان گمان می کنم که اجرای بازیگران آنقدر جذاب بود که دست کم من از یک بار دیدن آن پشیمان نشوم و حتی جرات کنم تماشای آن را به شما هم پیشنهاد کنم.
زرنگ بازی های اصولگرایانه
نخست اینکه این مطلب برای هر کاربری که دست کم یک بار مطلبی را در گوگل جست و جو کرده باشد به هیچ وجه عجیب یا باور نکردنی نخواهد بود. همه ما می دانیم در چنین مواردی گوگل ممکن است تمامی صفحاتی که نامی از خاتمی در آنها ذکر شده است را نمایش دهد و تعداد 3.5 میلیون خبر مرتبط هم اصلا عدد خیره کننده ای برای رییس جمهور پیشین ایران نیست.
دوم اینکه بنده بیکار محض خنده هم که شده عباراتی را که ذکر شده در گوگل جست و جو کردم که برای «خاتمی آمد» 1,230,000 نتیجه و برای «آمدن یا نیامدن خاتمی» تنها 79,800 نتیجه حاصل شد. کنجکاو شدم و تنها نام «خاتمی» را جست و جو کردم که این بار 3,380,000 مورد پیدا شد، که اگر در متن خبر به جای «بیش از 3.5 میلیون خبر مرتبط» آمده بود «نزدیک به 3.5 میلیون خبر مرتبط» می شد پذیرفت که یک اغراق ساده بوده است. اما در نهایت از همه این ها عجیب تر نتیجه گیری این سایت پایبند به اصول بوده است: «... نزديك به 3.5 ميليون خبر مرتبط در اين موتور جستجو يافت مي شد! كه اثبات كننده اين موضوع است كه اين امر با برنامه ريزي هاي قبلي صورت گرفته است». واقعا نفهمیدم این عزیزان خودشان یک چیزی هستند و یا ما را همان چیز فرض کرده اند!
۱۱/۲۴/۱۳۸۷
شرق بنفشه
شرق بنفشه زیبا بود؛ شاید وسوسه شوم و دست کم یک بار دیگر از اول شروع به خواندنش کنم؛ گمان می کنم در این حالت می توانم احساس جدیدی نسبت به کتاب را تجربه کنم؛ با این حال اجرایی که از این کتاب شنیدم هم اجرای خوبی بود. داستان کتاب برای هر کسی می تواند تصویری از «له شدن» یک عشق در زیر چرخ های بی رحم جامعه جنگ زده و فضای تیره دهه شصت کشور باشد؛ اما برای من شرق بنفشه یادآور نابودی این عشق در پس دخالت های دیگران است. توضیح دادنش کمی سخت است اما هنگام تماشای فیلم «Atonement» هم احساس مشابهی را تجربه کردم؛ شاید یک زمان در مورد هر دوی این داستان ها بیشتر نوشتم؛ فعلا فعلا پیشنهاد می کنم شرق بنفشه را از اینجا بشنوید و یا از اینجا بخوانید.
۱۱/۲۳/۱۳۸۷
کنسرت در بارش
شیرین و شیرین، شیرین گشت کسم
نازار شیرین، ناز شیرین، شیرین گشت کسم
عشق تو داسه تیشه و دسم
هر شو له دوریت فره هولمه
شیرین گیان، آی شیرین گشت کس
چنه بیستون غم و کولمه
شیرین گیان، کوی بیستون چه س
کوه گی بیستون ارام گور خاکه
شیرن گیان، و توری کیشام
له کوه ی گی غمت جرگم پر چاک
شیرین گیان، ارا کی بوشم
شیرین و شیرین، شیرین گشت کسم
نازار شیرین، ناز شیرن، شیرین گشت کسم
عشق تو داس تیشه و دستم
دیشو ارای چه لای بیستون نای
شیرین گیان، دنگ نکی تیشه
حاتما و خوابت نازت وکیشام
شیرین گیان ای نازارگم