۲/۱۰/۱۳۹۰
چه میتوان کرد؟
6- شخصیت حقوقی ما همواره رسمیت دارد
۲/۰۹/۱۳۹۰
فراغت
درست در لحظاتی که این کلمات را مینویسم، تصویری را پیش رو میبینم که شما بالای این متن میتوانید ببینید. (تصاویر بزرگ را بعدا اضافه می کنم) نشستهام در برابر این بهشت زمینی و به نظرم رسید که بیانصافی است اگر هزار دغدغه و دلشوره و نگرانی و افسوس را با مخاطبان در میان بگذارم، اما یک دم آسایش و آرامش و زیبایی را برای خود نگه دارم. خلاصهاش اینکه به نظرم رسید کمی فرسوده شدهام. شاید همه ما فرسوده شدهایم. نیاز به بازسازی داریم. از هرجهت. چه دانستهها و چه آموختهها و چه نگرشها و چه باورها؛ و از همه مهمتر روح و جسم و روان و خاطر. نتیجه اینکه با گروهی از دوستان قرار گذاشتیم تعطیلات پایان هفته را به استراحت و تهران گردی و (اگر شد) ایران گردی اختصاص دهیم که به مرور از این گردشهای هفتگی هم مینویسم و عکسهایش را منتشر میکنم. این یکی دریاچه سد لتیان است.
۲/۰۷/۱۳۹۰
جبهه اصلی مبارزه در سیاست امروز ایران کدام است؟
پینوشت:
* یادداشت «از ناسیونالیسم مصدقی تا ناسیونالیسم متعفن»
و یادداشت «هرگردی گردو نیست یا پاسخی به شرمگینان از میهنپرستی»
برای دوستی ناشناس و ولایتمدار
چگونه میتوان جنبش سبز را نابود کرد؟
۲/۰۶/۱۳۹۰
میراث ماندگاری به مانند «وبلاگ»
اصلاحطلبان باید به پیششرطهای خاتمی پایبند بمانند
شورای هماهنگی جبهه اصلاحطلب اعلام کرده برای «تحلیل نحوره مواجهه با انتخابات پیشرو» از تمامی احزاب و چهرههای اصلاحطلب دعوت کرده است. (از اینجا بخوانید) برپایه این فراخوان قرار است تا پایان اردیبهشت ماه این تحلیلها به جمعبندی نهایی برسند. من چنین فراخوانی را به فال نیک میگیرم. این احزاب هرقدر هم کوچک و یا سازمان نایافته باشند، باز هم همچنان در دل همین جامعه حضور دارند و میتوانند مشکلات را همانگونه که هست درک و تحلیل کنند. چنین امکان کمنظیری که بیشتر گروههای مخالف از آن محروم هستند به این گروه اجازه میدهد تا در نهایت تحلیلی کاملا واقع بینانه در مورد ظرفیتهای جامعه به دست بیاورند. اما همه چیز در همین تحلیل خلاصه نمیشود. من تنها میتوانم امیدوار باشم که قضاوت نهایی شورای هماهنگی اصلاحطلبان کاملا بر پایه دریافتهای آنان باشد.
از نگاه من شرایط کشور به هیچ وجه به سویی پیش نمیرود که امکان برگزاری یک انتخابات سالم (اصلا به آزادی انتخابات کاری ندارم، فقط به سلامت نسبی آرا فکر میکنم) به وجود بیاید. با این نگاه حتی اگر گروههای متنوعی هم به مجلس راه داده شوند آنچنان تحت کنترل قرار خواهند گرفت که عملا جز تایید فرمایشات ملوکانه اختیار دیگری نداشته باشند. فراموش نکنیم که در همین مجلس هشتم کار به جایی رسیده است که وکلای قوه قانونگزار (مقننه) نامه گروهی امضا میکنند تا به رییس دولت تذکر دهند تصمیم قانونی خود را در برابر خواسته غیرقانونی رهبر نادیده بگیرد!
با چنین نگاهی باید بپذیریم دست کم فعلا هیچ کور سوی امیدی در افق اصلاحات پارلمانی دیده نمیشود. اگر شورای هماهنگی اصلاحطلبان نیز به چنین نتیجهای برسد آنگاه پیشنهاد من این است که با تاکید مجدد بر پیششرطهای سبدمحمدخاتمی، (از اینجا بخوانید) رسما اعلام کنند تا زمانی که این شرایط تغییر نکند، از هرگونه اصلاح از درون ساختار حکومت، نظیر اصلاحات پارلمانی صرف نظر میکنند و بر روی اصلاحات از پایین و در بتن جامعه تمرکز خواهند کرد. در حال حاضر جنبش سبز به عنوان یک اپوزوسیون غیر رسمی کارکرد مشابهی را در پیش گرفته (یا به آن تحمیل شده) است. حال اگر شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نیز سیاستی مشابه را در پیش بگیرد، آنگاه گمان میکنم برای نخستین بار در تاریخ این کشور است که یک اپوزوسیون رسمی* را تجربه خواهیم کرد که نگاه خود را به دوری از قدرت و برقراری ارتباط با جامعه معطوف ساخته است.
پینوشت:
* اعضای این جبهه عبارتند از:
۱) حزب مشاركت ایران اسلامی
۲) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران
۳) مجمع نمایندگان ادوار مجلس
۴) انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها
۵) مجمع دانش آموختگان ایران اسلامی
۶) حزب اسلامی كار
۷) مجمع نیروهای خط امام
۸) حزب اراده ملت ایران
۹) حزب جوانان ایران اسلامی
۱۰) حزب مردم سالاری
۱۱) انجمن اسلامی معلمان ایران
۱۲) انجمن اسلامی مهندسان ایران
۱۳) حزب كارگزاران ایران اسلامی
۱۴) انجمن روزنامه نگاران زن ایران
۱۵) مجمع فرهنگیان ایران اسلامی
۱۶) حزب همبستگی
۱۷) مجمع مدرسین و محققین حوزة علمیة قم
از این میان حاکمیت مدتی است که حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب را غیرقانونی قلمداد میکند. با این حال همچنان اکثریت این شورا رسمی شناخته میشوند.
۲/۰۵/۱۳۹۰
روزمرههای ما
غرض اینکه زندگی روزمره ما هم اینگونه میگذرد، بعد بیخود و بیجهت روی خودمان عیب گذاشتهایم که چرا اینقدر سیاست زده شدیم!
چگونه میتوان جنبش سبز را به حرکتهای کارگری پیوند زد؟
این من هستم؛ شبان این رمه سرگشته!
توهم
۲/۰۴/۱۳۹۰
اسناد کودتا – داستان شگفتانگیز تعرفهها - 2
در بخشی از گزارش موسوم به 300 صفحهای به نقل از پیوست شماره 49 گزارش تفصیلی شورای نگهبان آمده است: «از مقدار تعرفه توزیع شده پانصد و هفتاد هزار (570.000) برگ به خارج کشور داده شده و مقدار پنجاه و نه میلیون و ششصد و پنجاه هزار (59.650.000) برگ آن در داخل کشور توزیع شده است».
این در حالی است که در گزارش شورای نگهبان عدد دوم «59.655.000» ذکر شده است. گزارش 300 صفحهای برپایه عددی که ذکر کرده به مفقود شده 5000 هزار رای در مجموع شمارش اشاره کرده است که با محاسبه جدید این ایراد وارد نیست. البته این فرض را نیز میتوان در نظر گرفت که گزارش شورای نگهبان بعدها اصلاح شده و در نسخه اولیه که در اختیار نزدیکان مهندس موسوی قرار گرفته اعداد دیگری ذکر شده است. به هر حال در حال حاضر من مبنا را بر اساس همین گزارش موجود میگذارم که همچنان و با گذشت نزدیک به دو سال از انتخابات حاوی اشتباهات آشکاری است. برای نمونه در همین پیوست شماره 49 آمده است:
کل تعرفه مصرف شده در داخل و خارج از کشور: 39.371.214 برگ
در بند دیگری از همین پیوست آمده است:
باقی مانده موجود در صندوقها: 134.624 برگ
بنابر روال انتخابات هر بسته 100 تایی تعرفه اگر کاملا دست نخورده باقی بماند به فرمانداری و وزارت کشور تحویل میشود، اما اگر تعدادی از برگههای یک بسته 100تایی مصرف شود، باقی مانده آن باید در داخل صندوق انداخته شود. حال سادهترین پرسش در مورد این ارقام این است که چرا مجموع این دو تعداد مضربی از 100 نمیشود؟
پینوشت:
گزارش تفصیلی شورای نگهبان و پیوست های آن را از اینجا دریافت کنید.
این مجموعه یادداشت برپایه سند «دیده بان سبز انتخابات» معروف به «گزارش 300 صفحه ای» تهیه می شود. متن کامل این گزارش را می توانید از اینجا دریافت کنید و برای پی گیری پیشنه این بحث به بخش «اسناد کودتا» مراجعه کنید.
۲/۰۳/۱۳۹۰
چه میخواستیم؟ سیاست داخلی - 1
اصل دوازدهم قانون اساسی ما، هرچند در ظاهر تنها به تعیین مذهب رسمی و دیگر مذاهب پذیرفته شده در کشور پرداخته است، اما در دل خود اشارهای به عملکرد شوراها دارد که بسیار قابل توجه و عمیق است. در این اصل میخوانیم:
اصل ۱۲- دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری است و این اصل الیالابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل هستند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب.
جالب اینجاست که بر پایه این اصل، برای مثال در مناطق سنی نشین، میان شهروندان اهل سنت باید بر پایه قوانین مذهبی خودشان رفتار شود. این در حالی است که تا چند سال پیش، پخش اذان ویژه اهل سنت در کردستان سنی نشین ممنون بود و تنها پس از سفر رهبری و با دستور مستقیم ایشان این ممنوعیت کاهش پیدا کرد. (در این مورد پیشترها نوشته بودم) باز هم بر پایه این اصل میتوان پذیرفت که در مناطق مسیحی نشین شهر، شوراهای محلی میتوانند آزادیهای ویژهای را به رسمیت بشناسند که این روزها همچون یک رویا قلمداد میشود.
یکی از زیر برنامههای سیاست داخلی در دفترچه گزارش برنامههای انتخاباتی مهندس موسوی همین مسئله شوراهاست. نهادی که تا 20 سال پس از تصویب قانون اساسی شکل نگرفت و از آن پس هم بیش از آنکه به وظایف اصلی خود بپردازد اسیر بازیهای سیاسی شد. در دفترچه برنامه مهندس موسوی در مورد این نهادهای مردمی میخوانیم:
1- افزایش اختیارات، امکانات و اعتبارات شوراها متناسب با ظرفیت قانون اساسی
2- ایجاد ساز و کارهای نظارتی شوراهای استان، شهرستان و بخش بر کلیه امور عمرانی، فرهنگی، اجرایی و اقتصادی
3- ارتقای جایگاه و منزلت و افزایش توسعه شوراها در همه سطوح به عنوان اصلی ترین وظیفه دولت
4- کاهش مداخلات قوه مجریه در عملکرد شوراها و نیز کاهش اختیارات دولت در حذف شوراها
5- تلاش در جهت غیرسیاسی کردن کارکرد شوراها
6- تسهیل شرایط برای برگزاری شوراهای محله مقدم بر برگزاری انتخابات شوراها
7- تعیین سهمیه ثابت برای انتخاب زنان و تسهیل ورود زنان به شوراها
8- فراهم کردن زمینه های زمینه های قانونی برای افزایش اختیارات مدیریت محلی در تأمین و هزینه کردن منابع و...
9- تلاش برای کاهش دخالت قوه مجریه در مصوبات شوراها (ممانعت از رد مصوبات شوراها توسط وزارت کشور)
پینوشت:
برای پی گیری مجموعه یادداشت هایی که به بررسی و تشریح «برنامه دولت امید» می پردازند به بخش «چه می خواستیم؟» مراجعه کنید.
باید بنویسیم و حرف بزنیم
۱/۳۱/۱۳۹۰
حکایت این روزهای من - 18
برای یک مصاحبه کاری مراجعه کردهام. پیشتر در فرم اطلاعات در مورد علایق شخصی به تیاتر و کتاب اشاره کردهام. نمیدانم جناب دکتر واقعا نظرش جلب شده یا میخواهد صداقت من را بسنجد. میپرسد تیاتر خوب چه داریم؟ انگار سدی از جلوی رودخانه بردارند یا چه میدانم، جرقه در انبار باروت انداخته باشند سر حرفم باز میشود. برایش از آخرین کارهای «گروه لیو» میگویم. از «مرغ دریایی» و «دایی وانیا». بعد از «فاوست» و «ابرهای پشت حنجره» و «تماشاچی محکوم به اعدام». علاقمند نشان میدهد و گپ و گفتمان گرم میشود. دوباره میپرسد ساعات بیکاری را چه میکنی. میگویم کتاب میخوانم. حرف رمان میشود و داستان و بازار نشر و چه و چه و چه. آخر سر میپرسد این همه وقت آزاد را چرا کار پکیجی* بر نمیداری؟ انگار همه انرژیام را گرفته باشند. با دلسردی و شاید کمی انزجار میگویم این دنیای مهندسی آنقدر خشک و بیروح است که همان روزی 8-9 ساعت کار اداری هم از سرم زیاد باشد. دیگر چیزی نمیگوید. حالا منتظرم ببینم آیا چنین مهندس بیانگیزهای به درد پروژه جناب دکتر میخورد؟
پانویس:
* کار پکیجی به پروژههای کوچکی گفته میشود که برایشان نیروی دایم استخدام نمیکنند. به یک یا چند نفر واگذار میشود تا در وقت آزاد انجام داده و نتیجه نهایی را تحویل دهند.
مسئله خشونت ورزیدن نیست، مسئله توجیه خشونت است
۱/۳۰/۱۳۹۰
بازنده جدال بر سر استعفای مصلحی چه کسی است؟
ما اقلیتیهای بیشمار!
۱/۲۹/۱۳۹۰
یادداشت وارده: آیا وبلاگ سیاسی میتواند رسانهای خودمانی باشد؟
رضا رادمنش: اول-گروهی بر این عقیده هستند که وبلاگ یک رسانه خودمانی است اما وقتی کسی قلمی سیاسی دست میگیرد به این بهانه که میتواند در یک رسانه رسمی هم بنویسد او را از تعریف نویسنده رسانه خودمانی کنار میگذارند. این دسته حواسشان نیست مادامی که مجبور باشید برای یک رسانه بنوسید باید در چارچوب آن رسانه قلم زنید و مجبور به خود سانسوری و تن دادن به قوانین آن رسانه هستید. اما وبلاگ این قدرت را به نویسنده سیاسی میدهد که خویشتن واقعی را به نمایش گذارد و در روزی که یک روزمره نویس از خصوصیترین رفتارهای خود سخن میگوید سیاسینویس هم از سانسورشدهترین عقاید خود دفاع کند و شخصیترین نظرات خود را بر زبان آورد پس همانگونه که روزمرهنویسی در تعریف رسانه خودمانی میگنجد اگر بخواهیم نویسنده وبلاگ سیاسی را از آن تعریف کنار گذاریم قضاوت شایستهای نکردهایم.
دوم-برای کسانی که در داخل ایران مطلب مینویسند شرایط سخت سیاسینویسی را باید در نظر گرفت شرایطی که منجر میشود هرآن منتظر دادن هزینهای شوند در صورتی که این شرایط هرگز برای یک روزمره نویس یا مینیمال نویس اتفاق نمیافتد. وبلاگ نویسی سیاسی در شرایط کنونی یک ریسک است در صورتی که نویسنده «قندقزل آلا» بعد از فاش شدن نام حقیقیاش میگوید دیگر نمیتواند مثل سابق صریح بنویسد حالا شما فکر کنید کسانی که با نام حقیقی خود از افکارشان نه در برابر نزدیکانشان که در برابر شرایط بد امنیتی همچنان دفاع میکنند در آستانه چه هزینهای هستند؟ امید میرصیافی جانش را برای چند پاراگراف سیاسی و انتقادی گذاشت خطری که هیچگاه روزمره نویسی را تهدید نخواهد کرد.
سوم-سیاسینویسی همانگونه که قابل دفاع است سزاور انتقاد هم هست. نخست آنکه نوشتههای سیاسی نوشتههایی چالش برانگیز هستند اما در رسانه اینترنت عملا هیچ نقدی صورت نمیگیرد که این یکی از ضعفهای بلاگهای سیاسی است، ضعفی که اگر تصحیح شود میتواند منجر به اقبال چند برابر مخاطب شود. دوم آنکه داشتن دیدگاه سیاسی منجر به تضارب آرا میشود که سیاسینویس باید مجبور شوند تحمل مخالفتها را داشته باشد یعنی تحملی بیشتر از خواندن یک روزمرهنویسی در صورتی که این تحمل در بین اغلب سیاسینویسیها وجود ندارد و تقریبا هیچ سیاسینویسی دیدگاه مخالف خود را دیگاه درخوری نمیداند. سوم، روزمرهنویسهای قدرتمند زیاد، اما سیاسینویسهای پرمخاطب کم هستند. وبلاگ سیاسی برای یافتن مخاطب نیاز به حمایت از بالا به پایین دارد چرا که نویسنده وبلاگ سیاسی رقیبی به قدرتمندی رسانه های سیاسی را دارد اما وبلاگ روزمره نویس انتخاب اول کسانی است که دنبال روزمره نویسی و مطالبی از این دست می گردند. پس اگر وبلاگهای سیاسی بیشتر از اینکه به ندیدن یکدیگر اکتفا کنند از برخورد آرا ابا به دل راه ندهند به جز آنکه میتوانند مانند روزمرهنویسها یک حلقه نانوشته راه اندازند منجر به نشر یکدیگر هم خواهند شد همان حمایت از بالا به پایین که منجر به رشد افقی میشود.
چهارم-شکست وبلاگ سیاسی در برابر روزمره نویسی حقیقتی نیست که از آن ترس داشته باشیم به جز در زمانی که موج ها راه میافتند هیچگاه سیاسیها بر غیرسیاسیها چربش ندارند اتفاقا وبلاگهای سیاسی باید به دنبال مسیری باشند تا نشر خود را از طریق غیرسیاسیها دو چندان کنند وگرنه پیروزی بر وبلاگهای روزمره نویس و مینیمالنویس خواب بدون تعبیر است.
پنجم-درست است که آرمان امیری (در رایگیری جشنواره وبلاگ نویسی ویچهوله) شکست خورد اما ما سیاسینویسها رسانه او را یک رسانه خودمانی میدانیم رسانهای که کاملا شخصی است و همان اندازه که قند قزل آلا از خصوصی ترین روابطش میگوید مجمع دیوانگان هم دیوانهکنندهترین عقایدش را بر زبان میآورد. همان اندازه که کسری برای نرفتن به سربازی تلاش میکند امیری هم ماجرای دستگیر شدن و نگرانیهایش را بر زبان میآورد. همان اندازه که کسری از جداییها میگوید امیری هم برای «علک» اشکها میریزد. همان اندازه که نوشتههای کسری شبیه یک تحقیق میدانی است ماجرای حضور امیری در روزهای اعتراض، توصیفی از جمعیتی است که خیلیها چیزی از آن نمیدانند. این همهی داستان سیاسی نویسی نیست، بلکه تنها بخشی از آن است.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
5- شکنجه را متوقف کنید
انصاف بدهید آقای جوانفکر
۱/۲۸/۱۳۹۰
کوتاه در باره جدایی نادر از سیمین – 2
پی نوشت:
تصویر اصلی این پوستر را از اینجا ببینید.
در همین مورد از این وبلاگ بخوانید:
کوتاه در باره «جدایی نادر از سیمین»-1
منشور دوار جدایی نادر از سیمین
در جهان فرهادی هر انسان مرزی دارد