شترسواری دولا دولا
ا«شتر سواری دولا دولا نمیشه»، وقتی به مصادیق این مثل قدیمی در سیاست فعلی کشور فکر میکنم به این نتیجه میرسم که ای کاش حالا که ما نتوانستیم فرایند نوسازی (مدرنیزاسیون) را در کشورمان به سرانجامی برسانیم، حداقل به بخشهای قابل اتکای سنت خود پایبند میماندیم. این روزها و در جریان بالاگرفتن بحث شرکت در انتخابات مجلس هشتم، عملکرد آقای کروبی و نزدیکانش به خوبی این مسئله را نشان میدهد.ا
سیاست ما ایرانیها، مدتها است به مانند فرهنگمان خودمانی و ریشسفیدی شده است. (البته اگر این مسئله همیشگی نبوده باشد، که من از آن بیاطلاعم) گویا حتی سیاستمدارانی هم که قرار است سرنوشت یک ملت را رقم بزنند نمیتوانند خود را از بند برخی معذوریتهای شخصی نجات دهند و این تعارفات معمول ایرانی را حداقل در برخی بزنگاههای سیاسی کنار بگذارند. این مسئله بیشتر از هر گروه دیگری در میان اصلاحطلبان به چشم میخورد. (که البته شاید به دلیل انتظار بالاتر از این گروه باشد)ا
ماجراها و بحثهای پیرامون تعیین ریاست مجلس، پس از پیروزی اصلاحطلبان در سال 78 را به خوبی به یاد میآورم. درست در شرایطی که اکثریت مردم و رسانههای حامی اصلاحطلبان (اگر نگویم تمامی آنها) خواهان انتخاب محمدرضا خاتمی و یا حتی ابراهیم نبوی به عنوان رییس مجلس بودند در نهایت شاهد انتخاب مهدی کروبی برای این کرسی ریاست بودیم. این انتخاب در شرایطی صورت گرفت که خاتمی با رایی خیره کننده نفر اول لیست نامزدهای تهران شده بود و کروبی به هیچ وجه از شرایط خوبی در فهرست نمایندگان تهران برخوردار نبود (رتبه دقیقش را به خاطر ندارم).ا
گویا علیرغم خواست عمومی حامیان اصلاحات، عدهای ترجیح دادند حرمت ریش سفید آقای کروبی را نگه دارند(!)، تصمیمی که بعدها جنبش اصلاحات به کرات (برای نمونه به هنگام طرح اصلاح قانون مطبوعات و یا حتی در زمان استعفا و تحصن نمایندگان) چوب آن را خورد. اما به نظر میرسد این تجربیات برای اصلاحطلبان کافی نبود.ا
حتی پس از آنکه کروبی در انتخابات ریاستجمهوری هم حاضر به ائتلاف نشد و مصرانه خواهان حضور به عنوان نامزد ریاستجمهوری شد، اصلاحطلبان باز هم نتوانستند از این شیخ دل بکنند و یک بار برای همیشه با طرح یک پرسش تکلیف خود را با وی مشخص کنند: «آقای کروبی، شما کی اصلاحطلب شدید؟»ا
هرگاه بحث عملکرد کروبی به میان میرسد حامیان ایشان بلافاصله به سراغ پرونده لقمانیان میروند که «شیخ به تنهایی کاری کرد که تمامی اصلاحطلبان با هم نمیتوانستند انجام دهند». جدا از این مسئله که اساسا آیا زد و بندهای پشت پرده و قلدر بازی و گرو کشی، بخشی از فرآیند اصلاحات به حساب میآید که ما این کار آقای کروبی را به نقطه روشن عملکرد اصلاحطلبانه ایشان بگذاریم، میخواهم به مصداق آن طنز معروف «خوب، دیگه چه خبر؟» بپرسم: به راستی دیگر باید به کدام عمل آقای کروبی صفت اصلاحطلبانه اطلاق کنیم؟ در برابر این یک اقدام (که باز هم تاکید میکنم اساسا با تعاریف و اهداف اصلاحطلبی در تناقض است و تنها نکته مثبت آن این است که به نفع ما(!) تمام شد*) چند موضعگیری از آقای کروبی در برابر جریان اصلاحات باید مشاهده میشد تا نام وی از این جرگه خط بخورد؟ به راستی آیا خدمتی را که مهدی کروبی در جریان طرح اصلاح قانون مطبوعات به نظام (منظورم حاکمیت تمامیتخواه نظام، و مشخصتر شخص سید علی خامنهای است) کرد از عهده احمد جنتی هم بر میآمد؟ چه کسی میتوانست خوشخدمتی کروبی در جریان استعفا و تحصن نمایندگان را انجام دهد؟
تمامی تصمیمات و اقدامات دوران اصلاحات به یک طرف، از زمانی که جناب کروبی نتوانست کرسی ریاست جمهوری را کسب کند، گویا قصد دارد تا انتقام شکستی که به گفته خودش مقصر اصلی آن «آقا مجتبی» بود را از اصلاحطلبان بگیرد. چه در زمان انتخابات شورای شهر سوم، و چه اکنون که در آستانه انتخابات مجلس هشتم به سر میبریم بارها و بارها عملکرد کروبی به دستمایهای برای جناحهای رقیب و رسانههای آنها به ویژه کیهان و صدا و سیما بدل گشته تا شکاف میان اصلاحطلبان را عمده و عمدهتر نمایش دهند.ا
پس از آن همه التماس و خواهشی که سبب شد تا اصلاحطلبان با حزب اعتماد ملی ائتلافی نیمبند برای حضور در انتخابات شورای شهر سوم تشکیل دهند، باز هم جناب کروبی گویا به یاد زخمهای گذشته افتاده و قصد دارد بار دیگر انتقام اعمال دیگران را از اصلاحطلبان بگیرد.ا
چند هفتهای بود که نزدیکان جناب کروبی به مانند آقای منتجبنیا در مصاحبههای خود تاکید میکردند که چهرههای حساسیتدار اصلاحطلبان نباید در انتخابات شرکت کنند و تنها چهرههای معتدل (دقیقا منظورشان خودشان است) باید نامزد نمایندگی مجلس شوند. در این مدت هرچه با چهرههای شاخص اصلاحطلبان و اعضای سرشناس احزاب مشارکت، کارگزاران و سازمان مجاهدین صحبت کردیم که «آقا اینها دارند ساز خودشان را میزنند و آب به آسیاب دشمن میریزنند و به هیچ کس بجز خودشان رضایت نمیدهند و اساسا چه لزومی دارد که این همه اصلاحطلبان بر روی پیوند با حزبی تک نفره تاکید کنند» به گوش کسی نرفت که نرفت. انگار تمامی اصلاحطلبان به نوعی یا در محضوریت ریش سفید آقای کروبی قرار داشتند و یا جرات نمیکردند با شیخی که به وقت خشم ملاحظه هیچ بنی بشری را نمیکند درگیر شوند.ا
آنقدر اصلاحطلبان صبر کردند و دعا کردند شاید جناب شیخ بار دیگر به آنها روی خوش نشان دهد، که بار دیگر کار از کار گذشت و باز هم مشت اول را شیخ به دهان اصلاحطلبان کوبید. آن هم نه از تریبون خودش (روزنامه اعتماد ملی و یا در داخل حزبش)، بلکه درست از تریبون دشمنان قسم خورده اصلاحات.ا
مهدی کروبی در گفت و گوی مفصل خود با خبرگزاری فارس سخنانی بیسابقه را به زبان آورد تا به خوبی نشان دهد که برای توجیه خود نزد سران نظام و محافل قدرت، هیچ ابایی از قربانی کردن اصلاحطلبان ندارد. کروبی که در این مصاحبه به عناوین مختلف سعی کرده است به هاشمی رفسنجانی توهین کند، بارها و بارها دیگر اصلاحطلبان را نیز تهدید کرده که در آستانه انتخابات مجلس با ارائه یک سری مدارک و نامه اقدام به افشاگری علیه آنان خواهد نمود.ا
هرچند که سخنان کروبی (از جمله به تمسخر گرفتن جبهه دوم خرداد و موجودیت اصلاحات) تا مدتها سوژه مناسبی را در اختیار کیهانیان و دیگر رقبای به اصطلاح اصولگرای اصلاحطلبان قرار داد، اما من از تمامی این وقایع تنها به یک نکته خوشبین هستم، آن هم این که یک بار برای همیشه، حتی اگر شده از روی ناچاری، اصلاحطلبان تلکیف خود را با آقای کروبی مشخص کنند و راه خود را از او جدا کنند. ای کاش اصلاحطلبان هم بفهمند که «شتر سواری دولا دولا نمیشود». ا
پینوشت:ا
ا* این موضوع من رو به یاد خاطرات مارادونا میندازه، اسطوره فوتبال جهان در بخشی از خاطراتش صد بازیکن برتر تاریخ فوتبال جهان از نگاه خودش رو نام برده بود و برای هر کدوم شرح کوتاهی نوشته بود. شاید جالبترین این شرحها متعلق به گابریل باتیستوتا بود. مارادونا در برابر نام این گلزن آژانتینی نوشته بود: این مرد یک گاو وحشی است، خدا رو شکر که او هموطن ما است.ا