اول ماه می1945 است. آلمان شکست خورده و هیتلر خودکشی کرده است. روسها وارد شهر شدهاند. یک شهروند برلینی تجربه شخصی خودش را میگوید و «کلاس فورمان» آن را در یک گزارش تاریخی ثبت میکند:
... «بانی» از من قول گرفت که هر اتفاقی در اطراف ما افتاد من در هیچ ماجرایی دخالت نکنم. در منطقه ما بارها اتفاق افتاد که شوهری در مقابله با نظامیان بیگانه که قصد دست درازی به همسر او را داشتند وارد معرکه شده و جان خود را از دست داده بود. بعد از ظهر دو نظامی روس وارد خانه ما شدند. در آن هنگام «بانی» روی تخت نشسته بود و بچه را بر روی دامان خود داشت. آنان مدتی خیره به او نگاه کردند. پیدا بود که «بانی» آن دو سرباز جنگ دیده را جلب نکرده است. شاید علت این بود که به توصیه من لباس غیرپاکیزه و ژولیدهای به تن داشت. بر خلاف تصور من دو مرد سلیقه نازلی داشتند. یکی از سربازان زبان تهدید معمول را به کار گرفت: «بیا جلو». دیگری به سمت بانی راه افتاد. چیزی نمانده بود که وارد ماجرا شوم. در این حال سرباز دومی لوله اسلحه را به سینه من فشرد: آرام باش. من بیتابانه فریاد زدم: «بیرون؛ از خانه من بروید بیرون». فایدهای نداشت. دو سرباز مصمم بودند [ ... ] یکی از دو سرباز مرا رو به دیوار نگه داشت. لوله مسلسل را در مهرههای پشت خود حس میکردم. [ ... ]. موقع رفتن یکی گفت: «مهم نیست. سربازان روسی هم حق دارند»! بانی، بچه و من سیر گریه کردیم ...
گزارش تکان دهندهای است. آنقدر که قضاوت را دشوار و حتی وارونه میکند. چه کسی جنایت کار بود؟ چه کسی قربانی بود؟ چه کسی متجاوز بود؟ من میگویم دوربین زیادی زوم (zoom) شده است. اینقدر که زاویه روایت گزارش نزدیک شده تنها کادر کوچکی باقی میماند که تصویر دهشتناکش قلب را میفشرد و درد و انزجار بر جای میگذارد. هیچ انسانی نمیتواند چنین مجازاتی را برای انسانهای دیگر مجاز یا منصفانه قلمداد کند. اما شاید اگر زوم دوربین را کمی عقبتر بیاوریم بتوانیم ماجرا را کمی عمدهتر نگاه کنیم. ملتی خود را «نژاد برتر» قلمداد میکند. ملتهای دیگر را «نژاد پست» میخواند و برای «پیشوا»یی که کورههای آدم سوزی میسازد و وعده پاکسازی کل روسیه از سکنه را میدهد «هورا» میکشد و «سلام نازی» میدهد. پس دادگاه تاریخ دست به کار میشود و حکم سنگینی صادر میکند. یک روز سربازان کثیف و ژولیده روس، در برابر مردان این ملت به زنانشان تجاوز میکنند تا پیام سهمگینی را با فشار هرچه بیشتر در وجود آنان فرو کنند: «شما نژاد برتر نیستید»!
***
دیکتاتور خودش را برتر میدانست. دیکتاتور خودش را از جهان انسانها جدا کرده بود و به دنیای نیمه خدایان پیوسته بود. بالاتر از همه مینشست. چهرهاش همیشه نورانی بود. کلامش قانون میشد. نه تنها مالک جان و مال و ناموس مردم خودش بود که برای دیگر کشورها و ملتهای جهان هم سرنوشت تعیین میکرد. دیکتاتور زیادی بالا رفته بود. پس دادگاه تاریخ باز هم حکمی صادر کرد تا صحنه دیگری رقم بخورد. اگر دوربین را زیادی زوم کنید میبینید که انسانی در حال التماس است و یک عده وحشیانه و بیرحمانه به او یورش میبرند. اما کمی این زوم دوربین را عقب بکشید تا پیام تاریخ را بشنوید: باز هم جایی حقیقتی به سادگی پذیرفته نشده، پس باید با شدت هرچه تمامتر به مغز یک نفر فرو رود: «تو انسان برتر نیستی؛ تو هم مثل هر انسان دیگری برای جان خودت التماس خواهی کرد».
پینوشت:
* عنوان این یادداشت، دقیقا عنوانی است که «کلاس فورمان» (Claus Fuhrmman) برای گزارش خود از صحنه اشغال آلمان برگزیده است. بخشهایی که در متن گزارش با [...] مشخص شدهاند عینا در کتاب به همین شکل آمدهاند. من احتمال میدهم که کتاب نخواسته است جزییات صحنه تجاوز را تکرار کند.
سلام.
پاسخحذفنوشته اید "سربازان کثیف و ژولیده روس" ولی گویا منظور "برخی از سربازان" یا "چند تن از سربازان" بوده است. حالا با هر صفتی که مناسب می دانید.