... آهسته در خم دیوار خزیدهام. صدا صدای نفسهای بیتاب من است که هر دم این سکوت عصیان زده را میشکند. نگاه تبدارم به کویی است که خش خش گامهایی نفسهایم را به شماره میاندازد که، ... آمدند. دریغا، آنکه مرا در پی شکاری ناجوانمردانه است غریبه نیست، گر خویش نخوانمش، هم خاک من است:
گفتم امید به روزهای سبزتر . . . . . . نگاهم کردند
گفتم امکان ندارد . . . . . . . . . . . . .سکوت کردند
گفتم دوباره میشود؟ . . . . . . . . . . .جدایم کردند
گفتم دروغ میگویید . . . . . . . . . . . ناسزا گفتند
گفتم خیانت کردید . . . . . . . . . . . . تهدیدم کردند
گفتم اعتمادم را به من بازگردانید . . . باطوم را نشانم دادند
گفتم حقم را میخواهم . . . . . . . . . گلوله را نثارم کردند
گفتم آزادی . . . . . . . . . . . . . . . . خون کردند، خون ریختند
و من . . . . . . . . خون گریستم
و این صورتکان سرخ و بیجان که بر زمین وطنم دم به دم نقش میبندد، حاصل رد پای ناجوانمردانه این مترسکان پلیدی است که آزادی را در زیر لگدهاشان معنا میکنند.
(نخستین یادداشت وبلاگ «نهال سحابی» پس از کودتای 22خرداد88 است)
گفتم امید به روزهای سبزتر . . . . . . نگاهم کردند
گفتم امکان ندارد . . . . . . . . . . . . .سکوت کردند
گفتم دوباره میشود؟ . . . . . . . . . . .جدایم کردند
گفتم دروغ میگویید . . . . . . . . . . . ناسزا گفتند
گفتم خیانت کردید . . . . . . . . . . . . تهدیدم کردند
گفتم اعتمادم را به من بازگردانید . . . باطوم را نشانم دادند
گفتم حقم را میخواهم . . . . . . . . . گلوله را نثارم کردند
گفتم آزادی . . . . . . . . . . . . . . . . خون کردند، خون ریختند
و من . . . . . . . . خون گریستم
و این صورتکان سرخ و بیجان که بر زمین وطنم دم به دم نقش میبندد، حاصل رد پای ناجوانمردانه این مترسکان پلیدی است که آزادی را در زیر لگدهاشان معنا میکنند.
(نخستین یادداشت وبلاگ «نهال سحابی» پس از کودتای 22خرداد88 است)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر