آیت الله خامنهای اعلام کردهاند که «اگر روزی در آینده احتمالا دور، احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسئولان قوه مجریه بهتر است هیچ اشکالی در تغییر ساز و کار فعلی وجود ندارد». (اینجا+) من با شنیدن این سخنان سه نکته به ذهنم میرسد:
نخست اینکه قبلا هم گفته بودم (اینجا+) و بار دیگر تاکید میکنم که طرح رهبر، هر ضرری هم که داشته باشد، دست کم دو نقطه قوت دارد. نخست اینکه جدال دو دهه گذشته کشور را پایان میبخشد. جدالی که در آن از یک سو روسای جمهور با تکیه بر اصل جمهوریت نظام سعی میکردند استقلال خود را حفظ کرده و «تدارکاتچی» نباشند، از سوی دیگر هم رهبر با تکیه بر «مطلقه» بودن «ولایت» تلاش میکرد تا در جزییترین امور دخالت کند. به هر حال کسی که هزینه سنگین کودتای 22خرداد را از اعتبار خودش پرداخت کرده حق دارد نتایج جدال را هم به سود خودش تمام کند. نقطه قوت دوم هم شفاف شدن تعریف پیچیده و گاه غیرقابل درک «نظام جمهوری اسلامی» است. حالا دیگر تکلیف روشن است که رهبر همه کاره است و رییس دولت، تنها یک «وزیر» است که نقش بازوی اجرایی رهبر را ایفا میکند.
دوم اینکه سرانجام آیتالله خامنهای هم وارد بازی تغییر قانون اساسی شدند. ایشان که از اساس به دنبال تغییر قانون اساسی توانستند مقام رهبری را به دست بیاورند، در دهه سوم ولایت خود بار دیگر نشان دادند که «قانون اساسی وحی منزل نیست». این اشتراک نظر میان رهبر نظام و مخالفین او پیوند مبارکی است!
سومین نکته، یادآوری دوباره این حقیقت است که ساختار نظام جمهوری اسلامی، هرچند ساختاری تماما دموکراتیک نیست، اما اساسا ظرفیت شکلگیری یک استبداد تمام عیار را هم ندارد. این حقیقتی است که هر کس بتواند آن را درک کند به دلیل انتخاب شعار «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» از جانب مهندس موسوی پی خواهد برد. به باور من، رهبری از کثرت روزافزون نیاز به قانونشکنی خسته شده است و به این فکر افتاده که قانون را متناسب با نیازها تغییر دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر