۱۰/۱۰/۱۳۸۷

آبان روز (دهم) دی ماه 87

برای نجات تروریست های حماس جان جوانان ایرانی را به خطر بیندازید تا بار دیگر بتوانند به ستایش قصاب ایرانی ها بپردازند.



-------------
پی نوشت:


واکنش حماس به اعدام صدام حسین (فقط دقت کنید که این متن را خبرگزاری فارس منتشر کرده است. می توان حدس زد که اصل اطلاعیه حماس چه بوده که با تعدیل های فارس به این بدل شده است).

۹/۳۰/۱۳۸۷

یلدای 87

یلدا جشن طولانی بودن شب نیست، جشن طولانی ترین انتظار سپیده دم است. من هم به انتظار گذشت شب های تیره هستم.

دلم می خواست که یلدا را به خیلی ها تبریک بگویم، اما فقط به یک پیرزن گل فروش تبریک گفتم. هیچ وقت اسم گل ها را یاد نگرفتم.

این هم فال امسال:

بخت از دهان یار نشانم نمی دهد ..... دولت خبر ز راز نهانم نمی دهد

از بهر بوسه ای زلبش جان همی دهم ..... اینم همی ستاند و آنم نمی دهد

مردم در این فراق و در آن پرده راه نیست ..... یا هست، پرده دار نشانم نمی دهد

زلفش کشید با صباچرخ سفله بین ..... کانجا مجال باد وزانم نمی دهد

چندان که بر کنار چو پرگار می شدم ..... دوران چو نقطه ره به میانم نمی دهد

شکّر به صبر دست دهد عاقبت ولی ..... بدعهدی زمانه زمانم نمی دهد

گفتم روم به خواب و ببینم جمال دوست ..... حافظ ز آه و ناله امانم نمی دهد

۹/۱۸/۱۳۸۷

رشن روز (هیجدهم) آذرماه 87

دولت اتحاد کدام ملت؟


یکی از دوستان چپ تعبیر جالبی از عملکرد بورژوازی در برابر انقلاب داشت. به شوخی و جدی می گفت تا زمانی که دوران فئودالیته بود بورژوازی یکی از نیروهای فعال و پرشور انقلابی بود اما به محض اینکه فئودالیسم زمین خورد و نوبت به حاکمیت بورژوازی رسید ناگهان انقلابیون دیروز منطقی شدند و گفتند دیگر خشونت و انقلاب کافی است؛ دیگر دوران انقلاب گذشته است. این تعبیر دوستان چپ را برای خودشان باقی می گذارم اما این روزها نمونه نسبتا مشابهی در سطح سیاست های کشور به چشم می آید.

این روزها بحث بر سر پیشنهاد دولت وحدت ملی بسیار داغ شده است. پیشنهادی که جناب ناطق نوری یکی از طراحان و مدافعان اصلی آن به حساب می آید. این پیشنهاد درست در شرایطی مطرح می شود که عملکرد سه ساله محمود احمدی نژاد فریاد دوست و دشمن را به هوا بلند کرده و جناح محافظه کار نظام (به اصطلاح جدید خودشان اصولگرایان) به خوبی متوجه شده اند که ادامه حیات نظام با چنین وضعیتی عملا غیر ممکن خواهد بود. از یک عملکرد احمدی نژاد سبب شده که بر اساس تمامی آمار و نظرسنجی های انجام شده اکثریت قاطع آرا از او روی گردان شوند و احتمال پیروزی وی حداقل در برابر گزینه ای نظیر سید محمد خاتمی به شدت ناچیز شود.

از سوی دیگر حتی با پذیرش این فرض بعید که به هر زور و ضرب ممکن دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد برای چهار سال دیگر تمدید شود هر فردی که از حداقل عقلانیت برخوردار باشد خواهد فهمید که کشور یا دچار یک آشوب و جنگ داخلی می شود و یا در خطر حمله نظامی خارج از کشور قرار خواهد گرفت. (خطری که البته همیشه وجود داشته اما ممکن است در دومین دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد عملی شود)

محافظه کاران به خوبی دریافته اند که نه محمود احمدی نژاد نماینده مناسبی برای آنان خواهد بود و نه گزینه دیگری در این جناح وجود دارد که بتواند هم احمدی نژاد را شکست بدهد و هم نماینده احتمالی اصلاح طلبان را. در چنین شرایطی که تمام راه ها در پیش روی طیف به اصطلاح معتدل تر و منطقی تر محافظه کاران مسدود شده است گاه و بی گاه شاهد راه اندازی سناریوهای عجیب و غریب از سوی این جریان هستیم.

یک بار آب به آسیاب مهدی کروبی می ریزند و تلاش می کنند تا او را به عنوان یک اصلاح طلب معتدل(!) در برابر اصلاح طلبان افراطی(!!!!) علم کنند و بار دیگر دست به دامن میرحسین موسوی می شوند تا شاید بتوانند با حضور نخست وزیر پیشین از گزند طیف تندرو اصلاح طلب مصون بمانند و حتی تعدادی از کرسی های کابینه را نیز به دست آورند.

این نوع عملکرد برای من این پرسش را به همراه دارد که چرا زمانی که اصلاح طلبان در اوج ضعف بودند کسی از جناح راست به فکر مصطلحت ملی نیفتاد؟ چرا درست در زمانی که روز به روز احتمال حضور محمد خاتمی در انتخابات و شکست محافظه کاران افزایش می یابد همه دلسوز ملت و کشور شده اند؟

از این گذشته؛ صرف نظر از آنکه این آقایان برای سه دهه تمام هرگونه پسوند ملی را عین شرک و کفر می خواندند و امروز دم از دولت وحدت ملی می زنند، بسیار دوست دارم بدانم که در چنین دولتی آیا جبهه ملی نیز نماینده ای خواهد داشت؟ آیا ملی مذهبی ها و نهضت آزادی هم جزوی از ملت حساب می شوند؟ آیا می توان از یک دولت ملی دم زد و چشم بر روی فعالان چپ بست؟ آیا دولت وحدت ملی درهای خود را به روی لیبرال ها و یا سوسیالیست ها باز خواهد کرد؟ یا شاید مبتکرین این طرح با الفبای دولت وحدت ملی هم بیگانه هستند و صرف حضور خود در هر دولتی را دلیل کافی برای ملی بودن آن می دانند؟

به شخصه بسیار علاقمندم که زمانی در این کشور دولت وحدت ملی تشکیل شود. اما تا زمانی که عده ای خاتمی را نماینده جناح تندرو کشور قلمداد کنند چنین امکانی وجود نخواهد داشت. باید همه آقایان بفهمند که در صورتی که بسیاری از طیف ها و گروه های مخالف فعلی حاضر می شوند خاتمی را به نمایندگی از خود انتخاب کنند تنها به حداقلی از خواسته های خود اکتفا کرده اند. خاتمی در بهترین و خوشبینانه ترین حالت ممکن می تواند میانه رو ترین شخصیت سیاسی کشور قلمداد شود که خواسته های حداقلی بخش عمده ای از جریانات موجود در جامعه را رهبری می کند. بدین ترتیب می توان تشکیل دولت سید محمد خاتمی از میان افراطی ترین چهره های حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب را به نوعی رو کار آمدن یک دولت میانه قلمداد کرد. هروقت آقایان این حقیقت عینی و ساده را درک کردند بنده نیز به این دولت وحدت ملی رای خواهم داد.

۹/۱۳/۱۳۸۷

تیر روز (سیزدهم) آذرماه87

سلطان شکر و مناظره؟!

چندی پیش جناب آیت الله مکارم شیرازی در یک اقدام نه چندان کم سابقه علمای وهابیون را به مناظره در مورد شیوه رفتارشان در برابر دوربین رسانه های جهانی فرا خواند. هرچند طبیعتا هیچ کسی به این اظهارات و دعوت جناب مکارم پاسخی ندارد اما این مسئله دست مایه مناسبی را برای گروه های افراطی شیعه فراهم ساخته تا بار دیگر بوق های تبلیغاتی خود را بیشتر و بیشتر در گوش کسانی به صدا درآورند که نه وهابی هستند و نه اصلا دخالتی در این ماجرا دارند. بهانه این نوشته موضوع داغی شد که در سایت بالاترین با این عنوان پدید آمده و در داخل آن تنها انبوهی از لینک های مربوط به اظهارت جناب مکارم قرار دارد. در این زمینه به نظرم چند توضیح کوتاه ضروری آمد:


اول برای جناب مکارم و پیروان ایشان متاسف هستم که نزدیک به 10 سال پس از آنکه یک نفر از داخل همین کشور ندای «گفت و گوی تمدن ها» را سر داد و حتی چند ماه پس از آنکه کشور عربستان نیز به این نتیجه رسید که دیگر دوران جدال مذاهب و اندیشه ها به سر رسیده است و بهتر است سمینار جهانی «گفت و گوی ادیان» را در سازمان ملل برپا کند تازه آقایان دست به این ابتکار خلاق زده اند که بار دیگر به سنت های دیرین مناظره و مباهله روی بیاورند و احتمالا به مانند پیامبرشان مخالفان خود را نفرین کنند تا معلوم شود نفرین چه کسی کارگرتر است!


دوم آنکه نمی دانم این مسئله باید خنده دار باشد و یا تاسف برانگیز که عده ای از دوستان که مدت ها است دیگر هیچ گونه توجیه و منطقی برای افکار پوسیده خود نمی یابند اکنون دست به دامان یک عده عقب افتاده تر از خود شده اند تا با نمایش برتری خود بر این جماعت فریاد حقانیت سر دهند. فعالان سایت شیعه نیوز از این دست هستند که این روزها آنچنان از سکوت در برابر دعوت به مناظره جناب مکارم خوشحال شده اند که گویی برهانی قاطع برای تمامی مردم جهان در حقانیت عقیده خود یافته اند. تصور کنید کسی که اصلا به خدا اعتقادی ندارد از سکوت یک وهابی در برابر یک شیعه به چه نتیجه ای باید برسد؟


سوم اینکه جناب مکارم شیرازی یکی از دلایل این مناظره را اعتراض به انتشار کتاب های ضد شیعه و توزیع رایگان آن میان حجاج ایرانی عنوان داشته اند و برای من و امثال من جای این پرسش را باقی گذاشتند که پس تکلیف انتشار کتب ضد وهابی و یا شدیدترین توهین هایی که نه تنها در این کتب، که حتی از رسانه های رسمی و دولتی به این گروه می شود چیست؟ آیا توهین آزاد است تنها تا زمانی که مخالف من را هدف بگیرد؟


چهارم و در نهایت یک پرسش مستقیم از شخص آقای مکارم دارم؛ جناب آقای مکارم، آیا حاضر هستید در برابر رسانه های داخلی و ملی با مخالفین داخلی خود مناظره کنید یا این سخنان زیبا تنها مربوط به شهروندان خارج از این مرز و بوم است؟ آقای مکارم؛ دین و مذهب پیشکشتان، آیا حاضرید در مورد قاچاق شکر با یکی از کارگران نی شکر هفت تپه مناظره کنید؟