یکی از شیوههای خبرسازی و داغ کردن بازار فروش در مطبوعات، ایجاد جنگهای زرگری و درگیریهای کلامی میان چهرههای شناخته شده است. نمونه بارز آن را میتوانید در مطبوعات ورزشی کشور خودمان هم ببینید. از فتحالله زاده در مورد رویانیان میپرسند. بعد همان حرف را میگذارند کف دست رویانیان تا او هم واکنشی نشان بدهد. نتیجه کار میشود یک دعوایی که از اساس ساخته و پرداخته مطبوعات بوده است. یعنی اگر این مطبوعات حضور نداشتند، بسیار بعید بود که آقای فتحاللهزاده گوشی تلفن را بردارد و یک زنگ به رویانیان بزند تا با او وارد درگیری کلامی شود!
واقعیت این است که کارکرد مطبوعات صرفا در انتقال اخبار و یا حتی نقد و تحلیل خلاصه نمیشود. به ویژه زمانی که از مطبوعات سیاسی فاصله میگیریم، با افزایش وجهه و کارکرد «سرگرمیخواهی» در مطبوعات مواجه میشویم. برای مثال، مطبوعاتی که به حوزه فیلم و سینما و سریال میپردازند، کمترین تمرکز خود را بر روی نقدهای هنری قرار میدهند، چرا که چنین یادداشتهایی معمولا مخاطب خاص دارد و چندان سرگرمکننده نیست. در مقابل، صحبت کردن از زندگی خصوصی بازیگران مشهور و یا انتشار آخرین اخبار از روابط پشت پرده آنان کارکرد سرگردم کننده مناسبی دارد و تیراژ فروش را بالا میبرد. اما بحث من اینجا آشنایی با شیوههای فعالیت ژورنالیستی نیست. من میخواهم به آسیبی اشاره کنم که از مطبوعات سیاسی ما به کل فضای سیاستورزی تسری پیدا میکند.
* * *
آقای هاشمی صحبتی میکند. کنایهای میزند و یا برگ یادداشتی از خاطرات گذشته خود منتشر میکند. شیوه عملکردی معمول ایشان است در ابراز نظراتشان به صورت غیرمستقیم. همین اشاره کوتاه برای دستکم یک هفته تمام در مطبوعات کشور بازتاب مییابد. با صاحبنظران تماس میگیرند و نظر آنان را پیرامون مواضع اخیر جویا میشوند. اصلاحطلبان حمایت میکنند. گهگاه از میان اصولگرایان هم ندایی همدلانه به گوش میرسد که ارزش خبری بیشتری دارد. در کنارش اخباری از سیدحسن خمینی منتشر میشود و اظهارات پرهیجان «نوه امام». یا روز دیگر که رهبر نظام سخنی میگوید، در گوشه و کنار اخباری از مواضع متضاد نزدیکان دولت با اظهارات رهبری پیدا میشود. وقتی مجموع تمام این خبرها و اظهار نظرها را کنار یکدیگر روی گیشه مطبوعات مشاهده میکنید اینگونه القا میشود که گویا تغییراتی در جریان است و مثلا چرخشی در سیاست کلی رهبر نظام صورت گرفته است. خبر را خود مطبوعات تولید کردهاند و با نبوغ و نکتهسنجی خود خبرنگاران مجموع اظهارنظرها کنار یکدیگر تدوین شده، اما در نهایت خودشان هم باور میکنند که به واقع یک چرخش سیاسی رخ داده است. ماجرا را که پیگیری میکنید همهاش در یک برگ از دفتر خاطرات قدیمی خلاصه میشود. باقیاش یک سری حواشی است که به سبک عملکردی مطبوعات ورزشی و یا احوالات بازیگران مشهور دارد کارکرد سرگرم کنندگی را دنبال میکند.
وقتی تلاش برای تغییر ساختار قدرت، صرفا به جدال «اظهار نظرها» فروکاسته شود، یعنی ما چشم بر روی منابع اصلی قدرت و ساختار برآیند و توازن قوا بستهایم. یعنی سیاست را به شیوه مسابقات سرگرم کننده تلویزیونی دنبال میکنیم. هدف رسیدن به مطلوب و ایجاد تغییری واقعی نیست. هدف این است که دور هم باشیم و هر کدام در یک بازی گروهی نقش منحصر به فرد خودمان را به خوبی ایفا کنیم. مرور روزانه گیشه مطبوعات میتواند هر روز وقوع یک تحول عظیم و عنقریب را نوید دهد؛ اما ناظر هوشمند در برابر چنین صحنه رنگارنگی یک قدم عقبتر میایستد و از خود میپرسد: «با مقابل هم قرار دادن یک سری اظهار نظرات شخصی، در کدام یک از معادلات و منابع قدرت تغییری رخ میدهد که بتوان به تغییر در وضعیت سیاسی کشور از چنین مسیری دل خوش کرد؟» آیا اگر از علی مطهری گفت و گویی در انتقاد از حمید رسایی منتشر شود، سیطره سپاه بر تمامی ارکان اقتصادی کشور دستخوش تغییر میشود؟ آیا با انتشار یک برگ خاطرات قدیمی هاشمی، سدی در برابر مافیای کلان قاچاق کالا ایجاد میشود؟ آیا موضع گیری اصلاحطلبان جلوی رانتخواریهای نجومی احمدینژاد و نزدیکانش را میگیرد؟ و یا یک نصیحت اندرزگونه حبیبالله عسگراولادی بر پایه یک شیوه کدخدامنشی شخصی میتواند خاستگاه منافع راست محافظهکار کشور را دگرگون کند؟
* * *
به باور من، مشکل فقط این نیست که فضای مطبوعاتی-رسانهای منتقدان به فضای روزنامههای ورزشی-سینمایی شبیه شده است. مشکل زمانی جدی میشود که کل سیاستورزی جریانات منتقد در همین خبرسازیها خلاصه میشود. در واقع، جناحی که منابع قدرت را در انحصار گرفته، برای ایجاد یک پوشش ظاهری باید به چنین ابزاری متوسل شود. این جناح اصل استوانه قدرت را در اخیار دارد و برای رعایت یک رنگ و لعاب مشروعیت، پوششی مطبوعاتی-خبری هم برای خودش فراهم میکند. اما جناح منتقد نمیداند و یا فراموش میکند که برای ایجاد تغییر نباید صرفا جدال را به همین پوسته رسانهای تقلیل داد. بدون هیچ تلاش، سازماندهی، برنامهریزی و یا اقدامی عملی برای تغییر در معادلات منابع قدرت، صرفا با وقت گذرانی در مجادلات رسانهای خودش را سرگرم میکند. گویی میخواهد شانه از زیر بار مسوولیت سنگین خود خالی کند و یا برای پنهان ساختن ناکارآمدی و درماندگیاش از بسیج نیرو و ایجاد تغییر، با رویکردی تنزهطلبانه صرفا وجدانش را در پیشگاه تاریخ آسوده کند که «ما گفتیم، اما کسی گوش نکرد»!
تا زمانی که نپذیریم، عمیقترین شکاف تاریخی در ساختار قدرت و منافع طبقاتی و گروهی کشور، چیزی متفاوت از دعوای مدیرعامل پرسپولیس و استقلال است که صرفا زاییده خبرسازی رسانهای مطبوعات باشد و با همان ابزار هم به دوستی و مجلس گل و شیرینی بدل شود، تنها باید شاهد تداوم روند رو به اضمحلال موجود باشیم. چه جای تعجب که در این مسیر، هرچند وقت یکبار هم حوصله سرور مستبد از این خبرسازیهای سطحی سر برود و شبانه دستور برچیدن بساط خبرسازی مطبوعاتی را بدهد که ظاهر و باطن امر کمی بیشتر شبیه هم شود؟!*
پینوشت:
* طبیعتا این یادداشت قرار نبود مصادف شود با خبر یورش به دفاتر مطبوعات و بازداشت دستجمعی روزنامهنگارانی که تا این لحظه شمارشان به 12 نفر رسیده است. سطر آخر، صرفا برای اشارهای به این خبر به متن افزوده شده است، اما من امیدوارم که متن همچنان مستقل از این مسئله اخیر خوانده شده و مورد قضاوت قرار گیرد.