«ماجرای ما، هر چقدر تلخ، یك اختلاف خانوادگی است كه اگر خامی كنیم و بیگانگان را در آن دخالت دهیم به زودی پشیمان خواهیم شد». (میرحسین موسوی، بیانیه شماره9)
خانم کلینتون میگوید چون سران جنبش سبز از آمریکا درخواست کمک نکردند، آمریکا ترجیح داده است از معترضان ایرانی حمایت نکند. (اینجا بخوانید+) قطعا منظور ایشان از «حمایت» در این مورد، دخالت نظامی کشورهای غربی در مسایل داخلی ایران است. شیوهای مشابه آنچه که در لیبی شاهد آن بودیم. در این صورت، حق با ایشان است و جنبش سبز، دست کم با تعبیری که میرحسین موسوی از آن دارد و من نیز بدان پایبند هستم هیچ گاه خواستار مداخله نظامی خارجی نبوده و نخواهد بود. با این حال من نمیپذیرم که هرگونه «کمک خارجی» به «مداخله نظامی» تعبیر شود.
اردشیر امیرارجمند در واکنش به سخنان خانم کلینتون و در گفت و گو با شبکه فارسیزبان بی.بی.سی گفته است «کمک برای چه؟ برای مداخله در امور داخلی ایران؟ قطعا چنین کمکی از هیچ قدرتی درخواست نمیشود. ملت ما ملت سرافرازی بوده که همیشه سعی کرده خودش مشکلاتش را حل کند». (+) من دقیقا منظور آقای امیرارجمند، در انکار هرگونه «کمک خارجی» را متوجه نمیشوم. اگر اشاره ایشان هم به رد دخالت نظامی غرب در مسایل داخلی ایران است، تایید دوبارهای است بر مواضع سران جنبش که من گمان میکنم اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران نیز با آن موافق هستند، اما صرف نظر از گزینه نظامی، آیا در دیگر موارد هم ما میتوانیم ادعا کنیم که «کشورهای جهان حق دخالت در مسایل داخلی ما را ندارند»؟
من مسئله را از چند جنبه نگاه میکنم. نخست اینکه در یکی از مناطق جهان، حاکمیتی شروع به سرکوب مردم خود میکند. با چه استدلالی میتوان حق دیگر مردم جهان، برای کمک رساندن به مردم این منطق را به کلی رد کرد؟ صرف مرزبندیهای سیاسی، حق انسانی مردم جهان را برای کمک به یکدیگر از بین میبرد؟ در کجای جهان چنین منطقی پذیرفته شده است؟ آیا حتی حاکمیت کنونی کشور نیز خودش این منطق را قبول دارد؟ پس چطور به خودش حق میدهد از شهروندان بحرین، یا معترضان انگلیس حمایت کند؟
دوم اینکه آیا ما قرار است حتی تاریخ انقلابی که به روی کار آمدن جمهوری اسلامی منجر شد را هم فراموش کنیم؟ آیتالله خمینی خودش از چه کجا مشغول رهبری این انقلاب بود؟ آیا غیر از این بود که کشور فرانسه، علیرغم مخالفت دولت پادشاهی ایران به رهبر مخالفین حکومت پناه داد و شرایط سازماندهی مخالفین در اطراف ایشان را پدید آورد و رسانههای خارجی نیز برقراری ارتباط با مردم داخل را میسر کردند؟ آیا بدون این کمکها امروز خبری از جمهوری اسلامی بود؟
همه اینها به کنار، آقای امیرارجمند و دیگر فعالین جنبش در خارج از کشور از کمکهای داخلی استفاده میکنند؟ ایشان برای حرف زدن خودشان هم ناچار هستند با تلویزیون بی.بی.سی گفت و گو کنند. بیشترین بار خبررسانی بر دوش شبکههای ماهوارهای انگلیس و آمریکاست که هیچ کدام به داخل کشور مربوط نمیشوند. حتی دهها و ای بسا صدها فعال و روزنامهنگاری که روانه اروپا و آمریکا شدهاند امروز تحت فضای مساعدی که در جهان غرب وجود دارد موفق شدهاند که رسانههای خودشان را تاسیس کرده و به فعالیت ادامه دهند. پس چطور آقایان اساس نیاز جنبش به کمکهای خارجی را منکر میشوند؟ آیا حتی بزرگترین آلترناتیو دموکراسیخواه جمهوری اسلام هم نمیخواهد ادبیات دیپلماسی جهانی را یاد بگیرد و هنوز هم به شیوههای سنتی و بیقاعده جمهوری اسلامی برای جهان پیام میفرستد؟
با تمام احترامی که برای آقای امیرارجمند قایل هستم، در این مورد باور دارم که ایشان با ادبیات نسنجیده خود مشغول یک فرصتسوزی تاریخی هستند که ضربات سهمگین آن را در درجه اول جنبش سبز و در درجه دوم کل مردم ایران متحمل خواهند شد. من اگر جای ایشان بودم، به جای رد و نفی هرگونه ارتباط با کشورهای جهان، به صورت صریح و شفاف اعلام میکردم که جنبش سبز برای تثبت دموکراسی در ایران خواستار یاری و حمایتهای جهانی است و در این راه چهار درخواست مشخص وجود دارد:
در درجه نخست ما میخواهیم که جهان، فکر هرگونه دخالت نظامی در ایران را از سر به در کند، چرا که حمله نظامی نه تنها کمکی به نهادینه شدن دموکراسی در کشور ما نخواهد کرد، که اساسا امکان تحقق آن را تا آیندهای نامعلوم به تعویق خواهد انداخت.
در درجه دوم از کشورهای جهان میخواهم که جنبش سبز را، به عنوان صدای دموکراسی خواهی مردم ایران به رسمیت بشناسند و از هرگونه مذاکره احتمالی با گروههای تروریست و منفوری همچون «سازمان مجاهدین خلق» خودداری کنند. این گروهها نه تنها نماینده مردم ایران نیستند، بلکه اساسا به عنوان دشمنانی خائن در داخل کشور محسوب میشوند و در آینده نیز، حتی اگر قدرت را به دست بگیرند دستاوردی جز یک حکومت فاشیستی نخواهند داشت.
در درجه سوم از کشورهای پیشرفته جهان میخواهیم تا هرچه بیشتر امکانات رسانهای برقراری ارتباط را برای فعالان ایرانی فراهم کنند. جنبش ما جنبشی متکی بر آگاهی بخشی است و اساسا ما اعتقاد داریم که دموکراسی جز در پایه آگاهی شهروندان تحقق نخواهد یافت. پس کشورهای پیشرفته میتوانند همانگونه که 30 سال پیش امکان برقراری ارتباط میان رهبران انقلاب با مردم را فراهم آوردند، این بار و با بهرهگیری از فنآوریهای پیشرفته، سدهای فیلترینگ و سانسور جمهوری اسلامی را از میان بردارند و امکان ایجاد رسانههای مستقل را فراهم سازند.
در نهایت سازمانهای جهانی باید به صورت مستمر بر رفتارهای حاکمیت ایران نظارت کنند و سران حکومتی را به خاطر نقض حقوق انسانی شهروندانشان تحت فشار قرار دهند. نقض مکرر حقوق بشر، نقض حقوق اسرای جنبش و بیخبری و حصر رهبران آن، به هیچ وجه نباید از جانب مجامع بینالمللی نادیده گرفته شوند. مسوولان حکومت ایران باید به صورت عملی متوجه شوند که نمیتوانند در داخل کشور خودشان انسانیت شهروندانشان را زیر پا بگذارند و در خارج از این مرز، به مانند دیپلماتهای یک کشور متمدن مورد استقبال قرار گیرند.
تنهاراه پیروزی مقابله به مثل بادیکتاتورودرخواست ازجامعه جهانی.چرا؟
پاسخحذفبدلایل زیر:
1.کسانیکه ازاصلاح یاانقلاب بدون خشونت حرف میزنندبدانندکه
حکومت های دینی چون فقط به فکرقدرت وثروت برای خودهستند
ومردم راگوسفندوخودراشبانی پنداشته که باگوسفندان هرچه میخواهندتوان انجامش رادارند.ازطرفی دراین حکومت هیچ آزادی وجودخارجی نداردوهیچ شباهتی به انقلابهای رنگی وحتی مصرنداردچراکه درمصرارتش بامردم بودولی درایران امیران ارتش غلام حلقه بگوش ولایتند.ایران مثل لیبی وسوریه است.
2.تازمانی نتوانیم اسلحه بدست آوریم وازخودمان دفاع کنیم راهی بسوی روشنایی وجودنخواهدبود.لیبی اولین کاری که کردوحتی درانقلاب ایران حمله به پادگانها ومسلح شدن مردم بودکه آغازپیروزی بود.
3.حمایت جامعه جهانی واجب است.قرن حاظرجهان یک دهکده است ومردم ودولتها باید به هم کمک کنند.چطوردرهنگام زلزله وسیل و....مردم ودولتهابه هم کمک میکنندولی دراین هنگام درست نیست.این یک ایده نادرسته.بذاریدحکومت هرچه دلش میخواهدبگوید.دشمن برای مایاسین نمی خواند.ازدیکتاتورانتظارنداشته باشیدکه شماراتحسین کند.چه ازجامعه جهانی درخواست کمک بکنیم چه نکنیم خاین ووطن فروش ودشمن ولایتیم پس بهترکه مرتکب جرم بشیم ومحکوم تااینکه آش نخورده ودهن سوخته
حکایت ما حکایت شتر مرغ شده که موقع بار بردن می گوید من مرغم! و موقع تخم گذاشتن می گوید من شترم! تا کمی پای خشونت در تظاهرات به میان می اید, می گوییم نهضت ما فرق می کند! و ما اهل مبارزات مدنی هستیم! تا صحبت اعتصاب می شود می گوییم ما دارای سندیکا نیستیم! و کسی نیست که حقوق ما را موقع اعتصاب بدهد! مبارزه مسلحانه غیورانه هم که در کلاس ما نیست! بهانه پشت بهانه! پس فقط می ماند آه و ناله و نفرین و نفرین و نفرین! و شکایت از دست کثیف استعمار! پس این ملت حقش است که توسری بخوردو به مرگ تدریجی بمیرد
پاسخحذفنویسنده محترم
پاسخحذفشما از کدام متد نظرسنجی پی بردید که مجاهدین منفورند
با کدام دلیل و مدرک حکم تروریست بودن به یک گروه می دهید که در رسانه هایش دشمنش را مشخص کرده برای کارهای کرده اش هم حاضر است در هر دادگاه بین الملی جواب پس بدهد
فکر می کنم وقت شستن چشمهاست باور کنید واقعیت ان نیست که رژیم تا حالا در مورد این گروه به مغز شما حک کرده است انها ازادی خواهان ایران ما هستند که فقط حرف نمی زنند عمل می کنند
سلام.
پاسخحذفمن مصاحبه ی آقای امیرارجمند را بصورت زنده از بی بی سی دیدم. وی در بخش اول سخنانش گفت ما از جامعه ی جهانی می خواهیم به وظایف خودش در قبال ایران عمل کند.
در حقیقت منظورش همین فرمایشات شما بود. که جامعه ی جهانی در رساندن صدای معترضین کوشا باشد و فشار های معمول مثلا از طریق سازمان ملل به رژیم وارد شود.
ولی نادر سلطان پور پرسید : آقای امیر ارجمند فکر نمی کنید اگر دوسال پیش از ایالات ماحده کمک خواسته بودید چونان معترضان لیبی نتیجه چیزی جز آن میشد که شد؟
ارجمند کمی عصبانی شد و گفت : چه جور کمکی؟ اگر منظورتان مداخله(که منظورش مداخله نظامی بود به نظر من)در ایران است ما هرگز چنین کمکی از آنها نخواهیم خواست ملت ما ملت سر افرازیست و ...
اقای امیر ارجمند لکنت دارد. لکنت بین گفتار . اندیشه. یکی را میخواهد که همه اش پشت سرش بیاید و بگوید که میخواست این را بگوید اما.....
پاسخحذفایشان اموزش ندیده هستند ونباید انتظار یک سخنگوس سیاسی را از ایشان داشتو این از بی عرضگی ماست که سخنگوی جنبش توانایی میشود اقای امیر ارجمند.
لطفا با عرضه باشید.
پاسخحذف