Freedom: این روزها در تمام شهرهای کشور کلاسهایی تشکیل میشود برای آموزش افرادی که از آنان به عنوان مامور سرشماری یاد میشود. این افراد اغلب جوانانی هستند فعلا بیکار، از دیپلم گرفته تا فوقلیسانس، که از میان خیل افرادی که برای مشارکت در طرح سرشماری نفوس و مسکن سال 1390 ثبت نام کردند انتخاب شدهاند. در مواردی هم که فرد مدرک دیپلم دارد با چهره نورانیاش واضح است که زورچپان شده! این یادداشت فقط میخواهد شکافها و بینظمی کلیتی به نام «نظام» حاکم بر ایران امروز را، با گزارش حرفهایی که در جزء کوچکی از آن (یک کلاس) رد و بدل شده است یادآوری کند و شهادت دهد.
در کلاسی سی و چند نفره و مذکر در دومین شهر پرجمعیت یکی از استانهای شمالی، اولین چیزی که جلب توجه میکند چشمان خمار جماعت معتاد است که با اینکه هنوز در روزهای جوانی خویشند، سیاهی زیرچشمانشان خبر از فساد و تباهی زودرس میدهد. این را گفتم که اگر در آبانماه، ماموری وسط سوالهایش - که 60 سوالی است که با هوشمندی و ظرافتی در حد مدیریت جهانی از طرف کارشناسان دولت مهرورز طراحی شده – یکهو غیبش زد یا از شما اجازه خواست که جایی برود زیاد تعجب نکنید و گوشی دستتان باشد که مامور حاکم بزرگ، باتری تمام کرده و باید خودش را ببسازد! (تو کلاس دیدم که میگم)
ندیدم و نمیدانم اما شاید این روزها یا بزودی رادیو و تلویزیون شروع کند به تبلیغات که این آمارگیری چنین و چنان است و هزار و یک برکت برای ما ایرانیها به ارمغان خواهد آورد اما با حرفهایی که دکتر «ت»، مسوول ارشد آمار استان که از کله گندهها مرکز آمار ایران است، با حضوری سرزده بر سر کلاس گفت (و به عبارتی امثال بنده با سوال پیچ کردنش از زبانش بیرون کشیدیم) اکنون میدانیم و میدانید و بدانید که مثل همه امور دیگر این مملکت اهورایی و آریایی، در این کار هم با وجود صرف میلیاردها تومان خبری از حساب و کتاب نیست. فقط به گوشههایی از حرفهایش اشاره میکنم که آن هم فقط گوشههایی از همه چیزهایی بود که در سینه داشت و به اقرار خودش نمیتوانست در کلاس بیان کند، تا فقط باز هم یادآوری کرده باشم دروغ و ریا و روزمرگی و هرج و مرج را در مملکتی که رییس جمهورش با ذهنی متوهم میخواهد هاله نوری را که بر مملکت خودش افشانده به همه دنیا ببرد و از پرزیدنتی ایران به مقام مدیر جهان ارتقاء یابد.
دکتر«ت» بعد از این که به اختلاف آمار بانک مرکزی و مر کز آمار در اعلام نرخ تورم، که اولی آن را 16 درصد و دومی 19 درصد اعلام کرد و بر درستی و دقت روشهای آماری مرکز آمار ایران که بوسیله بانک مرکزی دستکاری شد تاکید کرد، در میان صحبتهایش به اینکه «از سرو ته آمار ما میزنند» اشاره میکند و با تایید فشارهای پیدا و پنهان سیاسی، موارد عینی جالبی را مثال میزند که نشان میدهد چگونه دولت عدالت محور و مهرورز هر جا که بتواند با اهرم فشارهای پیدا و پنهان و با دروغ و ریاکاری حرفهایش را به کرسی مینشاند و حقانیت دولت امام زمان را در پیش رمههای انسانی، به هالهای از نور بدل میکند:
1. ظاهرا یکی دو سال قبل مقامات و سخنگویان شیرین سخن ارگانهایی مثل جهاد کشاورزی و وزرات بازرگانی خبر میدهند که ای ایرانیان چه نشستهاید که تولیدات ما فلان قدر افزایش پیدا کرده و اینقدر هکتار زمین کشاورزی زیر کشت رفته. در اینجا دکتر«ت» و همکارانش در مرکز آمار ایران که از میزان کل زمینهای تحت کشت و تولیدات آن آگاه بودند با آن حضرات تماس میگیرند و به غلط بودن آمار اعلام شده از سوی آنها اعتراض میکنند اما از آنجایی که در این مملکت هیچ مقامی، گناهی بالاتر از اعتراف به اشتباهش نمیشناسد، حضرات حرف مسولان مرکز آمار را نمیپذیرند و کار بالا میگیرد و قرار میشود با حضور وزیر بازرگانی و رییس مرکز آمار جلسهای برگزار شود تا شاید علما به نتیجهای واحد برسند. در آن جلسه ادعاها دوباره مطرح میشود تا اینکه فردی به نام دکتر«ج» از مرکز آمار در میانه جلسه به وزیر بازرگانی میگوید شما چقدر محصولات کشاورزی وارد کردهاید؟ وزیر هم مثلا میگوید 20 میلیارد دلار. دکتر«ج» هم با یک حساب سرانگشتی به وزیر محترم عرض میکند که اگر این آماری که از افزایش تولید کشاورزی میگویید و میگویند درست باشد دیگر اصلا نیازی به واردات نبود وآن تولید باید کفاف همه مصرف را میکرد. از آنجایی که مسولین انقلابی و متعهد جز ادعاهای خودشان هیچ حرف حسابی را نمیپذیرند، کار بالا میگیرد و به مجلس کشیده میشود و در نهایت دستور میرسد که آمار واقعی تولید آن سال اعلام نشود و رییس مرکز آمار هم از کار برکنار میشود. دکتر«ج» هم ظاهرا اکنون تجربیاتش را برداشته و رفته در افغانستان تا مسئول طرح سرشماری این کشور دوست و برادر شود.
2. اما این قضیه و وقایع مشابه نه تنها در این سرزمین آریایی - اسلامی منحصر به فرد و کمیاب نیست بلکه روزانه در منبرها و تریبونها به شکل مضحکی تکرار میشود. ظاهرا در پی بحثی در مورد «دین گریزی جوانان»، مرکز آمار مامور اجرای طرحی برای برآورد این امر میشود اما به گفته دکتر«ت» روزی سخنران پیش از خطبه نماز جمعه استان پشت تریبون اعلام میکند سه میلیون و چهارصد هزار نفر از مردم استان کاملا دیندارند. این در حالی است که به گفته ی دکتر«ت» کل جمعیت این استان اصلا به سه میلیون نفر نمیرسد.
3. در جایی دیگر از صحبتهایش دکتر«ت» میگوید وقتی از فرماندار شهرستانی سوال میکنیم که چرا جایی را از مجوز ساخت دانشگاهی که شرایطش را داشته است محروم کرده و در عوض به شهر بیصلاحیت دیگری واگذار نمودهاید، فرماندار می گوید: «چون نماینده مجلس آنجا این طور خواسته است».
آری فلسفه آمار گیری برای مدیریت و برنامهریزی بهتر و بهینه است اما در مملکت امام زمان که ولایت مطلقه فقیه و اعوان و انصارش در آن حاکمند، یک نماینده ذی نفوذ که پشتش به التزام عملی و اعتقاد نظری به حاکم بزرگ گرم است روی هر چه آمار و برنامه ریزی است خط میکشد تا اندک کارشناسانی که هنوز دل در گرو میهن خویش دارند، طعم تلخ استبداد را در همه شاخه های فاسد مدیریتی شهر و آبادی خویش حس کنند.
4. در جایی دیگر از صحبتهایش دکتر«ت» ضمن اشاره به این که ژاپنیها در سال 71 به ایران آمده بودند تا از سیستم سرشماری و عملیات آمارگیری ایران الگوبرداری کنند (چون ظاهرا افرادی را برای گرفتن گزارش و فیلمبرداری از همه مراحل سرشماری به ایران فرستاده بودند)، با تاسف اظهار میکند که در عوض امروزه به جای پیشرفت و بهبود، همه آن تجربیات در حال پسرفت و نابودی است. چرا که به گفته وی موارد بسیاری حتی در روش و فرم کار رعایت نشده است. مثلا امسال هر مامور آمارگیر 60 سوال باید برای هر فرد خانواری بپرسد که خارج از حوصله فرد پاسخگو، غیرضروری و خارج از استانداردهای معمول در مقایسه با کشورهای توسعه یافته و حتی در حال توسعه است. پارهای از همین سوالها نیز با تعاریف و پیشفرضهای بسیار بد و ناشیانه طرح شده که موجب مخدوش شدن نتایج سرشماری خواهد شد.
5. اما جالبتر از صحبتهای دکتر«ت» واکنش یکی از همکلاسیهای «بسیجی صورت» ما در پایان کلاس بود که ضمن اطلاع کامل از پیشینه و سابقه دکتر«ت» و اینکه قبلا در سازمان مدیریت و برنامهریزی بوده و حالا به معاونت نظارت راهبردی رییس جمهور در استانداری منتقل شده است، با گفتن این که من خودم هر دو دور به احمدینژاد رای دادم اما دکتر«ت» گویا از طرفداران کروبی بوده و به او رای داده (چه گناه کبیرهای!!!) سیرت بسیجیاش را هم بر ما عیان کرد. این فرد در ادامه صحبتهایش با ما، به پیروی از ولی امرش حتی از دکتر«ت» شاکی شد که چرا این صحبتها را در کلاس نزد ما بیان کرده و نه نزد مقامات بالا و موجب ناامیدی و بدبینی ما شده است.
آری در نظامی اسلامی که قرار بود مردم ولی نعمت و محرم اسرار نظام باشند حالا طرح حرفهایی انتقادگونه در همین سطح هم دل رهبر و بندگان گوش به فرمانش را به درد می آورد و ما میمانیم و سوالهایی از این قبیل که: این طرح و طرحها و پروژههای کلان مشابهی که میلیاردها تومان از منابع بیت المال صرف آن میشود که میتواند صرف اشتغال جوانان و بهبود سطح رفاه جامعه شود با چه پشتوانه کارشناسی و مدیریتی قرار است به اجرا درآید؟ وقتی قرار است نتایج چنین طرحهایی نادیده گرفته شود و مصالح و منافع سیاسی صاحبان زر و زور و تزویر، حرف اول و آخر را بزند اجرای آن چه ضرورتی دارد؟ آیا ماشین اسقاطی را میتوان با رنگ و لعاب و شل و سفت کردن پیچهایش در سربالاییها و پیچ و خمهای راه از هلاکت و نابودی نجات داد؟ آیا ما را از سراشیبی سقوط گریزی هست؟
پینوشت:
از همین نویسنده در مجمع دیوانگان منتشر شده است: «آقای حاتمیکیا، شما هم بلی؟!»
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
در کلاسی سی و چند نفره و مذکر در دومین شهر پرجمعیت یکی از استانهای شمالی، اولین چیزی که جلب توجه میکند چشمان خمار جماعت معتاد است که با اینکه هنوز در روزهای جوانی خویشند، سیاهی زیرچشمانشان خبر از فساد و تباهی زودرس میدهد. این را گفتم که اگر در آبانماه، ماموری وسط سوالهایش - که 60 سوالی است که با هوشمندی و ظرافتی در حد مدیریت جهانی از طرف کارشناسان دولت مهرورز طراحی شده – یکهو غیبش زد یا از شما اجازه خواست که جایی برود زیاد تعجب نکنید و گوشی دستتان باشد که مامور حاکم بزرگ، باتری تمام کرده و باید خودش را ببسازد! (تو کلاس دیدم که میگم)
ندیدم و نمیدانم اما شاید این روزها یا بزودی رادیو و تلویزیون شروع کند به تبلیغات که این آمارگیری چنین و چنان است و هزار و یک برکت برای ما ایرانیها به ارمغان خواهد آورد اما با حرفهایی که دکتر «ت»، مسوول ارشد آمار استان که از کله گندهها مرکز آمار ایران است، با حضوری سرزده بر سر کلاس گفت (و به عبارتی امثال بنده با سوال پیچ کردنش از زبانش بیرون کشیدیم) اکنون میدانیم و میدانید و بدانید که مثل همه امور دیگر این مملکت اهورایی و آریایی، در این کار هم با وجود صرف میلیاردها تومان خبری از حساب و کتاب نیست. فقط به گوشههایی از حرفهایش اشاره میکنم که آن هم فقط گوشههایی از همه چیزهایی بود که در سینه داشت و به اقرار خودش نمیتوانست در کلاس بیان کند، تا فقط باز هم یادآوری کرده باشم دروغ و ریا و روزمرگی و هرج و مرج را در مملکتی که رییس جمهورش با ذهنی متوهم میخواهد هاله نوری را که بر مملکت خودش افشانده به همه دنیا ببرد و از پرزیدنتی ایران به مقام مدیر جهان ارتقاء یابد.
دکتر«ت» بعد از این که به اختلاف آمار بانک مرکزی و مر کز آمار در اعلام نرخ تورم، که اولی آن را 16 درصد و دومی 19 درصد اعلام کرد و بر درستی و دقت روشهای آماری مرکز آمار ایران که بوسیله بانک مرکزی دستکاری شد تاکید کرد، در میان صحبتهایش به اینکه «از سرو ته آمار ما میزنند» اشاره میکند و با تایید فشارهای پیدا و پنهان سیاسی، موارد عینی جالبی را مثال میزند که نشان میدهد چگونه دولت عدالت محور و مهرورز هر جا که بتواند با اهرم فشارهای پیدا و پنهان و با دروغ و ریاکاری حرفهایش را به کرسی مینشاند و حقانیت دولت امام زمان را در پیش رمههای انسانی، به هالهای از نور بدل میکند:
1. ظاهرا یکی دو سال قبل مقامات و سخنگویان شیرین سخن ارگانهایی مثل جهاد کشاورزی و وزرات بازرگانی خبر میدهند که ای ایرانیان چه نشستهاید که تولیدات ما فلان قدر افزایش پیدا کرده و اینقدر هکتار زمین کشاورزی زیر کشت رفته. در اینجا دکتر«ت» و همکارانش در مرکز آمار ایران که از میزان کل زمینهای تحت کشت و تولیدات آن آگاه بودند با آن حضرات تماس میگیرند و به غلط بودن آمار اعلام شده از سوی آنها اعتراض میکنند اما از آنجایی که در این مملکت هیچ مقامی، گناهی بالاتر از اعتراف به اشتباهش نمیشناسد، حضرات حرف مسولان مرکز آمار را نمیپذیرند و کار بالا میگیرد و قرار میشود با حضور وزیر بازرگانی و رییس مرکز آمار جلسهای برگزار شود تا شاید علما به نتیجهای واحد برسند. در آن جلسه ادعاها دوباره مطرح میشود تا اینکه فردی به نام دکتر«ج» از مرکز آمار در میانه جلسه به وزیر بازرگانی میگوید شما چقدر محصولات کشاورزی وارد کردهاید؟ وزیر هم مثلا میگوید 20 میلیارد دلار. دکتر«ج» هم با یک حساب سرانگشتی به وزیر محترم عرض میکند که اگر این آماری که از افزایش تولید کشاورزی میگویید و میگویند درست باشد دیگر اصلا نیازی به واردات نبود وآن تولید باید کفاف همه مصرف را میکرد. از آنجایی که مسولین انقلابی و متعهد جز ادعاهای خودشان هیچ حرف حسابی را نمیپذیرند، کار بالا میگیرد و به مجلس کشیده میشود و در نهایت دستور میرسد که آمار واقعی تولید آن سال اعلام نشود و رییس مرکز آمار هم از کار برکنار میشود. دکتر«ج» هم ظاهرا اکنون تجربیاتش را برداشته و رفته در افغانستان تا مسئول طرح سرشماری این کشور دوست و برادر شود.
2. اما این قضیه و وقایع مشابه نه تنها در این سرزمین آریایی - اسلامی منحصر به فرد و کمیاب نیست بلکه روزانه در منبرها و تریبونها به شکل مضحکی تکرار میشود. ظاهرا در پی بحثی در مورد «دین گریزی جوانان»، مرکز آمار مامور اجرای طرحی برای برآورد این امر میشود اما به گفته دکتر«ت» روزی سخنران پیش از خطبه نماز جمعه استان پشت تریبون اعلام میکند سه میلیون و چهارصد هزار نفر از مردم استان کاملا دیندارند. این در حالی است که به گفته ی دکتر«ت» کل جمعیت این استان اصلا به سه میلیون نفر نمیرسد.
3. در جایی دیگر از صحبتهایش دکتر«ت» میگوید وقتی از فرماندار شهرستانی سوال میکنیم که چرا جایی را از مجوز ساخت دانشگاهی که شرایطش را داشته است محروم کرده و در عوض به شهر بیصلاحیت دیگری واگذار نمودهاید، فرماندار می گوید: «چون نماینده مجلس آنجا این طور خواسته است».
آری فلسفه آمار گیری برای مدیریت و برنامهریزی بهتر و بهینه است اما در مملکت امام زمان که ولایت مطلقه فقیه و اعوان و انصارش در آن حاکمند، یک نماینده ذی نفوذ که پشتش به التزام عملی و اعتقاد نظری به حاکم بزرگ گرم است روی هر چه آمار و برنامه ریزی است خط میکشد تا اندک کارشناسانی که هنوز دل در گرو میهن خویش دارند، طعم تلخ استبداد را در همه شاخه های فاسد مدیریتی شهر و آبادی خویش حس کنند.
4. در جایی دیگر از صحبتهایش دکتر«ت» ضمن اشاره به این که ژاپنیها در سال 71 به ایران آمده بودند تا از سیستم سرشماری و عملیات آمارگیری ایران الگوبرداری کنند (چون ظاهرا افرادی را برای گرفتن گزارش و فیلمبرداری از همه مراحل سرشماری به ایران فرستاده بودند)، با تاسف اظهار میکند که در عوض امروزه به جای پیشرفت و بهبود، همه آن تجربیات در حال پسرفت و نابودی است. چرا که به گفته وی موارد بسیاری حتی در روش و فرم کار رعایت نشده است. مثلا امسال هر مامور آمارگیر 60 سوال باید برای هر فرد خانواری بپرسد که خارج از حوصله فرد پاسخگو، غیرضروری و خارج از استانداردهای معمول در مقایسه با کشورهای توسعه یافته و حتی در حال توسعه است. پارهای از همین سوالها نیز با تعاریف و پیشفرضهای بسیار بد و ناشیانه طرح شده که موجب مخدوش شدن نتایج سرشماری خواهد شد.
5. اما جالبتر از صحبتهای دکتر«ت» واکنش یکی از همکلاسیهای «بسیجی صورت» ما در پایان کلاس بود که ضمن اطلاع کامل از پیشینه و سابقه دکتر«ت» و اینکه قبلا در سازمان مدیریت و برنامهریزی بوده و حالا به معاونت نظارت راهبردی رییس جمهور در استانداری منتقل شده است، با گفتن این که من خودم هر دو دور به احمدینژاد رای دادم اما دکتر«ت» گویا از طرفداران کروبی بوده و به او رای داده (چه گناه کبیرهای!!!) سیرت بسیجیاش را هم بر ما عیان کرد. این فرد در ادامه صحبتهایش با ما، به پیروی از ولی امرش حتی از دکتر«ت» شاکی شد که چرا این صحبتها را در کلاس نزد ما بیان کرده و نه نزد مقامات بالا و موجب ناامیدی و بدبینی ما شده است.
آری در نظامی اسلامی که قرار بود مردم ولی نعمت و محرم اسرار نظام باشند حالا طرح حرفهایی انتقادگونه در همین سطح هم دل رهبر و بندگان گوش به فرمانش را به درد می آورد و ما میمانیم و سوالهایی از این قبیل که: این طرح و طرحها و پروژههای کلان مشابهی که میلیاردها تومان از منابع بیت المال صرف آن میشود که میتواند صرف اشتغال جوانان و بهبود سطح رفاه جامعه شود با چه پشتوانه کارشناسی و مدیریتی قرار است به اجرا درآید؟ وقتی قرار است نتایج چنین طرحهایی نادیده گرفته شود و مصالح و منافع سیاسی صاحبان زر و زور و تزویر، حرف اول و آخر را بزند اجرای آن چه ضرورتی دارد؟ آیا ماشین اسقاطی را میتوان با رنگ و لعاب و شل و سفت کردن پیچهایش در سربالاییها و پیچ و خمهای راه از هلاکت و نابودی نجات داد؟ آیا ما را از سراشیبی سقوط گریزی هست؟
پینوشت:
از همین نویسنده در مجمع دیوانگان منتشر شده است: «آقای حاتمیکیا، شما هم بلی؟!»
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر