معرفی:
عنوان: پنجاه درجه بالای صفر
نویسنده: علی چنگیزی
ناشر: نشر چشمه
نوبت چاپ: چاپ نخست؛ پاییز 90
210 صفحه – 5000 تومان
خشک و خشن چون کویر
به سراغ رمانهای علی چنگیزی که میروید باید آماده و مهیا باشید. شما سفر دشواری را در پیش رو دارید. راه پیش رو بزرگراهی هموار نیست. مسیر، بیراهای است ناهموار؛ سرشار از دستانداز و چاله و حتی گودال. خشک و زخمت و بیرحم، درست به مانند کویر. زمانی که از «پرسه زیر درختهای تاغ» مینوشتم به این ناهمواری در کلام و ادبیات آقای چنگیزی اشاره کردم. آن زمان امیدوارم بودم که این مسئله در آثار بعدی برطرف شود اما «پنجاه درجه بالای صفر» نشان داد که علی چنگیزی خیال ندارد ادبیاتاش را تغییر دهد. حالا دیگر انتخاب با خواننده است. یا اساسا قید رمانهای چنگیزی را میزند و به سراغ آثاری میرود که کلامشان نیز چون محتوایشان نرم و روان و شیرین است؛ یا خودش را با ادبیات نویسنده وفق میدهد؛ اما این همه ماجرا نیست.
اگر مخاطب بتواند ادبیات چنگیزی را همانگونه که هست بپذیرد، آنگاه درهای جدیدی به روی خود میبیند. آنگاه میتواند کمکم بپذیرد که اتفاقا این ادبیات با درونمایه و فضای داستانها کاملا همخوانی دارد. با زندگی طاقتفرسای کویر و جدال انسانهایی که خوی طبیعت وحشی کویر را گرفتهاند و همانگونه بیرحم زندگی میکنند که برای بقای در کویر لازم است. به راستی که این زندگی چیزی جز یک نبرد بیرحمانه نیست و ادبیات دشوار نویسنده نیز بازنمایی تمام عیاری از همین درورنمایه است.
«پنجاه درجه بالای صفر» رمانی است سراسر جدال و چالش و کشمکش. یک نبرد طولانی و پرفراز و نشیب بر سر هیچ! بر سر همان سرابی که همواره در کویر هست و رهگذر کویری را فریب میدهد. هیچ گاه به دست نمیآید و هیچ گاه هم نمیتوان آن را نادیده گرفت و این جدال تا به ابد ادامه مییابد و تا ابد نیز بیرحمانه قربانی میگیرد. و مگر داستان خود کویر چیزی جز همین حکایت ازلی و ابدی است؟
به باور من رمان جدید علی چنگیزی به مراتب پختهتر و جذابتر از «پرسه زیر درختان تاغ» است. این بار داستان انسجام بیشتری دارد و تا آخرین مراحل خود هنوز از ریزهکاریهای پنهانی برخوردار است که میتواند مخاطب را مشتاقانه همراه کند. روایتهای موازی در نهایت پیوند خوبی با یکدیگر برقرار میکنند و از این نظر تدوین اثر قابل تقدیر است. هرچند از این سه روایت، داستان «علی ستوده» به مراتب شاخصتر از دیگران است و در برابر به نظر میرسد روایت «سعید» ظرفیت حجمی که به آن پرداخته شده است را ندارد.
اما از بحث صرف پیرامون خود رمان که بگذریم گمان میکنم دومین اثر علی چنگیزی برای من به اثبات رساند که او دروازه جدیدی است برای ورود مخاطب ادبیات جدید به سمت تصویری متفاوت از جامعه ایرانی. تصویری که چنگیزی اصرار دارد آن را «شهری» یا «تهرانی» بخواند. گویا او به تنهایی علیه آنچه سیطره ادبیات پایتخت بر کل ادبیات داستانی کشور قلمداد میکند قیام کرده است و در این راه مسلح بودنش به شناخت بخش دیگری از جامعه ایرانی به او کمک بسیاری کرده است. به باور من بخشهای بسیاری از دیالوگهای رمان از زبان شخصیتهای متفاوت، از «استوار» گرفته تا «جواد»، دقیقا حرف دل خود نویسنده است. همان بخشهایی که به شدت نسبت به «شهری»ها و گاه «پولدارها» انتقاد شده و حتی حمله میشود.
این شیوه نگرش در دوگانه «شهری و روستایی» یا «تهرانی و شهرستانی» نوعی چالش و حتی عقده فروخفته در بخشهایی از جامعه ایرانی است که در رمانهای چنگیزی سر باز کرده و در ظاهری تهاجمی تبلور مییابد. من در اینجا نمیخواهم هیچگونه قضاوت ارزشگزاری شده در مورد چنین نگرشی داشته باشم. تنها بدین حد اکتفا میکنم که چنین نگاهی «وجود دارد». چه آن را «واقعبینانه» بدانیم و چه ریشهاش را در «بدبینی» یا سوء تفاهم جست و جو کنیم این چالش در دل جامعه وجود دارد و جای خالی آن را در ادبیات داستانی نویسندگانی چون چنگیزی پر کردهاند. پس باز هم بدون هرگونه قضاوت اولیه، من گمان میکنم اگر ناظری بخواهد در ریشهها و یا عمق و ابعاد این نگرش جست و جویی داشته باشد، رمانهای آقای چنگیزی میتوانند مراجع و منابع قابل تاملی در ادبیات داستانی به حساب آیند. با همین نگرش نیز من برای این رمانها کارکرد و ارزش و جایگاهی فراتر از داستانپردازی صرف و بیهدف قایل هستم و آنان را دارای ارزش و پتانسیل جامعه شناختی میدانم تا باز هم دلیل دیگری پیدا کرده و به مخاطب خود توصیه کنم که «پنجاه درجه بالای صفر» رمانی است که ارزش خواندن دارد.
پینوشت:
نگاهی دیگر به این رمان را از اینجا+ بخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر