معرفی:
عنوان: یعقوب کذاب
نویسنده: یورک بکر
مترجم: علی اصغر حداد
ناشر: نشر ماهی
مشتبا-(وبلاگ «زودیاک»): «یعقوب کذاب» رمانی است از یورک بکر ِ لهستانی که در سال 1978 نوشته شده و البته خیلی دیر ترجمه شده است. (در سال 1383 شمسی) اگر میخواهید از آنچه در گتوی یهودیان گذشته است اطلاع یابید، بد نیست به این کتاب نگاهی بیندازید. کتابی نیست که شما را زمینگیر کند و نتوانید از جایتان بلند شوید! حوادث داستان به کُندی پیش میروند. نویسنده به جای شرح وقایع به واکاوی اذهان شخصیتها میپردازد. (و این همان چیزی است که بنده بسیار دوست میدارم.) این سکون و رکود، یک شاخصه برای ادامه مقوله خواندنِ کتاب اضافه میکند و آن «تحمل» است. (شنیدهام یکی از شاخصههای عشق هم هست) اگر بتوانید با اوایل داستان به هر دوز و کلکی هم که شده ارتباط برقرار کنید خواهید توانست عاشق داستان شوید.
رمان بکر، داستان مردی به نام «یعقوب حییم» است که مثل هزاران همفکر دیگرش در گتو روزگار میگذراند. گتویی که داشتن رادیو و هر وسیلهای که امکان برقراری ارتباط با بیرون را فراهم میآورد ممنوع است. تردد بعد از ساعت هشت شب ممنوع است. تردد بدون نصب ستاره هشت پر بر روی لباس ممنوع است. کاشتن و نگه داشتن درخت ممنوع است و ... (به گمانم ادامه مثالهایی از محدودیتهای اعمال شده دردی را دوا نمیکند، چون همه ما به خوبی با آنها آشنا هستیم)
«یعقوب کذاب درباره جنبش مقاومت نیست، شرح حماسهای از نوع دیگر است. یورک بکر در این نخستین رمان خود وقایعی تراژیک و تکان دهنده را با زبانی شاد و گه گاه با طنزی سیاه به رشته تحریر میکشد. «یعقوب»، قهرمان او، از آن دست مردهایی نیست که در وصف او گفته میشود «محکم مثل درخت»، با این همه بدت نمیآید هر روز چند دقیقهای به او تکیه کنی. یعقوب دروغگویی است از سر شفقت، ترسویی بسیار شجاع». (از پشت جلد کتاب. احتمالا علی اصغر حداد نوشته و یا شاید نشر ماهی)
پینوشت:
شما هم با ارسال یادداشتی در هر یک از زمینههای مربوط به هنر، در جشنواره هنر «مجمع دیوانگان» شرکت کنید.
عنوان: یعقوب کذاب
نویسنده: یورک بکر
مترجم: علی اصغر حداد
ناشر: نشر ماهی
مشتبا-(وبلاگ «زودیاک»): «یعقوب کذاب» رمانی است از یورک بکر ِ لهستانی که در سال 1978 نوشته شده و البته خیلی دیر ترجمه شده است. (در سال 1383 شمسی) اگر میخواهید از آنچه در گتوی یهودیان گذشته است اطلاع یابید، بد نیست به این کتاب نگاهی بیندازید. کتابی نیست که شما را زمینگیر کند و نتوانید از جایتان بلند شوید! حوادث داستان به کُندی پیش میروند. نویسنده به جای شرح وقایع به واکاوی اذهان شخصیتها میپردازد. (و این همان چیزی است که بنده بسیار دوست میدارم.) این سکون و رکود، یک شاخصه برای ادامه مقوله خواندنِ کتاب اضافه میکند و آن «تحمل» است. (شنیدهام یکی از شاخصههای عشق هم هست) اگر بتوانید با اوایل داستان به هر دوز و کلکی هم که شده ارتباط برقرار کنید خواهید توانست عاشق داستان شوید.
رمان بکر، داستان مردی به نام «یعقوب حییم» است که مثل هزاران همفکر دیگرش در گتو روزگار میگذراند. گتویی که داشتن رادیو و هر وسیلهای که امکان برقراری ارتباط با بیرون را فراهم میآورد ممنوع است. تردد بعد از ساعت هشت شب ممنوع است. تردد بدون نصب ستاره هشت پر بر روی لباس ممنوع است. کاشتن و نگه داشتن درخت ممنوع است و ... (به گمانم ادامه مثالهایی از محدودیتهای اعمال شده دردی را دوا نمیکند، چون همه ما به خوبی با آنها آشنا هستیم)
«یعقوب کذاب درباره جنبش مقاومت نیست، شرح حماسهای از نوع دیگر است. یورک بکر در این نخستین رمان خود وقایعی تراژیک و تکان دهنده را با زبانی شاد و گه گاه با طنزی سیاه به رشته تحریر میکشد. «یعقوب»، قهرمان او، از آن دست مردهایی نیست که در وصف او گفته میشود «محکم مثل درخت»، با این همه بدت نمیآید هر روز چند دقیقهای به او تکیه کنی. یعقوب دروغگویی است از سر شفقت، ترسویی بسیار شجاع». (از پشت جلد کتاب. احتمالا علی اصغر حداد نوشته و یا شاید نشر ماهی)
پینوشت:
شما هم با ارسال یادداشتی در هر یک از زمینههای مربوط به هنر، در جشنواره هنر «مجمع دیوانگان» شرکت کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر