مجید رضایی - پسرك سخت تلاش میكرد، تردید قلب لرزانش را در هوای بلعیده در سینه پنهان كند. دستانش برای تحمل قلب لرزانش ستون بر كمر شده بودند. دخترك هوارش را به چشمان مردد پسرك كلهچكشی پاشید: «خانهام را خراب كردی».
هیچ كس اما آنها را جدی نگرفت!
پینوشت:
شما هم با ارسال یادداشتی در هر یک از زمینههای مربوط به هنر، در جشنواره هنر «مجمع دیوانگان» شرکت کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر