میگویند احمدینژاد مجلس را به سخره گرفته است. تعدادی از نمایندگان سوال کننده از ایشان پس از طرح سوال عصبانی شدهاند و ادبیات ایشان را «توهین به مجلس و نمایندگان مردم» خواندهاند. (اینجا+ بخوانید) اما من فکر میکنم که رفتار آقای احمدینژاد کاملا شایسته و البته صادقانه بوده است. در واقع ایشان در آن جلسهای که بیش از 270 نفر حاضر بودهاند تنها کسی بوده است که نقاب را از صورت برداشته و در حالی که همه برای «لباس جدید پادشاه» به به و چه چه راه انداخته بودند، همچون کودک شرور قصه اعلام کرده که «این پادشاه لخت است»!
به باور من، بازنده واقعی این نمایش پارلمانی جناب «علی مطهری» بود. همان کسی که خودش مدتها پیش گفته بود مجلس به شعبهای از بیت رهبری بدل شده، (+) اما گویا خودش کمتر از هر کس دیگری حرف خودش را باور کرده بود. رفت و با هزار جار و جنجال و هیاهو یک نمایش ترتیب داد تا احمدینژاد بیاید و «مضحکه» را واقعا به رخش بکشد و برایش یادآور شود: «نه تو و نه تمام این سوال کنندگان و اساسا تمامی این مجلس نشینان هیچ کدام هیچ اراده و توانی ندارید. حتی من هم ندارم و هیچ کس دیگری هم ندارد. وقتی اراده میلیونها شهروندی که گام به خیابان گذاشتند به هیچ انگاشته شد، تو و امثال تو با چه تصوری گمان کردید که توانایی دخالت و نقشآفرینی دارید؟»
واقعیتی که احمدینژاد به عریانترین شکل ممکن بیاناش کرد را همه به چشم میبینند و در قلب خود احساس میکنند. تفاوت در آن است که بخواهید خودتان را فریب بدهید یا نه. احمدینژاد امروز تصمیم گرفت نه خودش را گول بزند و نه برای کس دیگری فیلم بازی کند. پس درست در جایی که لاریجانی خیلی اصرار دارد وانمود کند که «رییس قوه مقننه» است و «قوه مقننه» در راس امور است و «مجلس جای شوخی نیست» (+)، احمدینژاد تمامی این نمایش را با پوزخندی به تمسخر میگیرد تا عریانی این مجلس و منصوبین مصدرنشین و وکیلالدولههایش را به رخ خودشان و تمام مخاطبانشان بکشد.
روان عشقی شاد که فرمود: «بعد از این بر وطن و بوم و برش باید... / به چنین مجلس و بر کر و فرش باید...»
پاسخحذفگمانم بهتر باشد از این پس گزاره «وکیلالدوله» را به «وکیلالسلطنته» تغییر دهیم
پاسخحذفاتفاقا چه جالب که میخواستید راجع به ادبیات و نمایش بنویسید اما... به نظر من الان تا پرده آخر مردی که پشت کفش هاش رو خوابونده بود..سرکوچه نشسته بود که با ماشین لوکسی اومدند و سوارش کردند... تا تمام پرده هایی که عروسک گردانی شد... مدتهایی که خودش باورش شد و ...روایتی که ایرونیا تموم رمانش رو تا اینجا میدونند.... و حالا مثل شخصیت داستانهای ابسورد سیاه جای نخ ها رو روی شونه هاش حس کرده اومده تا برای همه عروسک ها افشا گری کنه و کشف بزرگش رو بگه ...اما میفهمه که دیگر عروسکها همه میدونند داستان رو ..... .داره به آخر نزدیک میشه.... جدا که این سیستم یه رمان نویسی سیاه تو رگهاشه... و ای...چه بسا که اگر ادبیات ما فرهنگ ما رشد میکرد ... مجبور نبودیم خودمون زندگی واقعیمون رو صرف این بازی هولناک کنیم..شاید..شاید...شاید هم بدهکاریم این رو به قول بعضی ها به تاریخمون..... اما به نظر من، انسانها در همه جای دنیاوضعیتشون همین بوده یا هست... و اگه این انسان دریچه فکر و فرهنگش رو به تنهایی به شوریدگی و بی پناهی انسان بودنش باز نکنه ...نخواد با انسان بودن خودش روبرو بشه..نخواد ازتوهمات آسمانیش دست برداره ...چاره ای جز بازی در یکی از همین رمان ها رو نداره....
پاسخحذفبه نظر من می خوان ایشونو به عنوان یک نفر که مخالف دولته نشون بدن
پاسخحذفاحمدی نژاد عصبانی بود... مجلس عصبانی بود... همه عصبانی هستیم... همه فقط دنبال اینکه عصبانیت خودشون رو سر طرف مقابل خالی کنند... هیچ عزمی از اصلاح در هیچکدومشون نیست
پاسخحذف