عراق کشور بزرگی بود. بزرگ، ثروتمند و استراتژیک. با پتانسیلهای فوقالعادهی جمعیتی که برتری آشکاری نسبت به دیگر همتایان عربیاش به آن میداد. همین سرمایههای انسانی-جغرافیایی هم سبب شد تا زمانی به قدرت نخست کشورهای عربی بدل و به نوعی داعیهدار جهان عرب شود. عراق، برای جهان عرب یادآور قدرت از دست رفته و اقتدار نوستالژیک مصر بود. سیاستهای شبهه سوسیالیستی حزب بعث خیلی زود توانست شاخصهای توسعه انسانی را در این کشور افزایش دهد تا بر خلاف بسیاری از کشورهای عربی، عراق به جمعیتی تحصیلکرده و جامعهای نسبتا با سواد هم مجهز شود. حتی کشورهای جهان هم برای بستن پیمان دوستی با چنین قدرتی در چنین منطقه مهمی گوی سبقت را از هم میربودند. تا اینکه جنون دیکتاتور بالا گرفت.
هشت سال جنگ با ایران، حمله به کویت و جنگ اول خلیج فارس، سرکوبهای خونین شیعیان و کردها در جریان جنگهای داخلی و سرانجام جنگ دوم خلیج فارس و نابودی کامل رژیم صدام، همه دستاوردهای نزدیک به سه دهه جنون و خودکامگی یک دیکتاتور بودند برای کشوری که یک زمان تاج سر جهان عرب بود. میلیونها عراقی طی این مدت بر اثر جنگهای داخلی و خارجی کشته شدند. میلیونها تن آواره شدند و از عراق ِ آباد و ثروتمند جز زمینی سوخته که اسیر کشمکشهای داخلی و کشتار بیگناهان است باقی نماند.
* * *
نخستین دوره مسابقات فوتبال ساحلی غرب آسیا به میزبانی ایران و در جزیره کیش برگزار شد و با قهرمانی ایران هم خاتمه یافت. در حاشیه این مسابقات یک مقام ورزشی ایران به خبرنگار برنامه نود در مورد وضعیت تیم عراق توضیح میدهد که گویا علیرغم حذف از مسابقات حاضر نبوده به کشورش باز گردد. مقام مسوول با خندهای تمسخر آمیز روایت میکند که عراقیها از ما میخواستند که اجازه بدهیم کمی بیشتر در کیش بمانند، ضمن اینکه پولی هم برای پرداخت نداشتند.
صحنه مضحکی نیست. یک تراژدی دردناک است تصور بازیکنان و مسوولان ورزشی عراق که از همتایان ایرانی خود خواهش میکنند که چند روز اقامت رایگان آنها را در جزیره کیش تمدید کنند. اینها، هرچند زمانی دشمنان متخاصم و متجاوز به کشور ما بودند، اما هرچه بودند برای خودشان ملت بزرگی بودند. یک ملت پرغرور. حالا کارشان به جایی رسیده که برای پول چند روز هتل خود به دریوزگی از درگاه دشمن قدیمی خودشان افتادهاند. همان دشمنی که یک زمان میخواستند 6 روزه پایتختاش را اشغال کنند!
شاید برای ما ایرانیها دشوار باشد که در تقابل با عراقیها زاویه نگاهمان را تغییر دهیم و از آن سوی خط به مساله نگاه کنیم. اما اگر موفق شدید چنین کاری بکنید، آن وقت شاید شما هم به حال ملتی که اینچنین حقیر و خفیف حماقتهای جنونآمیز یک دیکتاتور شده است تاسف بخورید.
پینوشت:
البته با ادامه روند کنونی، احتمالا «بشار اسد» بالاخره موفق خواهد شد که در رقابت نابودی یک ملت «صدام» را روسفید کند. من فقط میتوانم امیدوار باشم که برخی دیگر «بشار اسد» را روسفید نکنند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر