یادآوری: «یادداشتهای وارده»، نظرات و نوشتههای خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شدهاند. این مطالب «لزوما» همراستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.
خسرو شکوریفر - بابک داد در روزنوشته اخیرش (+) در مورد نامزدی هاشمی و نکاتی که باید برای موضع گیری درست در انتخابات پیش رو مورد توجه قرار گیرد شش نکته محوری را ذکر کرده است. نکاتی که قرار بوده تصمیم درست را به خواننده واگذار نماید اما لحن و بیان نویسنده، مخالفت با شرکت در انتخابات و رای دادن به هاشمی را القا میکند. در این نوشته سعی میشود ضمن بیان اجمالی نکات، پاسخی به هر کدام داده شود.
در نکته اول میفرمایند «بر اساس كارنامه، و نه بر اساس ذهنیات خود، سئوال كنیم كه آقای هاشمی آیا بیشتر ناجی و دلبسته نظام است و یا دلبسته و ناجی ملت؟ در بزنگاههای مهم، آیا او به نفع مردم فریاد زده؟ و یا به نفع نظام سكوت كرده است؟» و توضیحات بیشتری اضافه میکنند در اثبات اینکه هاشمی مصالح نظام را در هر شرایطی به خواست ملت ترجیح داده و میدهد.
سوال اینجاست که شما تا چه حدی تفکیک بین نظام سیاسی یک کشور و مردم آن قایل هستید؟ و آیا جز این است که مصالح این دو در بسیاری زمینهها همپوشانی دارند؟ نظام سیاسی در نهایت نمایندگی مردم در عرصه سیاست را بر عهده دارد و هر چند نظام موجود را نماینده مردم ندانیم، اما تفکیک این دو از هم تا این حد، پایه منطقی ندارد. با این شرح، هاشمی به عنوان یکی از بنیانگذاران این نظام قاعدتا نمیتوانسته مخالف مصالح آن عمل کند اما مهمترین مطالبه ما از ایشان این است که در سیاست ورزیاش، خواست مردم را در نظر گرفته و معتقد باشد سیاستهای نظام باید در خدمت منافع مردم باشد. چیزی که حداقل در گفتار ایشان در چند سال اخیر صدها بار تکرار شده است. تا فرصتی فراهم نشود، آزمودن صدق و کذب این گفتهها - جز اینکه نیتخوانی و غیبگویی کرد- امکان پذیر نیست.
در نکته دوم میفرمایند «اینكه برخی به بهتر شدن وضع اقتصادی و راه افتادن كارخانجات و تولید و رفع بیكاری توسط هاشمی خوشبین هستند. این دوستان یا نمیدانند و یا خود را به نادانی میزنند كه وضع اقتصادی كشور، محصول تحریمهای فلج كنندهای است كه غرب بخاطر برنامه هستهای اعمال كرده و آن را روز به روز تشدید میكند. كارخانجات مواد خام ندارند، از رونق دوباره كدام تولید سخن میگویید؟ ... آیا حضور هاشمی میتواند تغییری در برنامه هستهای ایجاد كند؟...»
مساله هسته ای و تحریمهای ناشی از آن یکی از مهمترین دلایل شرایط اسفبار اقتصادی در ایران است. با اینحال عوامل متعدد دیگری از جمله نقش پر رنگ سپاه در اقتصاد و رانتخواری گسترده، ناکارآمدی تیم دولت، انحلال سازمان برنامه و عدم اعتقاد مبنایی به کار برنامه ریزی، رانت خواری و فساد گسترده و دلایل متعدد دیگر در بروز شرایط موجود موثرند. اگر تاثیر احتمالی هاشمی بر رویکرد هستهای را در حد صفر بدانیم، حضور ایشان در جایگاه رییس جمهوری امکان مهار سپاه را - حداقل با کوتاه کردن نسبی دستشان از پروژههای دولتی- بالا میبرد، کارآمدی دولت را با شایسته سالاری بیشتر میکند و نظام برنامهریزی را به سیاق گذشته احیا خواهد کرد. هدف بهتر شدن شرایط اقتصادی خواهد بود تا حدی که مسایل باقیمانده، تنها ناشی از اثر تحریمها باشد. در ادامه، امکان تغییر رویکرد هستهای و تخفیف یا توقف تحریمها نیز غیرممکن نخواهد بود.
در نکته سوم میفرمایند «اینكه نظام كنونی، هرگز و به هیچ قیمتی حاضر به بازگشت به دوران هاشمی نیست. بافت این نظام، با بافت نظام در آن دوران تغییرات جدی كرده و او را پس میزند و هاشمی رفسنجانی را تحمل نخواهد كرد».
موافقم که نظام کنونی علاقهای به بازگشت هاشمی ندارد و یکی از بدترین سناریوهای ممکن برایش انتخاب هاشمی به عنوان رییس جمهور است. اما این نکته دلیلی برای عدم حضور در انتخابات نیست و اتفاقا مبارزه با برنامههای ویرانگر نظام دلیل اصلی مشارکت ماست. اگر این نکته برای اشاره به احتمال بالای تقلب در انتخابات است پاسخ اینجاست که هر کدام از ما مسوول انجام کار درست فارغ از نتیجه آن هستیم. اگر قرار باشد رفتارمان را با پیشبینی از تقلب حکومت تنظیم کنیم، جز بیعملی و بیتفاوتی اقدامی نخواهیم کرد.
در نکته چهارم میفرمایند «رأی به آقای هاشمی، نه تنها در گروه بندی «رأی به تغییر» نمیگنجد و هاشمی اهل تغییر نیست و اعتقادی به تغییر ندارد (جز احتمالا" در بخش اقتصاد كه گفتم در گرو برنامه هستهای است و تغییر آن دشوار است). نامزدی ایشان فقط آمار میزان مشاركت در انتخاباتی را بالا می برد كه آقای خامنهای از مدتها قبل برای آن برنامه چیده و...»
این همان استدلال کهنه تحریم کنندگان برای عدم مشارکت است که با ادعای «هاشمی اهل تغییر نیست» همراه شده است. در مورد سوء استفاده از رای مردم صحبت بسیار شده و سادهترین پاسخ این است که نظامی که میتواند ده میلیون رای را جابجا کند، برای بالا بردن درصد مشارکت نیازی به حضور من و شما ندارد. در مورد تغییر نکردن هاشمی، نویسنده دلیلی برای این مدعا نیاورده که قابل بحث باشد. برای من هاشمی با نامهای که قبل از انتخابات 88 نوشت، با موضعگیریهایش در نماز جمعه تاریخی، با کنار کشیدن از تریبون نماز جمعه، با عدم حضورش در مجامع حکومتی، با عدم مخالفت با زندانی شدن فرزندانش و با تکرار حقوق مردم در همه صحبتها و سخنرانیهای این چند سال، با گذشتهاش تفاوت بسیاری دارد.
در نکته پنجم میفرمایند «اینكه برخی میِگویند تحریم انتخابات سودی ندارد و اگر رأی هم ندهیم، باز هم همین میشود. پاسخ این است كه فرقش این است كه وقتی رأی ندهیم، لااقل حس آزار دهنده توهین به شعورمان ما را آزار نخواهد داد. بچههای ما را نومیدتر و عصبانیتر نخواهد كرد و شبكههای اجتماعیمان را به دام نیروهای سركوبگر نظام نخواهد فرستاد».
این نکته در واقع توضیح بیشتر قسمتی از بند چهارم و تاکید دوباره بر ضرورت تحریم است. پاسخ من به تحریم کنندگان از قدیم این بوده که هر چقدر شرکت در انتخابات یک کار گروهی است، تحریم آن کاری معطوف به خود و شخصی است. ما اگر انتخابات را تحریم میکنیم اینکار را برای رضایت درونی میکنیم و ترس از اینکه مورد سوء استفاده واقع شویم یا اینکه به قول بابک داد «به شعورمان توهین شود». ما در واقع اعتراف میکنیم جز احساس رضایت درونی و آرامش روحی خود به چیزی دیگر فکر نمیکنیم. با این وجود به عنوان یک تحریم کننده، حق گرفتن ژست فعال سیاسی و خیرخواه مردم و دانای کل را برای خود محفوظ میخواهیم که محل تناقض است. در یک جمله «تحریم انتخابات، تضعیف جایگاه صندوق رای به عنوان نماد حاکمیت مردم و ضدیت با مبانی مردم سالاری است». با این وجود شرکت نکردن در انتخابات به عنوان ابزاری برای به رسمیت نشناختن برگزارکننده آن، یک حق فردی بوده و قابل بحث نیست.
در نکته ششم میفرمایند «از خود بپرسیم اگر آقای هاشمی كه با اشاره از بیت رهبری ثبت نام كرد، با اشاره دیگری از سوی بیت «انصراف» بدهد و یا در برابر تقلبهای حتمی نظام «خاموش» بماند و مانند انتخابات مجلس بگوید «شكایتش را به خدا میبرد» چه بر سر جوانان هوادار تغییر كه به او امید بسته بودند، خواهد آمد؟»
موافقم که ناامیدی و سرخوردگی رای دهندگان احتمالی به آقای هاشمی اگر به هر دلیلی ایشان برنده انتخابات نباشد، بزرگترین آفت مشارکت در انتخابات است. در عین حال این خشم و ناامیدی، بزرگترین سرمایه اجتماعی ما برای تغییر است. اگر با من موافق باشید که جنبش سبز یک جنبش سیاسی فراگیر و اثرگذار در تاریخ معاصر کشورمان و منشا آثار مثبت متعدد در توسعه سیاسی ایران بود، حتما تایید میکنید که بروز آن از بستر مشارکت در انتخابات قبل صورت پذیرفت. این بار هم مردم ما اعم از پیر و جوان انتخابی خواهند کرد و بهای آن را خواهند داد. امید و ناامیدی و قبض و بسط احساسی نسل ما هزینهای است که برای تغییر میدهیم و هیچ ملتی از سرخوشی مدام به دستاوردی ماندگار نرسیده است.
تاریخ ملت ما در بستر زمان جاری است و همه آنچه امروز پایان و انتها و آخر خط دیده میشود با تلاش، حضور و اراده مردم، آغازی بر فصلی جدیدتر، سبزتر و پربارتر برای فرزندان ما خواهد بود.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
"سوال اینجاست که شما تا چه حدی تفکیک بین نظام سیاسی یک کشور و مردم آن قایل هستید؟ و آیا جز این است که مصالح این دو در بسیاری زمینهها همپوشانی دارند؟"
پاسخحذففکر می کنم جنابعالی چند ماهی است که از یکی از مناطق کوهستانی سوییس وارد کشور شده اید، با این فرض که آن منطقه کوهستانی دسترسی به اینترنت نداشته باشد. رفتار نظام با مردم از یکی دو سال اول انقلاب 57 به بعد رفتار یک نیروی اشغالگر است و به صراحت اعلام می کند که "حفظ نظام از اوجب واجبات است" و شرط و تبصره ای هم برایش نمی گذارد. با این ترتیب تصور این که منافع نظام و مردم در "بسیاری از زمینه ها" همپوشانی دارد محلی ندارد.