نمیخواست بیاید. دستکم نه با این وضع و نه در چنین شرایطی. پیشنهاد داد که خاتمی را برای آشتی مردم با حکومت بپذیرند، پاسخشان فحاشی و پردهدری بود. گفت میخواهم با نظر موافق و به قصد اتحاد بیایم، پاسخشان سکوت و بیاعتنایی بود و تخریب و شبنامه. دریافت که باز هم فصل بحران است و مرد «عبور از بحران» میخواهد. من گمان نمیکنم که ثبتنام هاشمی در آخرین دقایق به قصد بازارگرمی بوده است. تصور من بر این است که اگر «اسفندیار رحیم مشایی» ثبت نام نمیکرد، هاشمی هم وارد عرصه نمیشد. در غیاب جناح دولت، چه یک اصلاحطلب میانهرو (نظیر عارف) رییسجمهور میشد چه یک اصولگرای میانهرو (نظیر قالیباف یا حتی ولایتی) کشور میتوانست تا حدودی به وضعیت آرامش باز گردد و اصلاحطلبان هم میتوانستند با حفظ حامیان خود برای آینده برنامهریزی کنند. اما وقتی نیم ساعت مانده به پایان رایگیری، مشایی و رحیمی از تیم دولت ثبتنام کردند، هاشمی هم بلافاصله دست به کار شد تا خودش برای پایان دادن به کابوس «احمدینژادیسم» وارد میدان شود.
مهندسی منطقی انتخابات در مرحله نخست تا حدودی موفق بود. شور و حال انتخاباتی تا آخرین روز ثبتنام به تاخیر افتاد و فشارهای حکومتی و چراغ قرمز رهبری خاتمی را از حضور در رقابت منصرف کرد. به نظر میرسد رهبر نظام امیدوار است که از جدال مجدد هاشمی با تیم احمدینژاد، طرفین آنقدر آسیب ببینند و همدیگر را زخمی کنند که دیگر هیچکدام توان قد برافراشتن در برابر او را نداشته باشند. هاشمی هم این را میداند و علیرغم تمام نقشههایی که رهبری با دستان باز برایش کشیده وارد عرصه شده است.
دفاع کردن از هاشمی دشوار است. حتی اگر اتهامات و تهمتهای دروغین برای تخریب خود و خاندانش را هم نادیده بگیریم، او اشتباهات بزرگی در کارنامه خودش دارد که به حق میتواند مورد تاکید منتقدان قرار گیرد و یا اقشار فرودست را همچنان به واکنش وا دارد. با این حال، اکنون که او تنها گزینه برای بازکردن فضای سیاستورزی اصلاحطلبان به حساب میآید و اکنون که پذیرفته علیرغم تمامی خطرات تخریب و توهین سازمانیافته حکومتی باز هم در برابر روند تخریب و ویرانی کامل کشور قد علم کند، من فقط میتوانم به اندازه خودم همراهیاش کنم و امیدوار بمانم که این بار شاهد هاشمی جدیدی باشیم که بسیاری از مصلحتسنجیهای سنتی را کنار گذاشته و دیگر حاضر نیست بر روی انبوهی از فساد و جنایت سرپوش بگذارد. حالا که یک نفر با خودسری تمام میخواهد تمام کشور را به سود خودش قبضه کند و یک انقلاب مردمی را به تنهایی به نام خودش سند بزند و تمام دستگاه نظامی و امنیتیاش را برای تهی کردن مفهوم انتخابات از حضور و اراده مردم به کار گرفته، دیگر هیچ مصلحتی جز صراحت و صداقت با مردم باقی نمیماند. پس من هم برای هاشمی میخوانم:
«... زمین گفت:
اکنون به دو راه تفریق رسیدهایم
تو را جز زرد رویی کشیدن از بیحاصلی خویش گزیر نیست
پس اکنون که به تقدیر فریبکار گردن نهادهای، مردانه باش...»
(احمد شاملو)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر