یادآوری: «یادداشتهای وارده»، نظرات و نوشتههای خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شدهاند. این مطالب «لزوما» همراستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.
مجتی.الف - روزهای پیش از انتخابات است و آن چه پیشبینیاش تا هفتهای قبل نامحتمل بود اندک اندک به وقوع میپیوندد. هموطنانی در فضاهای مجازی به شور و شوق از فرصت پیش رو میگویند و بحث میکنند و سنگ این و آن نامزد را به سینه میزنند، انگار هم اینان نبودند که تا دمی قبل داغدار خیانت چهار سال پیش و داغ و درفش پس از آن بودند و آن چنان اسیر یأس و انفعال که گویی از هر آن ریسمان سیاه و سفید که نشانی از انتخابات در خود داشت میگریختند. در لزوم مشارکت همگانی قلم میفرسایند و دلیل میآورند، در برخورد با هر مخالفی بر میآشوبند و عنان اختیار از کف میدهند. به دلایلی و براهینی میآویزند که همگان را مجاب دارند تا در آخرین نمایش اعتبار و اقتدار نظام جمهوری اسلامی ایران نقشی به عهده گیرند، نقشی که از پیش قلمی زیرک انگار برای میلیونها بازیگر بیاراده نوشته باشد.
میگویند رأی ندادن بیعملی است و گوشهنشینی و انفعال و باید آن چه از دست میآید – که همان رأی دادن است – از دست نداد تا مگر فرجی شود و این بار رأی ما به حساب آید که اگر آن بار نشد، شاید این بار بشود. گویی نه چهار سال پیش، که عمری پیش از آن بود که تن ما را چون سیاهی لشکر برابر دوربینهایشان خواستند و رأی ما را نه. گویی آن که به صراحت حضور میلیونها نفر در نمایشی که انتخاباتش میدانستند را تنها مهر تأییدی بر حقانیت و مشروعیت خود و نظام حامی خود خواند امروز نه بر اریکه فرمانروایی که بر سجاده توبه و پارسایی نشسته است.
میگویند از تحریم این انتخابات چه سود که جمعیت بزرگی از مردم درهر حال در انتخابات شرکت خواهند کرد چرا که کمسوادند و بیاطلاع و تحت تأثیر و منکوب تبلیغات صدا و سیما و رسانههای «ملّی» دیگر، و یا حتی رأی دادن را تکلیف شرعی خود میدانند. هیچ نمیتوان دانست این دست آمارها از کدام نظرسنجی و گزارش آماری استخراج و استنتاج شده. آیا از کجا میتوان دانست چه درصدی از مردم رأی دادن را تکلیف شرعی میدانند؟ و آیا میتوان استدلال کرد که تمام کم سوادان و نیز آن ها که تحصیلات دانشگاهی ندارند بیگانه با مطالعه و مطبوعاتند؟ و اگر باید پذیرفت بخشی از این هم وطنان هیچ ارتباطی با اخبار سیاسی و رسانههای آزاد ندارند آیا باید گمان برد از فهم مسائل ساده سیاسی نیز عاجزند؟ آیا همین مردم نبودند که سال های76، 80 و هم 88 در انتخابات نشان دادند مایل به اصلاح واقعی وضع موجودند و هر راه گم کردهای با شعارهای انقلابی نمیتواند رأی مردم را از آن خود کند؟ در نوشتههای طرفداران شرکت در انتخابات بسیار دیده میشود با نادیده گرفتن سه دوره انتخابات فوق مدام تکرار میشود مردم ایران در انتخابات سال 84 مرتکب اشتباهی ساده انگارانه شده به احمدی نژاد رأی دادند و آن هم بنا بر دشمنی کورکورانه با هاشمی. و بنابراین مردم سرگشتگانیاند بیاختیار و بیاطلاع از صلاح کار خویش. امّا آیا محمود احمدی نژاد منصفانه و با رأی اکثریت پیروز آن انتخابات شد؟ فراموش نباید کرد اعتراض و «چرت کوتاه» معروف مهدی کروبی و «سکوت بنا بر مصلحت» هاشمی رفسنجانی را. در آن دوره انتخابات هم به استناد معترضان در آراء مردم دست برده شد اگر چه شاید در سطح و مقیاسی کمتر و کوچک تر از سال 88، وگرنه چه بسا از ابتدا این کشوردچار مصیبت مضاعفی به نام «دولت عدالت محور» نمیشد.
همچنین استدلال میکنند که باید ابتدا رأی داد تا بعداً اعتراضی کرد، و اگربنا به تحریم انتخابات باشد بعد برای پس گرفتنِ چه چیز به خیابان برویم؟ انگار بگویی در منزل را باز بگذاریم تا دزدی بیاید و بعداً دمار از روزگارش درآوریم. که اگر دزد را می شناسی تو را چه حاجت تا منتظر بمانی دوباره مالی دیگر از تو برباید، آن گاه که میتوان برای دزدیهای پیشین او را مؤاخذه کرد. و اصولاً آیا لازم است برای اعتراض کردن از پیش رأی داد؟ آیا موضوع دیگری برای اعتراض نیست؟ آیا نمیتوان یادی کرد از آرای بیسرانجام قبلی یا به حصر رهبران جنبش اعتراضی یا به حبس و پیگرد و تحت فشار نهادن فعالان سیاسی معترض بود؟ آیا خونها که ریخته شده کافی نیست برای به خیابان ریختن؟ حتماً باید سیاهی لشکری شد برای تایید مشروعیت حاکمان و سپس بانگ برداشت که رأی ما کو؟ چند بار از یک سوراخ باید گزیده شد؟
دستهای دیگر چنین میاندیشند که در هر حال حاکمیت پس از انتخابات دم از مشارکت حداکثری مردم خواهد زد و با تکنینکهای شناخته شده هنرمندان صدا و سیما و فارس و ... انبوه مردمی را نشان خواهند داد که در راه رأی دادن به مشروعیت نظام مقدس سر از پا نمیشناسند و در نهایت کسی از تحریم انتخابات خبردار نخواهد شد. گویا مردمی در این دیار زندگی نمیکنند که ببینند و خبرنگارانی نیستند که نقل کنند و ناظرانی نیستند که تخمینی و گمانهای بزنند. انگار تفاوتی بین شور و غوغای پیش از خرداد 88 و بی تفاوتی و سکون این یکی خرداد نیست که بتوان فهمید و قیاسی کرد و نتیجهای گرفت.
گروهی میگویند برای حاکمیت چه اهمیت دارد که ما باشیم یا نه، و مگر با قهر کردن ما از نظام، خودبینان و خودکامگان هراسان شده ندای انابه سر میدهند؟ باید گفت این همه تلاش و تقلای وابستگان و نزدیکان رهبر نظام و خود او در دعوت مردم به شرکت در انتخابات و به تعبیر آنها خلق حماسه سیاسی دیگری خود نشان میدهد مسأله مشارکت مردم یا تحریم انتخابات بیش از آن چه برخی میاندیشند به جهت ایجاد مشروعیت برای نظام کنونی ایران ضروری است، و تجربه یک انتخابات بیحضور و مشارکت چشمگیر مردم میتواند موجب مضرّاتی برای نظام جمهوری اسلامی گردیده نهایتاً تصمیم گیرندگان و گردانندگان اصلی سیاست داخلی ایران را به فکر وا دارد که آیا میتوان برای همیشه، بیجلب اعتماد عموم و بیاتکا به آراء پرشمار مردم، در داخل دم از اقتدار نظام و امنیت و آرامش کشور زد و در سیاست خارجی مطابق روال ماجراجویانه ی این سالها جولان داد؟
در پایان باید در نظر داشت با روندی که رهبر جمهوری اسلامی پس از تأیید نتیجه ی انتخابات/کودتای سال 88 در پیش گرفته و هر روز از پیش بی پروا تر و افراط گراتر شده کار به جایی رسیده که بیتردیدی میتوان دانست در انتخابات پیش رو آخرین قدم را برای تصاحب تمام قدرت و تحکیم سلطه خود بر تمام وجوه آن برخواهد داشت، ولو به هر قیمت و با هر هزینه ای. خام اندیشی است اگر گمان بریم رهبر کینهتوز جمهوری اسلامی که با سرکوب شدید مردم و انسداد سیاسی این سالها این سان چوب حراج بر آبروی خود و نظام تحت امرش زده اکنون بی توجه به آن هزینه ها و به احترام انتخاب مردم قدرت را به آن ها وانهاده اجازه دهد رقیبی که چهار سال است به او بی اعتنایی می کند سهمی از قدرت به دست آورد.
باری، سخن به درازا کشید و نگارندهی این سطور را تنها امید است که با گفتگو و بحث و تعقل خردمندانهترین تصمیم ممکن شناخته و شناسانده شود.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر