موافقین جای خود، چه مخالفینش بخواهند و چه نخواهند، جنبش سبز ایران با میلیون ها علاقمند (اگر نگوییم فعال) امروز شهرتی جهانی دارد و دست کم سرنوشت کشوری را به خود وابسته ساخته است. حتی بهره گیری کم نظیر فعالان این جنبش از رسانه های دنیای مجازی و به نمایش گذاشتن سبک جدیدی از «شهروند-خبرنگاری» سبب شده است تا بسیاری آن را نمونه ای کم نظیر و تعیین کننده در مقیاسی جهانی قلمداد کنند. طبیعی است که برای هر خبرنگار و اصحاب رسانه ای یک فرصت استثنایی و افتخاری ماندگار باشد که بتواند با چهره های سرشناس و تاثیرگذار چنین جنبشی گفت و گو کند. درست همان اتفاق مشابهی که سبب می شود سرشناس ترین خبرنگاران و رسانه های جهانی برای گفت و گو با چهره ای جنجالی همچون محمود احمدی نژاد صف بکشند. این مثال را از آن رو مطرح کردم که پیشاپیش تاکید کنم صرف شهرت و یا مورد توجه قرار گرفتن لزوما نمی تواند به معنای ارزش گزاری مثبت باشد و من نیز در این مطلب قضاوت و دیدگاه شخصی خود نسبت به جنبش را مطرح نمی کنم. اما پرسش من این است که اگر خبرنگاری به چنین فرصتی استثنایی دست پیدا کرد احتمالا چه مطالبی را در گفت و گوی خود مطرح خواهد ساخت؟ این پرسش را اصحاب رسانه و صاحب نظران و کارشناسان این حوزه به خوبی می توانند پاسخ دهند، اما به عنوان یک مخاطب عام و بدون هرگونه ادعای در حوزه رسانه، پاسخ غیرکارشناسانه من این است: «خبرنگار دغدغه های اصلی خود و مخاطبان معمولش را به ترتیب اولویت در میان خواهد گذاشت».
اگر این پاسخ را نمی پسندید، پاسخ مورد قبول خود را به این پرسش بدهید و با آن معیار گفت و گوی نیک آهنگ کوثر با زهرا رهنورد را بازخوانی کنید. اما اگر من بخواهم از دریچه دیدگاه خودم به این گفت و گو نگاه کنم به این نتیجه می رسم که بزرگترین اولویت ذهنی نیک آهنگ کوثر خودش است! «من، من، من و من»! به اولین پرسشی که نیک آهنگ گفت و گوی خود را با آن آغاز می کند دقت کنید:
«در طول ماههای اخیر بارها از سوی کسانی که خود را سبز میخوانند تهدید شدهام؛ کسانی در فضای آنلاین، تلاش گستردهای برای حذف من کردهاند. از اهانت تا تهمت گرفته تا ترور شخصیت و اخیرا هم تلاش برای حذف کامل به دلیل تداوم پرسشگری. به تازگی هم [چند نفری] تهدید به مرگ را آغاز کردهاند . این هماهنگی برای من بسیار جذاب است. چند ماه پیش یکی از روزنامهنگاران دست اندرکار رسانهای سبز، تهدیدم کرد که در فضای آنلاین کاری خواهد کرد که پشیمان شوم و پشیمانی هم سودی نداشته باشد. بنا به گفته تعدادی از فعالان اجتماعی که با این روزنامهنگار مرتبطند، گروهی تلاش میکنند با حذف و بدنام کردن من، فضا را بر پرسشگران تنگ کنند و حذف مرا برای ترساندن بقیه استفاده کنند. به عبارت دیگر، من مثالی برای بقیه باشم. آیا سخنی خطاب به این گروه دارید؟ اگر اینها مدعی سبز بودنند، پس چه فرقی با انصار حزب الله و گروه های فشار دارند؟»
نیک آهنگ نخستین پرسش را شخصی مطرح می کند، به خودش می پردازد، در کمتر از 160 کلمه پنج بار از «من» استفاده می کند (یک بارش به دلیل اضافه شدن «را» به «مرا» تغییر یافته) و چهار بار هم از ضمیر اول شخص مفرد بهره می گیرد. به عبارت دیگر، آقای «من»، پیش از هرچیز می خواهد موضع گیری جنبش سبز و یا دست کم یکی از چهره های شاخص آن را در برابر «من» بداند، بعد که تکلیف «من» روشن شد، فرصت به باقی ماجرا خواهد رسید.
koli khandidam!
پاسخحذف