۳/۲۱/۱۳۹۲

همراه شو عزیز


رای‌ام را از من بگیر
امیدم را نه
آزادی‌ام را از من بگیر
اراده‌ام را نه
کشورم را از من بگیر
هم‌وطنم را نه



این نوشته تحلیلی انتخاباتی نیست، هرچند به بهانه انتخابات منتشر می‌شود. یک دل‌نوشت احساسی هم نیست، هرچند چنین نگارشی داشته باشد. به باور خودم، این اصلی اساسی است که می‌توان و ای بسا باید که هر طرحی و برنامه‌‌ای و ایده‌ای را حول محور آن طراحی کرد: این نوشته می‌گوید «اتحاد ما، آخرین سد مقاومت ما است».

چهار سال پیش آرای ما را دزدیدند و نشان دادند هر بار که بخواهند باز هم چنین می‌کنند. همراهان سبز ما را به یا به خاک و خون کشاندند و یا به حبس و حصر انداختند و ما نتوانستیم آن‌ها را نجات بدهیم. حتی هاشمی رفسنجانی را هم رد صلاحیت کردند تا باز هم به اثبات برسانند که برای حفظ قدرت از هیچ بی‌آبرویی و وقاحتی خودداری نخواهند کرد، اما در تمام این مدت، بزرگترین شکست را در رسیدن به مطلوب «ایجاد تفرقه و ناامیدی» متحمل شدند.

همان موج استقبال از هاشمی رفسنجانی نشان داد که صرف حفظ اتحاد چه نیروی هول‌انگیزی می‌تواند در برابر دستگاه سرکوب فراهم کند. همین است که من هیچ تردیدی ندارم که دیگر آرای به سرقت رفته ما نمی‌تواند هدف طراحی و مهندسی یک کودتای دیگر باشد. هرچه هست، هدف از این انتخابات در درجه نخست باید و باید متلاشی کردن انسجام و ایجاد تفرقه و چند دستگی در میان منتقدان وضع موجود است.

با قطعا بی‌شمار هستیم. چه در تعداد، چه در آرا و عقاید و دیدگاه‌ها و روش‌ها و حتی اهداف. اما این تنوع و تکثر توانست در زیر چتر فراگیر جنبش سبز به یک اتحاد قدرت‌مند برسد که بسیار بیش از کسب و اشغال کرسی ریاست دولت برای اقتدارگرایان خطرناک محسوب می‌شود. پس دیگر مساله رای و انتخابات نیست. مساله ملتی است که به تنگ آمده است و می‌خواهد با اتحاد و یک‌دلی کشور خودش و آزادی و خودش را پس بگیرد، و هسته متمرکزی که فرسوده و مضحمل شده و آخرین امیدش به رفع فشار سیل‌آسای مخالفانش است. امیدوار است این سیل، از هم بپاشد و با تفرقه به بارانی بی‌آزار شبیه شود. ما نباید این اجازه را بدهیم.

به اندازه کافی در مورد نظراتم پیرامون وضعیت انتخاباتی کشور نوشته‌ام. مشخص است که با انتخاب گزینه‌ فعلی موافق نبوده‌ام. اما حرف اصلی در حال حاضر اصلا تضاد تحلیل‌های سیاسی در مورد سرنوشت انتخابات نیست. من می‌گوید سرنوشت این انتخابات هرچه باشد، ما فقط یک پیروزی قاطع و یک شکست قاطع می‌توانیم انتظار داشته باشیم: «پیروزیم اگر اتحاد و امید خود را حفظ کنیم و شکست خواهیم خورد اگر متفرق و ناامید شویم». پس چرا به انتظار روی رای‌گیری و فرآیند رای شماری بمانیم؟

اتحاد آن هدفی است که ما همین امروز هم می‌توانیم به آن برسیم. کافی است اختلافات را کنار بگذاریم و نشان دهیم که اولویت ما «در کنار هم بودن است». حالا که تصمیم بخش عمده‌ای از همراهان و برخی از چهره‌های شاخص اصلاحات بر مشارکت انتخاباتی است، من هم مشارکت می‌کنم، و حالا که گزینه انتخابی آن‌ها «روحانی» است، من هم به روحانی رای می‌دهم. من نه تحلیل خودم را زیر پا می‌گذارم و نه اراده آزاد خودم را قربانی جمع‌گرایی کور خواهم کرد. بلکه با کمال آگاهی از تمام جوانب کار، با یقین به این حقیقت که ما نظارتی بر آرایمان نداریم، با حفظ این خاطره که ما توان بازپس‌گیری حق دزدیده شده خودمان را نداریم، و با تداوم این افسوس که ما حتی نتوانستیم یارانمان در بندمان را آزاد کنیم، به خرد جمعی و تصمیم اکثریت همراهان احترام می‌گذارم و می‌گویم: «حالا که هیچ کدام را نداریم، دست‌کم همدیگر را و اتحادمان را داشته باشیم».

 چهار سال پیش، در نخستین روزهای پس از کودتا، عبدالله رمضان‌زاده، در جمع کوچکی گفت: «ممکن است نتوانیم دوستانمان را آزاد کنیم، اما ما رفتار غیرمدنی نشان نمی‌دهیم. ما به خارجی رو نمی‌آوریم و مثل این‌ها امتیاز به خارجی نمی‌دهیم. اگر مقاومت کنیم این فنری که آن‌ها دارند برای شکستن‌اش فشار می‌آورند، می‌جهد و وقتی جهید مملکت را آزاد می‌کند. مقاومت کنید این وسط پیروز ماییم». (+)

هنوز هم طنین صدای آقای رمضان‌زاده در گوش من تکرار می‌شود: «ممکن است نتوانیم دوستانمان را آزاد کنیم». حتی ممکن است باز هم نتوانیم از آرای خودمان دفاع کنیم. اما می‌توانیم همین امروز بار دیگر دستان هم‌دیگر را بگیریم و از همین امروز به همه نشان بدهیم که «ما می‌توانیم از اتحاد خودمان دفاع کنیم»!

۱ نظر:

  1. ناشناس۲۲/۳/۹۲

    رفیق جان. سید محمد خاتمی گفت: "... آقای دکتر عارف که به حق نماینده اصلاح طلبان بود. هم خودش این رو صریحا ادعا کرد و هم در مجموعه بدنه اصلاح طلبان... " امیدوارم دوستی خاله خرسه درس بزرگی برای همه اصلاح جویان باشد.

    پاسخحذف