یادآوری: «یادداشتهای وارده»، نظرات و نوشتههای خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شدهاند. این مطالب «لزوما» همراستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود.
مازیار - جدل بیسرانجام «رای دادن و رای ندادن» و «اصلاح و براندازی» در حقیقت صورت مسئلهای است که حل آن تنها با حل قضایایی اساسیتر امکانپذیر است. قضایایی که هم به مبانی و هم به روش (آلگوریتم) حل مساله مربوط اند. یکی اینکه ما از چه چیز وضع موجود بیزارتریم؟ وضعیت اقتصادی؟ دخالت دولت در زندگی خصوصی و زیر پانهادن آزادیهای فردی؟ اگر ناگزیر باشیم از بین آنها کدام یک را انتخاب میکنیم؟ برای تغییر وضع موجود حاضریم چه هزینهای بکنیم؟ اتحاد (تاکتیکی یا استراتژیک) با کدام گروهها یا پوزیسیون را مجاز میدانیم؟ منابع قدرت بالقوه و بالفعل برای براندازی کدامند؟ برای تبدیل این منابع از قوه به فعل چه باید کرد؟
در صورت روی کار آوردن یک سیستم دموکرات و متکی به رای اکثریت، چه ضمانت یا سازوکاری برای جلوگیری از بازگشت اسلامگرایان از دل صندوقهای رای داریم؟ فرض کنید اگر بازگشت به فقه اسلامی در قوانین خانواده و محدودیت در پوشش بانوان یا نظارت اسلامی بر قوانین در انتخاباتی آزاد و دموکراتیک رای بیاورد چه؟ فراموش نکنید در جوامع توسعه نیافته همیشه زنان در عمل محافظهکارترند و حتی رای آنها نیز، آنطور که مطلوب ماست، نخواهد بود.
هر گروهی به قدرت برسد به اقتضای اقتصاد تک محصولی ما، اختیار شیر منابع مالی- نفتی را به دست خواهد گرفت و بالقوه میتواند با قبضه کردن این منابع، راههای گردش قدرت را مسدود کند. چه تدبیری باید اندیشید؟ آنان که معتقد به اصلاح نظام هستند چه طرح و برنامهای برای بازگرداندن غول سپاه به شیشه دارند؟ اصولا طرح درازمدت برای اصلاح نظام چیست و هدف آن از اصلاح، تا کجاست؟ چه چیزی از وضعیت حاضر را میخواهند اصلاح کنند؟
حتی اگر 40 تا 50 درصد واجدین شرایط هم از رای دادن خودداری کنند (در این انتخابات 27.3درصد رای ندادند)، بدون تشکل و اعلام مواضع و اهداف تحریم کنندگان، هیچ تاثیری در مشروعیت هیچ نظامی نخواهد داشت. اپوزیسیون خارج از کشور در طول 30 سال گذشته نمایش خیره کنندهای از بی اثری و عدم درک و ارتباط با جامعه را به تماشا نهادهاند که هربار در غافلگیری جدیدی تبلور مییابد. تنها حرکت غیرانفعالی ایشان در طول این سالها عبارت است از انشعاب و تشکیل گروههای کوچکتر و گلخانهایتر که حتی از تجسم فضای اجتماعی ایران نیز عاجزند چه برسد به درک یا محالتر از آن، تاثیرگذاری. مثالهای زیادی از مواضع و کنشهای سیاسی بعضی گروهها وجود دارد که ثابت میکند اخلاص و حتی ایثار نیز بدون داشتن دید سیاسی واقعی، میتواند کنشگر مخلص و پاکباخته را بدل به دلقک کرده و بجای ایجاد شوروشعور در مخاطب، حداکثر رقتاش را برانگیزد.
از آنسو گروههای اصلاحطلب و مخالفین تازه ریزشکرده از مدار قدرت نیز، اراده و خاستگاه اصیلی برای برانگیختن و استفاده از منبع بیپایان قدرت اجتماعی - حتی برای اعمال اصلاحات- را ندارند. اصولا اصلاحطلبان از به جنبش در آمدن اجتماع هراسانند. نه تنها آنقدر اعتماد به نفس ندارند که در روز بعد ازسرنگونی این نظام برای خود آیندهای متصور باشند، بلکه حتی از نتایج هر گونه بالفعل شدن قدرتهای نهفته اجتماعی نیز احساس خطر میکنند. از سویی فاقد شهامت لازم برای اقرار به اشتباهات گذشته و واگذار کردن خود به قضاوت مردمند و از سوی دیگر در سی سال گذشته فرصت وزنکشی و برآورد واقعی نیروی اجتماعی خود در شرایط مساوی را نداشتهاند.
پس میبینیم دو امامزادهای که هر یک از ما مخالفین وضع موجود به آنها امید و دخیل بستهایم، هر دو ناتوانتر از آناند که حرمت و حریم خویش را حفظ کنند، چه برسد به اینکه حاجات روا کنند و کرامات بنمایند.
شایان ذکر است اصولا مبحثی به نام علوم اجتماعی فرزند اتفاقات غیرمنتظره (بخصوص انقلاب کبیر فرانسه) بوده و ازتلاش متفکرین برای توجیح و تفسیر، پس از وقوع آنها بوجود آمدهاند. جامعه پیچیده و درحال فرگشتی (به معنی دقیق آن) مانند ایران که به دلایل سیاسی- فرهنگی و تکنیکی دچار فقر شدید منابع دقیق و مطالعات جامعهشناسی است؛ در هر لحظهای آبستن حوادث پیشبینی نشده است. چالشهایی که اتفاقات پیشبینی نشده میتواند برای منافع ملی ما ایجاد کند از امیدواریهای ناشی از آن کمتر نیست.
حال که مردم به کرات نشان دادهاند راه و رسم دموکراسی (صندوق رای) را فی المثل به جای درگیریهای خونین قومی- مذهبی- طبقاتی برگزیدهاند و ضمنا در محدودهای که اقتدارگرایان برایشان تعیین کردهاند، از حداکثر ظرفیتها برای اثرگذاری استفاده میکنند و مادام که فرصت انتخابات در غیاب هر نوع تشکل فراگیر مدنی - صنفی - سیاسی بهانه مشروع ایجاد و هدایت مطالبات را در اختیار میگذارد، آیا تحریم حداقلی، مخفیانه و بدون اعلام مواضع، فایدهای جز بیتفاوت کردن مردم خواهد داشت؟
تا زمانی که کنشگران سیاسی (چه اپوزیسیون طرفدار دگرگونی و چه اصلاحطلبان داخلی و خارجی که علیالاصول باید رهبر و طراح هرگونه حرکت آگاهانه برای تغییر باشند) بنابه دلایل گفته و ناگفته، در تاثیرگذاری بر جامعه ناتواناند؛ صندوق رای و شرکت در انتخابات هم استراژی و هم تاکتیک مردم برای اثرگذاری حداقلی برسرنوشت خود خواهدبود.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند. یادداشتهای وارده خود را به نشانی «arman.parian[at]gmail» ارسال کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر