کمپینهای خیابانی، پس از مناظرههای تلویزیونی احتمالا تاثیرگزارترین شیوه جذب آرا در رقابت انتخاباتی است. اگر این کمپینها را، تا حد گفت و گوهای رو در رو در اماکن عمومی، محل کار و حتی محیط خانواده هم گسترش دهیم، آنگاه دیگر میتوان با قاطعیت گفت که نتیجه انتخابات میتواند توسط این شیوه از تبلیغات رو در رو تغییر اساسی کند. البته، منظور من اینجا از «نتیجه انتخابات» نه تنها منحصر به نتیجه رسمی نتایج انتخابات نیست، بلکه حتی بر روی این آمار نهایی تمرکز هم ندارد. منظور من، دستاوردی است که هر گفتمانی میتواند از بزنگاه انتخابات به دست آورد. ولو، گفتمان «تحریم» باشد.
تجربه شخصی من از این شیوه از تبلیغات چهره به چهره، نسبت به تبعات گاه معکوس این تبلیغات هشدار میدهد. شاید هر کدام از خوانندگان این یادداشت نیز به شخصه تجربه کرده باشند که برای جذب رای یکی از دوستان و یا نزدیکان خود تلاش کردهاند اما از نیمه راه متوجه شدهاند که موضع طرف مقابل به یک موضع شخصی بدل شده و نه تنها موافقتی حاصل نمیشود، که ای بسا کار به نوعی تخاصم شخصی هم کشیده شود. به زبان ساده: «طرف به موضعی کشیده میشود که دفاع از یک تحلیل ساده سیاسیاش به دفاع از هویتاش بدل میشود». نتیجه قطعا مشخص است: «هر کسی ممکن است تحلیل و نظر سیاسیاش را تغییر دهد، اما قطعا هیچ کس حاضر نیست هویت خودش را زیر پا بگذارد».
* * *
استاد فلسفهای داشتم که همیشه میگفت «تنها تفاوت شاخص پیامبران با فلاسفه بزرگ، اخلاق شخصی پیامبران است». نکته قابل تاملی است. یعنی برای اکثریت مخاطبان، اینکه شما دقیقا چه میگویید یا استدلال شما چه قوت و ضعفی دارد مهم نیست، بلکه شیوه بیان و منش شخصی شما در اولویت قرار دارد. خودتان هم میتوانید تصور کنید که اگر فردی با غرور و تکبر فروانان و برخوردی غیر برابر و نگاهی از بالا با شما صحبت کند، ولو اینکه منطق قابل قبولی داشته باشد، به صورت معمول یک مقاومت درونی در دل شما بر میانگیزد. چیزی شبیه اینکه نسبت به پذیرش حرف او «احساس» خوبی ندارید. تردید نکنید که همین «احساس خوب» آخرین و قاطعترین عامل تصمیمگیری اکثر رایدهندگان در پای صندوق رای است.
تجربه من از حضور در کمپینهای خیابانی اصلاحطلبان و یا حتی مشاهده گفت و گوهای چهره به چهره در جمعهای خصوصی این است که معمولا بسیاری از افرادی که با سطح دانش و یا اطلاعات سیاسی بالاتر با دیگران بحث میکنند، موفق به متقاعد کردن آنها نمیشوند. به نظر من مشکل اصلی این افراد این است که تمرکز خود را، به جای شیوه بیان و برخورد بر منطق خود قرار دادهاند. ناگفته میتوان حدس زد که صرف دسترسی به اطلاعات بیشتر و یا تحلیل قویتر در این خطیبان نوعی نگرش از بالا به پایین ایجاد میکند که مخاطبشان آن را احساس کرده و به نوعی دافعه میرسد.
* * *
حرف من این است که بحثهای فضای مجازی، شیوه پاسخگویی به پرسش «چرا باید رای دهیم؟» و یا «چرا تحریم نشان بیعملی است»؟ صرفا در همین فضای مجازی میتواند محلی از اعراب داشته باشد. خارج از این فضا شما نمیتوانید به یک شهروند عادی که از رای دادن ناامید شده بگویید «آیا تو آلترناتیو بهتری داری؟» اطمینان داشته باشید شما با چنین پرسشی قطعا یک رای ممتنع را به یک رای قاطعانه مخالف تبدیل خواهید کرد.
صحبت من قطعا بحث تحلیل سیاسی و شیوه سیاستورزی نیست. این گزارهها صرفا متعلق به یک کمپین تبلیغاتی است. بحث را که به همین مساله محدود کنیم، آن وقت من میتوانم تجربیات شخصی خودم را به این شیوه فهرست کنم:
- به هیچ وجه استدلال دیگران را به چالش نکشید. هرکسی این مشروعیت اخلاقی را دارد که به شیوه خودش استدلال کند. شهروندان حتی حق دارند که صرفا بنابر قیافه و ظاهر نامزدها به آنها رای بدهند. به چالش کشیدن شیوه استدلالی افراد مترادف خواهد بود با به چالش کشیدن هویت آنان و قطعا به شکست خواهد انجامید.
- به هیچ وجه تلاش نکنید تا منطق خود را به دیگران بقبولانید. پذیرش منطق شما به دیگری رنگ و بوی پذیرش سیطره و برتری شما را پیدا میکند و قطعا افراد از اینکه برتری شما به خودشان را به رسمیت بشناسند پرهیز میکنند. به جای اینکار تلاش کنید در جایگاهی کاملا برابر، ضمن احترام به منطق مقابل و حتی به رسمیت شناختن نقاط قوت آن، منطق خودتان را هم مطرح کنید. قرار نیست همانجا افراد رای بدهند. اگر احساس آزردگی نکنند، بعد از جدایی به منطق شما فکر خواهند کرد و ممکن است آن را بپذیرند.
- به هیچ وجه وارد جدال با فعالان مخالف خود نشوید. اگر کسی هم زمان با شما برای نامزد دیگری تبلیغات میکند، او، شخصیتاش، استدلالش و مقاصد و نیتهایش را به چالش نکشید. ناظران بیطرف به جای اینکه استدلالهای شما را بررسی کنند، شیوه برخورد شما را میسنجند و در چنین حالتی قطعا شما بازنده بازی «اخلاق» در نگاه ناظر بیطرف خواهید بود.
- تلاش کنید تا حد امکان از نشانههایی که رنگ و بوی برتری و یا حتی تمایز شما نسبت به مخاطبانتان دارند پرهیز کنید. از شیوه پوشش گرفته، تا سطح رفاهی و حتی گفتاری آغشته به کلمات غیرمعمول. اگر شما همجنس مخاطب خود به نظر نیایید، گفتار و استدلال شما دیگر محلی از اعراب ندارد.
- دغدغههای خودتان را مطرح نکنید. مردم خودشان به اندازه کافی دغدغه دارند. نگرانیهای آنان را از زبان خودشان بشنوید و دقیقا با آنها اظهار همدلی کنید. دغدغههایشان را تایید کنید و اجازه بدهید احساس کنند که شما آنها را درک میکنید و به رسمیت میشناسید. به یاد داشته باشید که مردم عادی فرصت شنیده شدن ندارند. اگر شما به آنها فرصت بیان بدهید و بدون نیتی آشکار برای تغییر دغدغههایشان یک شنونده خوب باشید، تاثیری در آنها به جای میگذارید که قطعا از ذهنشان بیرون نخواهد رفت. این احساس سپاسگزاری ناخودآگاه در آینده میتواند تصمیم آنها را تغییر دهد.
- به کسی هشدار ندهید. مردم به اندازه کافی ترس و دلهره دارند. شما نباید کلاغهای سیاهی باشید که خبر از روزهای بدتری میدهند. بهتر است در جایگاه کبوتران سفیدی قرار بگیرید که امیدوار هستند روزهای روشنی فرا برسد. به مردم لبخند بزنید. دستانشان را بفشارید. آنان را در آغوش بگیرید و گونههایشان را ببوسید. مهم نیست که شما یک برگ رای از آنها کسب میکنید یا نه، به این ترتیب شما برای همیشه محبت آنها و اعتماد و دوستی آنان را جلب کردهاید.
- فاصلهها را کاهش بدهید. این انتخابات هم به مانند دیگر موارد مشابه میآید و میگذرد. بزرگترین دستاورد این است که شما بتوانید فردای انتخابات در همان جمع قبلی و در همان محله قبلی حاضر شوید و فارغ از نتیجه انتخابات مورد استقبال مخاطبان خود قرار بگیرید. مهم نیست من امروز به روحانی رای میدهم و دیگری میخواهد به قالیباف یا رضایی رای بدهد. باید هر دو بتوانیم فردای انتخابات به عنوان دو دوست و دو هموطن همچنان به روابطی انسانی-صمیمی ادامه بدهیم.
- شکست یا پیروزی هیچ نامزدی را به شکست یا پیروزی خودتان و یا مخاطبتان پیوند نزنید. این کار در درجه نخست در شخص مقابل ایجاد اضطراب و ترس از شکست میکند. در درجه دوم شکاف میان شما افزایش پیدا خواهد کرد و به مانند طرفداران دو تیم ورزشی (استقلال و پرسپولیس) هیچ جایی برای پیوند و اشتراک باقی نمیگذارد.
- اینکه شما آگاهتر از مخاطبتان نیستید صرفا یک تعارف و یا رل مصلحتی برای کسب رای نیست. این واقعیتی است که باید از صمیم قلب آن را درک کنید و بپذیرید. شاید شما بیش از مخاطب خود در جریان مباحث سیاسی قرار داشته باشید و یا حتی اساسا دانشآموخته علم سیاست باشید. اما هر انسانی دنیایی از تجربههای منحصر به فرد است و آن دانشی را که یک کارگر ساده یا یک زن خانهدار به تجربه آموخته ممکن است شما در هیچ کتابی پیدا نکنید. همه مردم توانایی درک دارند. این را همیشه با خودتان تکرار کنید.
- در نهایت اینکه به یاد داشته باشید بزرگترین مشکل ما هنوز این است که نتوانستهایم «دموکراسی را به نان شب ترجمه کنیم». از نگاه من، بخش عمدهای از بدنه جامعه نمیتواند با نخبگان سیاسی خودش احساس همدلی کند. تا زمانی که میان این قشر نازک از نخبگان با توده جامعه یک شکاف عمیق وجود داشته باشد، جامعه پیام آنها را نخواهد شنید. بزرگترین دستاورد تبلیغات انتخاباتی این است که فرصتی پدید میآورد تا به عامیترین شهروندان کوچه و بازار نشان دهید که شما فردی هستید از جنس خود آنها. با دغدغهها و امیدواریهای آنها. حتی اگر جای دیگری ظاهر ادبیات و مطالبات شما متفاوت است، اما در عمل شما از همان جنس هستید. حاکمیت به اندازه کافی تلاش میکند به کلیشه رایج «روشنفکر»، به عنوان برچسبی برای تخطئه تصویر عدهای مرفه بیدرد و غرب زده و بیخبر از حال مردم دامن بزند. شما تلاش کنید در این روزها به این شکاف دامن نزنید و این کلیشهها را در ذهن مردم پررنگتر نکنید. شاید امروز نتیجهاش در آمار صندوقهای رای نمایان نشود، اما اطمینان داشته باشید روزهایی در همین نزدیکی است که این مردم میآیند در کنار شما و دستان شما را میگیرند.
با خودکار سبز بنویسیم: روحانی
پاسخحذفخیلی خوب نوشتی. دست مریزاد.
پاسخحذف