عملگرایی آفت بنیادگرایی است
یکی از مسایلی که دکتر یزدی بر روی آن تاکید بسیاری داشت واقعبینی ناشی از عملگرایی بود. بدین معنا که حتی آرمانگراترین افراد نیز در صورتی که وارد عرصه عمل شوند ناچار خواهند شد تا افکار خود را با واقعیت موجود تطبیق داده و از ایدهپردازیهای موهومی دست بردارند. آخرین سخنرانی ایشان در دانشگاه (شریف) که خودم حضور داشتم پس از انتخاب احمدینژاد به ریاست جمهوری در سال 84 بود. حرف دکتریزدی این بود که میتوان به نیمه پر لیوان نگاه کرد و نسبت به نتیجه این انتخاب خوشبین بود. به تعبیر ایشان این طیف (احمدینژادی) آخرین و افراطیترین طیف محافظهکاران بودند که باید به قدرت برسند و در عمل ببینند که جهان عوض شده و مقتضای عصر جدید تغییر و اصلاح است. (فراموش نکنید که دو نامزد دیگر محافظهکاران در آن انتخابات، یعنی قالیباف و لاریجانی، هر دو با شمایلی وارد انتخابات شده بودند که بیشتر یادآور طیف اصلاحطلب بود)
این روزها بیش از هر زمان دیگری تصمیمات دولت کودتا هواداران سنتی حاکمیت را غافلگیر میکند. از بزرگداشت کوروش کبیر گرفته تا برپایی جشن ایرانیان خارج از کشور همراه با جشن و موسیقی. از ارسال پیام برای رییس جمهور آمریکا تا دعوت از پادشاه اردن (بزرگترین همپیمان اسراییل در منطقه) برای جشنهای نوروزی در تخت جمشید. چند وقت پیش هم تصاویر یک مصاحبه هم از احمدینژاد منتشر شد که در کاخ ریاست جمهوری میزبان یک خبرنگار بیحجاب اسپانیایی شده بود. (از اینجا ببینید) ناگفته پیداست که هر یک از این اقدامات اگر در دولت اصلاحات انجام میشد همین جناب احمدینژاد و دست پروردگانی همچون «مهرداد بذرپاش» مملکت را روی سرشان میگذاشتند و کفنپوش بود که پشت کفن پوشت راه میافتاد و وا اسلاما سر میداد.
حرف من این نیست که دیدگاه این افراطیون تغییر کرده و حالا احمدینژاد ملیگرا شده و یا به حجاب اجباری علاقمند نیست و دل در گرو نوروز باستانی و کوروش کبیر بسته است. حرف اینجا است که در عرصه عمل این جماعت هم متوجه شدهاند که باید به هر طریق ممکن نظر مردم را جلب کرد. اینها هم فهمیدهاند که اگر میخواهند پشتیبانی گروهی از مردم را جلب کنند راه حلش صبح تا شب روضهخوانی و جلسه دعا و توضیح رساله نیست. دریافتهاند که اکثریت مردم این کشور ضمن حفظ عقاید مذهبی، به پیشینه باستانی و مظاهر ملی خود افتخار میکنند.
از همه جالبتر برای من این است که نزدیکترین طیف نظام به شخص «مصباح یزدی» که تمام عمرش را صرف مبارزه و مخالفت با «دموکراسی و مردمسالاری» کرده است امروز ناچارند تا در توجیه خود به آرای عمومی اتکا کنند. البته که این آرای عمومی را در جریان یک کودتای انتخاباتی به سرقت بردهاند و سخن گفتنشان از آزادی بیان و انتقاد هیچ ریشهای در واقعیت ندارد. اما فراموش نکنیم متحجرترین و بنیادگراترین طیفهای موجود در کشور، حتی در زمانی که یکدستترین حاکمیت قابل تصور را هم در اختیار گرفتند باز هم نتوانستند دیدگاه واقعی خود را بیپرده بیان کنند و یا به اجرا درآورند. این همان نیمه پر لیوان، یا دستاورد عملگرایی است.
پینوشت:
چندی پیش خبرگزاری دولتی ایرنا گفت و گویی را به نقل از دکتر ابراهیم یزدی منتشر ساخت که تا کنون چندین بار از جانب ایشان و نزدیکانشان تکذیب شده است. این نوشته را به پاس قدردانی از یک عمر تلاش دکتر یزدی به ایشان تقدیم میکنم. شاید در زمان دیگر و در شرایط دیگری فرصت به انتقاد از عملکرد ایشان هم برسد.
از همین وبلاگ بخوانید: «برای دکتر ابراهیم یزدی»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر