۱/۱۴/۱۳۹۰

یادداشت وارده: آقای حاتمی‌کیا، شما هم بله؟!

Freedom- آقای حاتمی‌کیا! ازحرف‌هایی که در برنامه راز تلویزیون زدید ممنونم! آخر میدانید؟ آنقدر منتقدین را به صدا و سیما راه ندادند که تا با شنیدن یک انتقاد نسبت به حکومت از تلویزیون آن‌چنان ذوق زده می‌شویم که انگار معجزه‌ای رخ داده است!

اما آقای حاتمی‌کیا آخر حرفایتان چیزهایی با نفرت در مورد «جدایی نادر از سیمین» گفتید. گفتید من شرم می کنم چنین فیلمی بسازم چون پر از ناامیدی است! من هنوز خود فیلم را ندیده‌ام (به برکت جمهوری اسلامی شما، هر دو سینمای شهرمان تعطیل شده). نمی‌دانم آن طور که شما گفتید آیا فرهادی در فیلمش امر کرده که همه از روی جبر دروغ بگویند و بروند آن‌ور آب چون هیچ سوراخ امیدی نیست یا نه؟! اما همه نقدهایی که درباره فیلم می‌بینم را می‌خوانم. پس فقط از شما چند سوال می‌پرسم:

آیا همه وقایعی که در دنیا اتفاق می‌افتد و همه موقعیت‌های زندگی کمدی و شادی آورند یا موقعیت‌های پر از رنج و تراژیک هم رخ می‌دهند؟ آیا هنر فقط باید انعکاس شادی‌ها و خوشی‌ها باشد یا می‌تواند ترجمان غم‌ها و رنج‌ها هم باشد؟ آیا فیلمی که در مورد طلاق و مرگ است هم باید مثل فیلمی که درباره تولد و عروسی است پر از شادی و هلهله باشد تا خدای نکرده ملت ناامید نشوند؟

اساسا مگر ارزش هنر به این است که سرشار از امید باشد یا نباشد؟ یعنی کافکا و شکسپیر و هومر و بکت و هدایت باید بابت نوشته‌های‌شان از شما و امت پوزش بخواهند و توبه کنند؟ ممکن نیست شما از دیدن فیلمی ناامید شوید اما دیگرانی به فکر فرو روند و چشم‌انداز تازه‌ای به زندگی برایشان باز شود؟ مرجع تشخیص فوران امید یا ناامیدی در فیلم چه کسی است؟ شما یا ولی فقیه یا مردم و هر فرد تماشگر فیلم؟

مگر همین حالا مسولان سینمایی و فرهنگی در فضای امنیتی که اتفاقا شما از آن گله دارید فیلم‌ها و کتاب‌ها و روزنامه‌ها را به بهانه همین سیاه‌نمایی و رواج ناامیدی زیر تیغ سانسور نمی‌برند؟ آیا ملت برای شما هم آن قدر صغیر است که باید بر او ولایت کرد و مراقبش بود تا ناامید نشود؟ آیا با همین بهانه‌ها و با همین طرز فکر ولایی و مثلا انقلابی شما نبود و نیست که هر روز انقلاب یکی از فرزندانش را بلعید و حذف کرد تا به جایی رسدیم که امروز نوبت منافق شدن حاتمی‌کیا رسیده؟

آقای حاتمی‌کیایی که امروز از حاکمیت امنیتی بر فضای فرهنگی می‌نالید، آیا اساسا محتوای افکار شما در نهایت مشابه همان افکار امنیتی‌ها نیست و به سانسور و حذف دیگری منجر نمی‌شود؟ آیا سانسور و اتهام نفاق زدن فقط برای شما بد است اما برای مخالفان‌تان و آقای فرهادی خوب است؟ از درد گفتید و نبود فضایی برای بیانش. آقای حاتمی‌کیا بیایید بعد از سی سال مردم را عاقل و بالغ بدانیم و قضاوت را به آنها بسپاریم. بگذارید امثال فرهادی و پناهی فیلم‌شان را بسازند و دردشان را بگویند و آزادی بیان برای همه باشد نه فقط برای خودی‌ها. چون ممکن است روزی دایره خودی‌ها چنان تنگ شود که دیگر حتی برای شما نیز مجالی نباشد. آقای حاتمی‌کیا ظاهرا در حمایت از مردم بحرین بیانیه‌ای امضاء کرده‌اید. همچنان منتظر حمایت شما از همکارتان جعفر پناهی و ملت سوریه هم هستیم.

این سخن «مارتین نیمولر*» (۱۴ ژانویه۱۸۹۲ – ۶ مارس ۱۹۸۴) کشیش پروتستان ضد نازیسم را از یاد نبرید: «در آغاز نازی‌ها سراغ کمونیست‌ها را گرفتند تا با خود ببرند و سر به نیست کنند. من سکوت کردم و لام تا کام حرف نزدم چون کمونیست نبودم. بعد (از کمونیست‌ها) سراغ اتحادیه‌های کارگری رفتند اما چون در شمار آنان نیز نبودم سکوت کردم. یهودی‌ها را که هدف گرفتند بازهم واکنشی نشان ندادم چون یهودی نبودم. تا اینکه سر وقت خودم آمدند... وقتی خودم را دستگیر کردند... دیگر کسی نبود تا صدایی به اعتراض برآرد.


پی‌نوشت نویسنده:

*ظاهرا سخن فوق به اشتباهی رایج به برتولت برشت نسبت داده می شود! (از اینجا بخوانید)


پی‌نوشت وبلاگ:

«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت‌های شما استقبال می‌کند.

۴ نظر:

  1. ابراهیم۱۴/۱/۹۰

    حرف دل من بود. سخنان حاتمی کیا زیاد به اشتراک گذاشته شد ولی متأسفانه کسی به آن طعنه ای که به تلخی زهر است اشاره ای نکرده بود. ایشان بدون اینکه نامی از فیلم ببرند (کاری که فکر کنم بیشتر در این حوالی رواج دارد تا بعداً جای حاشا باقی باشد) کار فرهادی را "ایجاد خفقان" و "اوج بی اخلاقی فیلمساز" و "حتی بدتر از خفقان سیاسی" معرفی کردند. چقدر این ادبیات شبیه به ادبیات آقای خامنه ای است! به یاد بیاورید سخنان ایشان را درباره راهپیمایی 25 خرداد و نیز افشا شدن کهریزک. من از دیدن آن فیلم ذره ای احساس ناامیدی نکردم ولی حقیقتاً از خواندن این سخنان ناامید شدم.چطور حاتمی کیا نمی بیند که تهمتی که به فرهادی می زند همانی است که دیگران به او می زنند؟ مگر چقدر فاصله است بین مرتکب "اوج بی اخلاقی" تا "منافق"؟ اگر فرهادی می خواست تبلیغ رفتن کند از این مملکت می رفت. این بزرگترین تبلیغ رفتن بود! امروز به هر دوستی می رسم از من می پرسد قصد رفتن نداری؟ پاسخ منفی من جوابش این است: «مگر دیوانه ای؟ مگر نمی بینی هرکس که سرش به تن می ارزید گذاشته رفته؟» فرهادی یکی از امیدهای بزرگ ماندن من است آقای حاتمی کیا! موقع ناامیدی به خودم می گویم تو که از فرهادی بزگتر نیستی؛ از او که بیشتر درد نمی کشی؛ نگاه کن او هنوز اینجاست؛ هنوز برای تو فیلم می سازد؛ درد تو را به تصویر می کشد. ترمه یازده ساله منم، ولی هنوز جوابم به رفتن نه است اگر پای روی مسیر نفس کشیدنم نگذارند. فرهادی مانده ولی حتی درباره کسانی که رفته اند قضاوت نمی کند. قضاوت را به من و شما واگذار کرده. ببین چطور درباره او قضاوت می کنیم!
    ممنوم از نویسنده. تمام حرفهای من را نوشته. یک آن حس کردم خودم نوشته ام!

    پاسخحذف
  2. جدایی نادر از سیمین فیلم جذابی است. از آنهایی که آدم دلش می خواهد چند بار برود سینما و ببیندش ولی فیلم بدی است دقیقا به همین دلایلی که شما از قول حاتمی کیا آورده اید...این فیلم دقیقا می گوید که ایرانی جماعت دروغگوست و حتی اگر اصولی داشته باشد به دروغ مجبور می شود... و فیلمی است سراسر ناامید و ضد ایران و ایرانی و زن طبقه متوسط ایران

    پاسخحذف
  3. ناشناس۱۴/۱/۹۰

    جناب سین جیم مطمئن باشید جماعت ایرانی کاملا سزاوار دیدگاه فرهادی هستند.

    پاسخحذف
  4. البته بنده سرکار سین جیم هستم، نه جناب.

    پاسخحذف