۱/۰۶/۱۳۹۰

به بهانه اخراجی‌های ده‌نمکی: هر مسئله‌ای را حیثیتی نکنیم

- اگر اشتباه نکنم هنوز هم پر فروش‌ترین کتاب جهان باید مجموعه داستان‌های «هری پاتر» باشد. من این داستان‌ها را خیلی دوست داشتم و از خواندنشان واقعا لذت می‌بردم، اما باید پذیرفت که «هری پاتر» هیچ گونه ارزش ادبی ندارد و بعید می‌دانم هیچ گاه از سوی منتقدان ادبی شایسته تقدیر شناخته شود. این دوگانه همیشه در ذهن من وجود داشت: می‌دانم هری پاتر ارزش ادبی ندارد، اما واقعا از خواندنش لذت می‌برم. نتیجه نهایی این چالش ذهنی برای من تنها یک پرسش بود: «اصلا چه کسی گفته فقط آثار ارزشمند ادبی شایستگی خوانده شدن دارند؟»

- «هالیوود» آقای سینمای جهان است. چه کسی است که سینمای هالیوودی را نشناسد. حتی آنان که نام این سینما را هم نشنیده‌اند احتمالا در طول عمر خود چند تایی از محصولات آن را دیده‌اند. خلاصه نیازی به تایید کسی نیست تا بپذیریم پرفروش‌ترین‌های جهان همواره در هالیوود یافت می‌شوند. سرشناس‌ترین‌ها آنجا هستند. ستاره‌ها از هالیوود طلوع می‌کنند و رویاها را تنها هالیوود است که به حقیقت پیوند می‌زند. هالیوود یک ابرصنعت جهانی است، اما آیا این بدان معناست که هنری‌ترین فیلم‌های جهان نیز در هالیوود تولید می‌شود؟ پاسخ من به عنوان یک بیننده غیرحرفه‌ای منفی است. گمان می‌کنم پاسخ اکثر منتقدان هنری سینما نیز منفی باشد. فیلم‌های «کن»، «برلین» و «ونیز» به مراتب عمیق‌تر و پربارتر از برندگان اسکار هستند. اما این به چه معناست؟ چه کسی گفته یک فیلم اکشن که هیچ گونه معنایی عمیق، مفهومی چند لایه و یا اندیشه‌ای انتقادی ندارد نباید دیده شود؟

- می گویند «عباس کیارستمی» یکی از ده کارگردان برتر تاریخ سینمای جهان است. می‌گویند کیارستمی کارگردان برتر جهان در دهه 90 شناخته شده است. با این اوصاف به نظر می‌رسد که کیارستمی خیلی بزرگتر از سینمای ماست. پس من چرا فیلم‌های او را چندان دوست ندارم؟ یعنی من تماشای یک دقیقه از دیالوگ‌های «علی حاتمی» را با یک فیلم کامل کیارستمی عوض نمی‌کنم. «حاجی واشینگتن» را به خاطر بیاورید؟ «مادر» را و «سوته دلان» را. از علی حاتمی هم که بگذریم با «هامون» مهرجویی چه کنیم؟ «اجاره نشین‌ها»! من حتی «روبان قرمز» حاتمی کیا را هم به تمامی ساخته‌های کیارستمی ترجیح می‌دهم. اصلا گمان نمی‌کنم ایراد از من باشد. شما هم پنج فیلم به یاد ماندنی زندگی خودتان را نام ببرید. چند نفرتان یکی از آثار کیارستمی را در این فهرست دارید؟ این‌ها نشانه چیست؟ ما نمی‌فهمیم یا منتقدان برجسته سینما؟ اصلا آیا لزوما باید سلیقه همه ما یک شکل باشد؟ آیا ارزش گزاری هنری هم نمره امتحان ریاضی است که همه جا یک شکل انجام شود و مو لای درزش نرود؟

- به شخصه هربار به کسی برخورد می‌کنم که می‌گوید به هیچ وجه حاضر به دیدن آثار «مسعود ده نمکی» نیست از ته دل شاد می‌شوم. اصلا اشک شوق در چشمانم می‌نشیند. خودم هیچ گاه فیلم‌هایش را ندیدم. از «فقر و فحشا» و «کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟» گرفته تا این سری جدید. ارتباطی هم به کودتا نداشت. سال‌ها قبل از کودتا هم ده نمکی برای من بوی خون و باتوم و آتش می‌داد. بوی پیراهن خونی «شهید عزت ابراهیم نژاد». دست خودم نیست. دلم صاف نمی‌شود از این جنایت. می‌دانم که فارغ از محتوای اثر، اگر وسط فیلم به یادم بیاید که سازنده‌اش چه کسی است عق می‌زنم. بالا می‌آورم. چندشم می‌شود از خودم. اما این من هستم. فقط خود من و اتفاقا دوستانی دارم که به هیچ وجه اینگونه نیستند.

- بسیاری از بستگان من اخراجی‌های 1 و 2 را بارها دیده‌اند و کلی خندیده‌اند و هربار که به هم برخورد کرده‌ایم و برایشان یادآوری شده که من ندیده‌ام تعجب کرده اند. باور کنید هیچ کدام از این بستگان گرامی نه جنایت کار هستند، نه کودتاچی، نه عمله ظلم، نه احمق و بی‌شعور و هزار و یک اتهام دیگری که این روزها مثل نقل و نبات اینسو و آن سو پرتاب می‌شود. از نظر من، این بستگان گرامی چندان دید هنری عمیقی ندارند. همین و فقط همین. فدای سرشان. من متوجه نمی‌شوم این مسئله چرا اینقدر باید در کشور ما بزرگ شده و در حد یک بحران ملی با آن برخورد شود؟

حرف من این است که ما نباید هرچیزی را حیثیتی کنیم. این سیاست نادرستی است که جمهوری اسلامی هم در بسیاری از زمینه‌ها در پیش گرفته و هربار هم چوب‌اش را خورده است. ناگهان داد و بیداد راه می‌اندازند که خط قرمز ما تعلیق غنی‌سازی است و این از ناموس هم برای ما بالاتر است و شرف و آبروی ایرانی به همین مسئله وابسته است و چه و چه و چه. آخر هم که مجبور می‌شوند باید سرشان را پایین بیندازند و امیدوار باشند کسی به رویشان نیاورد «بی ناموس و بی‌شرف شدید»!

من دلیلی نمی‌بینم میزان فروش یک فیلم را آنچنان پراهمیت جلوه دهیم که به معیاری برای درک و شعور و شخصیت و انسانیت و غیرت و سیاست و دیانت یک ملت بدل شود. بعدش هم که نتیجه کار خلاف انتظار ما از کار در آمد یا دچار سرخوردگی شویم یا دیگران را به باد انتقاد و توهین بگیریم. من اخراجی‌های مسعود ده نمکی را نگاه نمی‌کنم و در عوض دست کم ده بار دیگر «جدایی نادر از سیمین» را در سینما خواهم دید و به تمام دوستان هم توصیه‌اش می‌کنم. نه یک کلام کمتر و نه یک کلام بیشتر.

۱۸ نظر:

  1. آرمان عزیز! با اصل مطلب شما که «همه چیز را حیثتی» نکنیم کاملا موافقم و با مصداق آن نیز که سینما باشد و میزان فروش یک فیلم و بحثی که اینروزها توسط دوستان در فضای مجازی دنبال می‌شود هم.اما در مصادیق دیگر و در ادامه بحث گاهی به نظرم می‌اید به خطا رفته باشید. در اینکه فهم همه از آثار درست و تولیدات ارزشمند در تمام حوزه‌های وابسته به فرهنگ اعم از سینما و موسیقی و کتاب و... دقیقا مشابه نیست هم شکی نیست. یکی مثل شما به هیچیک از آثار «کیارستمی» نمره‌ای نمی‌دهد یکی مثل من سینما را «کیارستمی» یا «جلیلی» می‌داند و بر عکس هیچ ارتباطی نمی‌تواند با آثار «مهرجویی» (گاو یک استثنا است)برقرار کند. اما اگر در بین اهالی علاقه‌مند به سینما و مدعی فرهنگ کسی پیدا شد و همه علاقه‌اش یکسره شد دنیای سینمای فیلم‌فارسی قبل از انقلاب و فیلمهای کر‌کر خنده یا سینمای دست آخر رقص وآواز هند و... که نمی‌شود گفت او هم اهل سینما و هنر است و اینهم نگاهی است که او دارد. اتفاقا غالب بینندگان «اخراجی‌ها» علاقه‌مندان شدید تولیدات «هالیوود» هستند و از نظر آنها آثار برگزیده جشنواره‌های «کن» «برلین» «ونیز» و آثار مشابه را دیوانه‌ها تماشا می‌کنند و من و شما با افتخار اعلام می‌نماییم «دیوانه‌» هستیم.نتیجه علاقه مفرط به آثار هنری مبتذل آنچنانی و از جمله «اخراجی‌ها» ادبیات و نگاهی است که به وفور در جامعه قابل مشاهده است و صد‌البته که حاکمیت برای رساندن رعیت خود به این نگاه از همه چیز هزینه نموده و این شکل از مردم نتیجه برنامه‌آگاهانه حضرات طی سالیان گذشته بوده است.با یک بررسی ساده در میزان یارانه‌های در اختیار بخش‌های فرهنگی طی سی سال گذشته به راحتی می توان متوجه شد که بیشترین یارانه‌ها صرف تولید چنین آثار مبتذل و پس از آن نیز صرف حمایت از آنها شده است.
    آرمان جان! شک نکن که من وتو هم در این چرخه قربانی شده‌ایم و ناخواسته زمانی که شخصیت فرهنگی‌مان در حال شکل گرفتن بوده است به نوعی از این آثار و از این سیاست‌ها تغذیه شده‌ایم.
    «مخملباف» جایی گفته است: سینمای غرب به مخاطبش سکس می فروشد، سینمای هند رویا و سینمای ایران شعر . سهم من و تو از این شعر فقط دیالوگهای شاعرانه زیبای مرحوم «حاتمی» بوده‌است دریغا اگر اجازه داده بودند شعر تصویر را ببینیم چه بودیم که اینک نیستیم. برقرار باشید.یاحق

    پاسخحذف
  2. علی جان

    انتقاد شما را کاملا به جا می دانم و جالب است که همین الآن توی فیس بوک دوست دیگری انتقادات مشابهی را مطرح کرده بود و مشغول و گفت و گو بودیم. خلاصه اگر بگویم این است که این انتقادات را اصلا به خودم وارد نمی دانم، چون نظر خودم هم کاملا همین است، اما به این نوشته وارد می دانم چرا که نتوانسته این مسئله را مشخصا توضیح دهد.

    در مورد مثال نخستین شما که اختلاف سلیقه در هنر هست اما بعضی چیزها اصلا هنر نیست گمان می کنم در متن هم به صراحت گفتم؛ فقط گویا کنار هم قرار گفتن مثال های گوناگون به جای کمک کردن به شفافیت، بیشتر بر سوء تفاهم ها افزوده است. من می گویم هری پاتر هنر ادبی نیست. بسیاری از آثار هالیوودی هم هنر نیستند. این تفاوت دارد با اختلاف سلیقه هنری میان مهرجویی و کیارستمی. اینجا بحث جدال میان هنر و صنعت تبلیغات و یا فرهنگ سازی دستوری است. حال این دستور می تواند از جانب یک حکومت صادر شود و یا از جانب یک سیستم.

    در مورد قربانی بودن تک تک اعضای این جامعه کوچکترین تردیدی ندارم. بارها و بارها اشاره کرده ام حتی زمانی که تمام تلاش خود را می کنیم تا از سیطره فرهنگ سازی جمهوری اسلامی فرار کنیم باز هم تحت تاثیر آن هستیم. من تمام عمرم را در این نظام به سر برده ام و بی هیچ بر و برگردی دست پرورده همین نظام هستم، حتی اگر محصولش چندان خوشایند خود نظام نباشد.

    گمان می کنم در این مورد باید بیشتر حرف بزنیم

    پاسخحذف
  3. این نظر توسط نویسنده حذف شده است.

    پاسخحذف
  4. معیار خود شما برای درک و شعور و شخصیت و انسانیت و غیرت و سیاست و دیانت یک ملت چیست؟ بالاخره یه چیزی باید معیار باشه...به چی‌ خودمون باید بنازیم؟ این از ورزشگاه امون، این از فرهنگ رانندگیمون، این از خوش صحبتی‌ و فرهنگ کلامی‌ مون، این از ر استگویی و با شرف بودنمون، این از چشم پاکی‌ ما ،،الان معیار با فرهنگ بودن ما چی‌ هست؟ ملت برن به دلقک بازی و ننر بازی یه عده آدم در فیلمی به کارگردانی یکی‌ که با چماق تو سرشون میزد و هنوز که هنوزه حاضر نیست معذرتی بخواد و به سابقه خودش می‌‌باله می‌رن نشون دهندی چی‌ هست پس؟

    پاسخحذف
  5. به نظر من این طور موضعگیری ها طبیعیه. جنبش سبز برای هدفی تلاش می کنه و طبیعتاً مسخره شدن هدف دلخورش می کنه. من هم فیلم رو ندیدم، اما به نظرم این طور حرکت ها از طرف منسوبان حکومت دنباله ی عبارت معروف "خس و خاشاک" و نماد دیگری از بی اهمیتی رای و اندیشه ی مخالف برای رژیمِ. ممکنه (همونطور که شما هم گفتید) تحریم اخراجی ها بیفایده باشه ولی فکر می کنم هدایت خشم موج سبز به مجراهای دیگه می تونه به این خشم معنا بده. مثلاً شاید به جای تحریم باید رفت و این فیلم رو دید. می گن بهترین راه برای غلبه بر دشمنان یاد گرفتن زبون اون هاست. با دیدن فیلم فکر می کنم اولاً در رو برای انتقادِ عقلانی اصطلاحات حکومتیان می گشاییم و دوماً به اونا نشون می دیم که دیدن یا ندیدن فیلم تغییری در هدف انسان دوستانه ی ما ایجاد نمی کنه و این یعنی ناموفق بودن فیلمساز به لحاظ هنری (اگر هنر رو نشانه ای از ترویج انسانیت بدونیم).

    البته داستان در مورد امثال من و شما که با شخصیت کارگردان مشکل دارن متفاوته.

    پاسخحذف
  6. آرمان جان
    به نظرم سروته بحث ات به همدیگر نمی خواند. متوجه شدم که از اینکه کسانی را به جرم پای هزل نشستن تحقیر می کنند ناراحتی. شاید حق داشته باشی. اما ابتذال هالیوودی چه ربطی به ‌آدم کشی آقای کارگردان دارد؟ خیال بافی های بچگانه خانم اسکاتلندی را چه به شوخی های پایین تنه ؟
    من البته طور دیگری قضیه را می بینم، اگر قرار است که مسابقه ای برای «ترین» یابی در میان باشد، من هم هم عقیده با جناب حنایی کاشانی هستم که در شرایطی که دومین از سه گانه سقوط اخلاقی چماقدار پرفروش ترین شد، نوشت که پرفروش ترین فیلم تاریخ ایران زمین، یک دختر و پسر بازیگر بیشتر نداشت، که هر دو هم گرفتار پرشمار بودن فیلم شان شدند (اشاره به فیلم بزرگسالی که زهرا و دوست پسرش پر کرده بودند). به نظر من هم اگر قرار به محبوبیت سنجی ست، اجازه بدهید مردم واقعا سلیقه شان را رو کنند.
    شاد باشی

    پاسخحذف
  7. ناشناس۷/۱/۹۰

    مجموعه صحبت‌هاي بالا، بسيار متين و مورد قبول است. چيزي که مي‌خواهم به اين بحث اضافه کنم اين است که بايد مسايل را در شرايط برابر نيز ارزيابي کرئ و اگر شرايط برابر نيست، متر و معيار را نيز بايد با آن متناسب کرد. به‌عنوان مثال فيلم «اخراجيها3» يک فيلم طنز است با بهره‌گيري از عناصر سرشناس در هجو جنبش سبز، حال شرايط برابر يعني اينکه در طرف مقابل فيلمي داشته باشيم طنز که بتواند حاکميت را هجو يا انتقاد کند، حتي بدون داشتن عناصر سرشناس نيز آنوقت خواهيم ديد که نوع استقبال يکجور ارزيابي از جامعه را خواهد داد. در غير اينصورت که الان هم همين است بايد درنظر بگيريم که بحث‌هاي مطروحه آيا توانسته از جمعيت بينندگان اخراجيها کم کرده و به جمعيت بينندگان «جدايي نادر از سيمين» اضافه کند؟ به اعتقاد من بله، اين اتفاق افتاده و از اين منظر نيز شايسته تقدير است. ممنون همه

    پاسخحذف
  8. حامد۷/۱/۹۰

    گفته می شود مهران مدیری موج سوار است. ده نمکی موج سواری خوبی است که حمایت های زیادی را هم دارد...

    هم عقیده با دانیل، علت پر فروش بودن فیلم چماقدار، جنجال و جوی است که از زمزمه فیلمساز شدن یک چماقدار حاصل می شود ...

    حمایتت از اصغر فرهادی عجیب به دلم چسبید

    پاسخحذف
  9. ناشناس۷/۱/۹۰

    آقای آرمان با شما موافقم من هم هرگز فیلم های ده نمکی را نمی بینم.و دقیقا به همان علتی که گفتید.خون جوانان وطن در رو وپشت صحنه فیلم های این نامردکاملا مشخص است.از همه هموطنان هم عاجزانه درخواست میکنم باکمی فکر وتعقل بیندیشند آیا چند لحظه خندیدن یا شادی کاذب چه ارزشی دارد.صورت معصوم وبیگناه سهراب ها ومحمد ها وصانع
    مظلوم رافراموش نکنیم.باتشکر 7/1/90

    پاسخحذف
  10. خوب بود. به خصوص دو پاراگراف آخر. زبونم مو در آورد بس که هی از این وبلاگ به اون وبلاگ و این آیتم به اون آیتم نوت نوشتم و نظر که نکنین این کار رو! خستگیم در رفت با نوشتنت.

    پاسخحذف
  11. ناشناس۷/۱/۹۰

    خوب بود
    مرسی از وبلاگ عالیتون

    پاسخحذف
  12. بلاخره یکی پیدا شد حرف حساب بزنه
    با طرح موضوع موافقم البته این موافقت به عنوان موافقت در گرایش نیست

    پاسخحذف
  13. داریوش جان
    من برای این مواردی که شما نام بردید معیار یگانه ای ندارم.

    دانیال جان
    بحث شخصیت مسعود ده نمکی یک بحث است و بحث ابتذال آثار او یک بحث دیگر. در مورد ده نمکی نوشتم که با شما موافقم، اما به صورت شخصی. به هر حال پیشینه عملکردی ده نمکی آنقدرها هم که بدیهی انگاشته می شود شناخته شده نیست؛ ضمن اینکه شاید بتوان پذیرفت هستند افرادی که برایشان تماشا کردن فیلم فارغ از نگاهشان به شخصیت کارگردان باشد.
    اما در مورد ابتذال آثار ده نمکی فکر می کنم کل یادداشت من در مورد همین است که لزوما همه نباید آثاری فاخر را ببینند. خودمان صبح تا شب جوک هایی برای هم تعریف می کنیم که بسیاری از آن ها جز ابتذال چیزی ندارند. این به چه معناست؟ یعنی ما در بخش خصوصی زندگی خود حق داریم مبتذل باشیم اما موظفیم این ابتذال را در زندگی عمومی مخفی نگاه داریم؟ حقیقت این است که عده زیادی به دیالوگ های مبتذل مسعود ده نمکی می خندند. شاید من و شما هم اگر همین دیالوگ ها را در فیلم کارگردان دیگری می دیدیم می خندیدیم. نه به عنوان یک هنر، یا اثر ارزشمند، بلکه در حد همان شوخی های کمر به پایین که فرمودید.

    پاسخحذف
  14. ناشناس۸/۱/۹۰

    بسم الله
    هرچند میدانم در بسیاری از موارد هم فکر هم نیستیم اما حداقل در ندیدن اخراجی ها مشترکیم، علی ای حال نوشته تان آرامم کرد و خوشحال
    گاهی وقتی فکر میکنم خدای من چه طور اینهمه آدم حاضرند پول بدهند که برود در جیب کسی که تا چند سال پیش باتوم به دست بود و فحش و فضیحت نثار این و آن میکرد حالم همچین بد میشود
    حالاآقا برای ماژست روشنفکری میگرد، گاهی فکر میکنم هیچ موضوع حرص درارتری از این در زندگی پیدا نمیشود
    تحلیلتان زیبا بودف خاصی با کیارستمی اش موافقم، وموافقتم وقتی بیشتر میشود که به کاپی کانفقرمه فکر میکنم که هنوز هم کیارستمی همان کیارستمی طعم گیلاس است

    پاسخحذف
  15. فرزاد۸/۱/۹۰

    حالا بي ربط به بحث آرمان جان داريد نسبت به هري پاتر انصافي مي فرماييد. هري پاتر گره افکني ها و گره گشايي اي خوبي دارد. شخصيت هاي خوب کم نداره هر چند تيپ هم کم نداره. يه داستان جنايي رو خوب لاي يه زر ورق فانتزي مدرسه اي پيچونده و نثر فخيم و نسبتاً استوار و سختي داره( گرچه به پاي غول هاي ژانر نمي رسه)و خب کاملاً در چارچوب سنت فانتزي انگليسي قرار مي گيره. و خب کتاب شاهکاري نيست اما آن چنان که در موردش اغراق مي شه بد هم نيست هر چند خود من گيمن( که اسمش چند وقت پيش جزء ده نويسنده ي زنده ي برتر جهان اومده بود( مطمئن نيستم)) و اورسلا لوگويين رو به شخصه تو فانتزي به رولينگ ترجيح مي دم.
    اخراجي ها از قضا از همين منظر بايد ديد يک کمدي مبتني بر يه سري شوخي ها با يه خط نازک روايي به هم وصل مي شن که به نظر من از قضا چند تا شوخي خوب هم داره اين فيلم( جدا از اين که کارگردانش يه چماقداره) اين نوع کمدي هم از نمونه هاي خيلي بد داره تا نمونه هاي خوب مثل کاراي ژاک تاتي و کاراي اوليه وودي آلن. هر چند من خودم اخراجي ها رو اثر در خور اعتنايي نمي بينم.
    شايد راجع به هاليوود هم بشه همين استدلال رو کرد. منتها نکته اي که هست اينه که اثر عامه پسند خوب ما خيلي اوقات از بدترين کاراي عامه پسند اونا بدتره. اينو مي شه ريشه شناسي کرد که الان بحث ما نيست.
    به نظر من چيزي که ماجرا رو خيلي جنجالي کرده نفس حرکت بوده. خب اين جا يه حرکت مدني شروع شده براي تحريم يه فيلم( مي شه گفت يه جور مبارزه ي منفي)و به نظر من آزمايش بدي نبود و خب با مطالعه روش مي شه ضعف ها و قوت هاي اين کنش مدني رو مي شه مطالعه کرد و خب به نظرم به غير از اين موضوع واکنش عصبي به موضوع فروش اين فيلم، جدا از اين که آمار ارائه شده درست باشد يا نباشد( هر چند خودم معتقدم در آمار ارائه شده تقلب شده و نحوه ي رشد صعودي فروش فيلم در تسبت با زمان اعلام آمار فيلم در طي اين ده روز با واقعيت تطابق نمي کند اين موضوع جدا از اين است که آيا سالن سينماها مثلاً پر شده يا نه منظور من تابع آماري ماجراست البته اين مربوط به بحث ديگريست پس از آن مي گذريم) از قضا براي کنش هاي آيند ي ما مي تواند مفيد باشد هم واکنش هاي تند و تيز برخي که حتي به فحاشي به تماشا کنندگان فيلم هم رسيد و دلسردي هاي حرص در آور( من واکنش شما رو به اين موضوع تحسين مي کنم و به نظرم درست ترين واکنش در مقطع فعليست) کشيده مي شه. ضعف هاي ما کدومه و چرا اين مورد در خلاء يک ليدر منسجم( نقشي که شوراي هماهنگي مي تونست ايف کنه ممکنه درست صورت نگيره.و اين که نشون مي ده تا چه حد يک ارائه ي آمار ملت رو که طبق يه خصيصه ي ذاتي عجول هستن در شرايط ناپايدار امروزي ما عصبي مي کنه و هم چنين ضعف سازمان يافتگي نشون مي ده که چرا ما هنوز در ورود به فاز اعتراض هاي مدني مشکل داريم و اين که چرا تظاهرات خياباني ضرور هست و خب بايد راهي انديشيد براي بهبود بخشيدن به اين نوع مخالفت ها. و بايد در نظر گرفت حتي اگر هم شکست بوده تنها يه شکست کوچيک بوده نه بيشتر به قول رزنکرانتز در حال اعدام نمايشنامه تام استوپارد دفعه ي بعد بهتر نقشمو بازي مي کنم.هيچ نفعي هم نداشته باشه اين موضوع برامون اينه کهمي تونه يه شروع باشه بر کاري که در دوسال اخير نتونستيم تداوم ببخشيم يعني مبارزات مدني. الان با درسايي که از اين موضوع گرفتيم از همين حالا اقدامات بعدي رو برنامه ريزي کنيم تا اين موضوع يه اقدام مقطعي نمونه و ادامه پيدا کنه
    آقا آرمان سال نوتون هم مبارک باشه( با کمي تاخير)

    پاسخحذف
  16. ناشناس۸/۱/۹۰

    دوست عزیز

    در وبلاگم پستی نوشتم به نام ((جنجال بر سر جدایی نادر از سیمین و حکایت سینمای معاصر ایران)) که با فرمایش شما در ارتباطه. اگر دوست داشتید اون پست رو بخونید.

    پاسخحذف
  17. از میان فیلمهای ایرانی قطعا ۲ فیلم از فیلم های کیارستمی در لیست من است. طعم گیلاس و خانه دوست کجاست. اگر فیلم های کوتاه را هم در نظر بگیریم نان و کوچه هم در لیست وارد می شود. هامون و لاک پشت ها پرواز می کنند هم در این لیست قرار می گیرند.
    پس هستند کسانی که شما فکر می کنید نیستند.

    پاسخحذف
  18. ناشناس۱۶/۱/۹۰

    دوست عزیز بسیاری از ما اگر اخراجی ها رو نمیبینیم بخاطر کارگردان اون نیست، بخاطر اهانتیه که به جنبش سبز شده!!

    یک نکته جالب و کوتاه: یکی از فاحشه هایی که در فیلم فقر و فحشا بازی کرده بود از عوامل پشت صحنه فیلم بود که بنده شخصا ایشون رو میشناختم و جالبتر اینکه ایشون "مرد" بودند با موهای بلند و دم اسبی!! مدرک و سند نخواهید که ندارم... اما میتونم اطمینان 100% از صحتش بدم چون همونطور که گفتم با این آقا از نزدیک آشنایی داشتم.

    پاسخحذف