عنوان: چیزها
نویسنده: پیمان چهرازی
ناشر: افراز
نوبت چاپ: چاپ اول، 1389
110 صفحه؛ 2500 تومان
یک ایده خوب با پرداختی پریشان
«چیزها» یک ایده خوب است. مجموعه داستانی برای همان «چیزها»ی سادهای که در اطراف ما قرار دارند. دستمایههایی طبیعی که گرداگرد ما جمع شدهاند و شاید در نگاه نخست به چشم نیایند. دقیق شدن در این «چیزها» نگاهی هنرمندانه میخواهد که «پیمان چهرازی» در مجموعه نشان میدهد از آن برخوردار است. با این حال اگر فرض کنیم پرداختن به «چیزها» ایده اولیه این مجموعه داستان بوده است، پس باید بپذیریم که نویسنده به طرح نخستین خود پایبند نمانده و در پرداخت کار دچار پریشانیهای بسیاری شده است.
از میان 27 داستان کوتاهی که در «چیزها» گرد هم آمدهاند، احتمالا 12 داستان «تندیس»، «کفش»، «چهار راه»، «دندان»، «قربانی»، «تلویزیون»، «سیگار»، «یادگاری»، «پشت بام»، «پول»، «قلب» و «تاس» متناسبترین داستانها با عنوان مجموعه هستند. داستانهایی که به واقع در مورد اشیاء اطراف ما نگاشته شده و پا را هم از همین محدوده فراتر نگذاردهاند. (البته داستان «تاس» به صورت مستقیم حول موضوع «تاس» شکل نگرفته است) پس از این دوازده مورد، میتوان به 13 داستان «فردا»، «کار»، «سفر»، «مرگ»، «دوست»، «حسرت»، «رفت و آمد»، «بازی»، «اتفاق»، «رنگ و رو»، «جمع زنانه»، «چهره» و «وهم» اشاره کرد که نامشان برگرفته از «چیزها» نیست و بیشتر به مفاهیمی انتزاعی اشاره دارد، اما چه از نظر انتخاب عنوان داستان و چه در پیوند روایت با موضوع کاملا با 12 داستان نخست هم خانواده هستند.
در تمامی این داستانها نویسنده به دو اصل پایبند باقی مانده است. نخست اینکه گفتن و نوشتن از موضوعات و دستمایههای ساده اطراف ما، به پرگویی و اطاله کلام نیازی ندارد. اتفاقا ایجاز در چنین مواردی بهترین انتخاب ممکن خواهد بود. وقتی به خاطر بیاوریم 27 داستان مجموعه در کمتر از 108 صفحه جای گرفتهاند، به خوبی در خواهیم یافت که حجم هر داستان چقدر کم است. در گام دوم، نویسنده متناسب با همین حجم و دستمایه، فضایی ساکت و ساکن را به تصویر میکشد که همچون روحی مشترک میان داستانها به چشم میآید. داستانهایی به چنین کوتاهی امکان چندانی برای فراز و فرود ندارند و نویسنده نیز تلاشی بدین منظور از خود نشان نداده است. اجسام بیجان به خودی خود آنچنان سرد و بیهیجان هستند که در توصیفشان هم بخواهیم به چنین اصلی پایبند بمانیم. اما این ایده کلی دست کم در دو مورد مخدوش میشود.
به باور من نامگزاری، ویژگی برجسته مجموعه «چیزها» است. با این حال این روند کلی در «امید و آرزو» به هم میخورد. این داستان به جای اینکه محوریت را به یک «چیز» و یا یک مفهوم انتزاعی (نظیر «حسرت») بدهد، به ارتباط میان دو نفر با نامهای امید و آرزو میپردازد. من نمیدانم چرا نویسنده به ناگاه چنین تغییری در نامگزاری این داستان ایجاد کرده و برای نمونه چرا نام آن را «رابطه» نگذاشته است؟ اما اگر ناهمگونی این داستان با کلیت مجموعه تنها به شیوه نامگزاریاش باز گردد، کار در داستان «ظلمات» به ناگاه بالا گرفته و اساس داستان در فضایی «سور رئال» شکل میگیرد. فضایی که نه از حیث محتوا و نه از جنبه روایت هیچ گونه همخوانی و مشابهتی با دیگر داستانهای مجموعه ندارد. من با هیچ منطقی نمیتوانم درک کنم داستانی تا بدین حد موهومی در میان مجموعهای از «چیزها» چه میکند؟
از محتوا و نامگزاریها که بگذریم، زبان مجموعه، زبانی ساده و بیآزار است. سادگی این متن هم تناسب قابل قبولی با ساختار مجموعه دارد و به یکدستی آن میافزاید. با این حال در این مورد هم یک نمونه تغییر غیرقابل درک به چشم میخورد. نویسنده در داستان «یادگاری» (که آن را به «صادق هدایت» تقدیم کرده است*) به ناگاه به شکسته نویسی روی میآورد که نه تنها لزومش درک نمیشود، که اساسا ضربهای سنگین به متن وارد میکند:
«کلی طول کشید که این کار فکسنی رو پیدا کردم که کمی پول عایدم کنه. حرفای مادر تو گوشم مونده بود که مرد باید کار کنه و پول در بیاره. بعد هم کلی، تا آلونکی که از چشم زوجای جوونی که دست تو دست هم آینده پر شورشون رو نجوا میکردن پنهون بشم. و بعد صبح میشد که نشونه ش پیدا شدن دوباره نور بود» .
در نهایت میتوانم بگویم داستانهای مجموعه «چیزها» هیچ کدام ویژگی برجستهای ندارند. همه آنها در سطح متوسط، گاه ضعیفتر و گاه نیز کمی بهتر قرار میگیرند. اما اگر در کلیت مجموعه نسبت به چنین ناهمخوانی هایی دقت بیشتری به کار میرفت، من نتیجه را بسیار مثبتتر میپنداشتم، هرچند همین حالا هم میتوانم خواندن «چیزها» را پیشنهاد کنم.
پی نوشت:
* تقدیم یک داستان از خصوصیترین اختیارات نویسنده است و هیچ گونه جای بحث و نقدی ندارد. با این حال تصور میکنم اگر من قرار بود یکی از داستانهای این مجموعه را به «فرانتس کافکا» تقدیم کنم، به جای داستان «تندیس» که نویسنده آن را تقدیم کرده، داستان «ظلمات» را به او تقدیم میکردم.
دو نگاه متفاوت به این مجموعه را از اینجا و اینجا بخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر