۱۲/۲۲/۱۳۸۹

یادداشت وارده: تندروها به ما چه داده‌اند؟

شهروند سبز - بهانه نوشتن این یادداشت، جدیدترین برنامه تفسیر خبر صدای آمریکا است (روز جمعه، 20اسفند) که مورد علاقه مادر من و عده‌ای از افراد میانسالی است که می‌شناسم. مطابق معمول بیشتر وقت‌ها مجری برنامه سوالات جهت دار می‌پرسید و مهمانان هم جواب‌های مورد پسند او را می‌دادند. اما این بار گویا به روشنی به منشور جنبش سبز، کلمه، شورای هماهنگی، آقای امیرارجمند و... حمله شده است. مادر من به قدری عصبانی بود که دستور ملوکانه داد حتما چیزی در این باره بنویسم.

- سوالی که چند روز است به آن فکر می‌کنم این است: تندروها به ما چه داده‌اند؟ در همین سی و چند سال گذشته تندروها به جز آسیب زدن به حرکت اصلاحی ملت چه کاری کرده‌اند؟ چه کسی می‌تواند اثر حرکت‌های تروریستی تندروانه را در قدرت گرفتن تندروهای درون حاکمیت انکار کند؟ (در کنار اثر غیرقابل انکار کشته شدن افرادی مثل بهشتی و مطهری). تندروهای جریان اصلاحات به جز ناامید کردن مردم، ایجاد ریزش در حامیان اصلاحات و... چه خیری به حال ما داشتند؟ تندروهای مخالف نظام با شعار تحریم انتخابات موفق به انجام چه کاری شدند؟ کسانی که سی سال از فروپاشی آنی رژیم سخن گفتند کی و کجا به درد مایی خوردند که در این کشور و با این حکومت زندگی می‌کردیم؟

- من یک اصلاح طلبم*. هروقت و هرجا که بوده‌ام سعی کرده‌ام شرایط را بهتر از آن چیزی که هست بکنم. هیچ وقت هیچ جا را غیرقابل بهتر شدن ندیدم و هیچ وقت هیچ کس را غیرقابل مذاکره نشناختم. انگ خورده‌ام، هزینه‌های زیادی داده‌ام، در عوض کاری کرده‌ام که خانه، مدرسه، دانشکده و... حداقل کمی جای بهتری برای زندگی شده اند.

- کارهای اصلاح طلبانه هیچ وقت به نظر تندروها خوشایند نیست. تندروها از هر جناحی می‌توانند باشند. تندروی بسیجی یک اصلاح طلب را متهم به خیانتکار بودن، ضدانقلاب، لیبرال و... بودن می‌کند و تندروی آزادی خواه هم یک اصلاح طلب را متهم به سازشکار بودن، حکومتی، خائن و... بودن.

- چه چیزی باعث می‌شود که تندروها به خودشان اجازه بدهند با هر لفظ و به هر صورتی به ما اصلاح طلبان توهین کنند؟ آیا مایی که در تمام این سال‌ها با دادن هزینه‌های کم و زیاد تلاش کرده‌ایم تا ایران را جای بهتری برای زندگی کنیم شجاع نیستیم؟ در کار آن‌ها چه شجاعتی نهفته است که ما قادر به دیدنش نیستیم؟ آیا تاکید و تکیه مداوم روی شعارهای تندروانه و اعلام دم به دم اینکه هیچ چاره‌ای به جز انقلاب وجود ندارد (تقریبا همیشه از خارج از کشور) شجاعت می‌خواهد؟ صادقانه بگویم نه تنها از نظر من این کار نیازی به شجاعت ندارد بلکه در بهترین حالت کاری غیرمسئولانه است. چرا؟ چون همان کاری را با جنبش سبز می‌کند که تندروهای اصلاح طلب با جریان اصلاحات کردند. چون مردمی که بعد از ماه‌ها سرکوب به طور طبیعی تندتر شده‌اند را قانع می‌کند که هیچ راهی به جز انقلاب وجود ندارد. و بعد از دهان مردم کوچه و بازار هم همین را می‌شنویم که این‌ها باید بروند و بعد هیچ اتفاقی نمی‌افتد، به همین سادگی! چون اکثر مردم در شرایط فعلی حاضر نیستند هزینه‌های یک انقلاب را بدهند** و دوستان تندرو هم که دم به دم دارند اعلام می‌کنند هیچ راه دیگری وجود ندارد پس مردم ناامیدانه همه چیز را رها می کنند و حکومت با خیالی راحت‌تر به سرکوب و تنگ‌تر کردن فضا اقدام می‌کند. آن وقت مایی که اینجا زندگی می‌کنیم باید در بدبختی ای دست و پا بزنیم که تندروهای نشسته در ساحل امن به آن دامن زده‌اند. تندروهایی که همچنان و تاابد از سقوط آنی رژیم خبر می‌دهند و می‌دهند و می‌دهند.

پانویس:
* اصلاح طلبی از نظر من به معنای عضو بودن در گروه های اصلاح طلب نیست.
** برنامه سه شنبه‌ها به خوبی نشان دهنده همین امر است. حضور مردم در سه شنبه آخر به میزان زیادی کاهش پیدا کرده بود. این امر نشان دهنده این است که ایرانی ها در حال حاضر تمایلی به گذاشتن تمام وقت شان و دادن هزینه‌های زیادتر ندارند.

پی‌نوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت‌های شما استقبال می‌کند.

۴ نظر:

  1. فرزاد۲۲/۱۲/۸۹

    خب بنده نه برنامه ی آقای نوریزاده رو درای وجه علمی و تحلیلی لازم می دونم نه این مطلب رو. و خب به نظرم این مطلب بسیار خطرناک و تفرقه افکنه
    اول تندرو و اصلاح طلب باید تعریف بشه.
    چه بخواهیم و چه نخواهیم عده ای از جامعه تندروترن و حتی خواهان انقلاب. عده ای که حداقل به نظر من قابل چشم پوشی نیستن. این که با کلی گویی هایی به صورت یک جانبه تمام یک جریان رو نفی کنیم که نمی شوداستدلال برادر من. از قضا کندروی ها هم کم به جنبش صدمه نزده و جاهایی که جنبش دست بالا رو داشته عملاً با کم کردن فشار و نشان ندادن قاطعیت کافی دست جنبش رو در تحت فشار قرار دادن حاکمیت بسته. اما یک نکته مگر تندروی فقط کنش چریکی است. مگر غیر از این است که همین مبارزه ی مسالمت آمیز رو از همین تندروها نداریم از داریوش فروهر که مستقیم می گفت این انتخابات نمایشی بیشتر نیست و بهاش رو هم با جانش پرداخت تا احمد زید آبادی و مجید توکلی که خشونت نکنید چون خشونت رسواست. مگر همین تندروها نبودن که تمام تمام امکانات رسسانه ای و تبلیغاتیشون رو در زمانی که بیش از همه به آن ها نیاز داشتیم در اختیار ما نهادند و...
    در عین حال مگر کندروی های آقای خاتمی نبود در زمانی که افکار عمومی با او همراه بود مفت و مسلم از جریان کوی دانشگاه گرفته تا حتی تبریک نگفتن جایزه ی نوبل به خانم عبادی مفت و مسلم یکی پس از دیگری به اقتدارگرایان واگذار کرد و در واقعه عملاً در دوره ی دوم ریاست جمهوری به غیر از دولت همه ی حوزه ها را واگذار کرده بود و جالب تر این که انتخابات مشکوک 84 رو هم وزارت کشور آقای خاتمی تایید کرد تا ریاست جمهوری از دست مهدی کروبی که بسیار بیشتر می تونست برا اصلاحات موثر باشه بره و به دست دار و دسته ی فاشیست به نام ابادگران به قدرت برسه. حتی از قضا تجربه ی اصلاحات در طول تاریخ ما هم نسبت به اصلاحات به جز اصلاحات امینی و تا حدودی هم فروغی کارنامه ی روشنی نداره. اصلاحات غلط امیرکبیر به محکم شدن پایه ی استبداد انجامید. فروغی جلوی تبدیل شدن پادشاهی به جمهوری رو بعد از اشغال متفقین گرفت و انقلاب 57 از دل رویکرد اصلاح طلبانه ی ملی مذهبی ها در اومد. خب از قضا به نظر من بهشتی خود بیشترین نقش در روی کار اومدن نیروهای تندرو و پاکسازی مخالفین درون حاکمیت بعد از انقلاب داشته.
    بنده نه از کنش تندروانه حمایت می کنم و نه از کنش کندروانه. به نظر من بسیار ضروری تره که هر دو گروه هر چه زودتر از توهم 25 خرداد خارج شن. من فحاشی تندروها رو انکار نمی کنم ولی همچین هم نبوده که یک طرف ساکت بشینه و فقط بشنوه. فحاشی کاملاً دو جانبه بوده.
    این جور تحلیل سه شنبه ها هم بنده رو یاد تحلیل هایی میندازه که می گفتن عاشورا جنبش رو خوابوند البته این نوع تحلیل ها سرکوب شدن 22 بهمن به علت استراتژی غلط، فاصله ی سه ماهه تا 22 خرداد و بعد هم پس گرفتن دعوت توسط رهبران جنبش و خوابوندن جنبش اعتراضی برای فرصت به حاکمیت رو از یاد می برن.
    راجع به هشت مارس علاوه بر استراتژی خیابانی، تزلزل کامل در اعلام این روز به عنوان تظاهرات( حداقل من سه بار کنسل شدن و اعلام شدن رو شمردم از ویدیوی مجتبی واحدی تو یوتیوب تا اعلام کردن دو تا سه شنبه تو بی بی سی به عنوان روزهای تظاهرات. تا دو بار محو و ظاهر شدن بیانیه شورای هماهنگی رو سایت کلمه. حداقل اگر در برابر حاکمیت قاطع نیستید کمی در تصمیماتتون قاطع باشید) و هم چنین پالس های منفی بعضی دوستان اصلاح طلب و اصلاً کم کاری خود ما( چرا دروغ بگم خود من که برا هر تظاهرات به هر کسی که می شناسم زنگ می زنم این دفعه رو نزدم به خیال این که همه می دونن بعد از 17 اسفند فهمیدم اکثراً نمی دونستن. عوامل بی شماره نباید مثل نوریزاده تک علتی ماجرا رو بر رسی کرد تازه به قول ما پزشکا اینا همه سیمپتوم ماجراست حالا اینا رو باید نشست تحلیل کرد تا رسید به این که خود بیماری چیه وگرنه تحلیل های ما هم نوری زاده وار می شه( حرف مهدی جامی تو تشکیکاش منطقیه ولی حرف نوریزاده ضمن احترامی که برا ایشون قائلم( هر چی باشه اندازه دو برابر سن من تحلیل گر مسائل خاورمیانه بوده) اغراق آمیزه این همون عیبی هم بود که مسعود بهنود بهش می گرفت.
    پ.ن: از قضا مردم ما حاضرن هزینه های سنگین تری هم دن( تا همین حالا هم کم هزینه ندادن) منتها در درجه ی اول ما نمی خوایم ماجرا به یه کنش خشونت بار ختم بشه و در درجه ی دوم نیاز دارن درست کدیریت بشن.

    پاسخحذف
  2. مطلب بسیار خوبی بود. در این روزهای آخر سال دارم به اصلاح طلب بودن خودم و حد و مرزها و بنیانهاش فکر میکنم. این مطلب هم کمک کرد خیلی

    پاسخحذف
  3. ناشناس۲۳/۱۲/۸۹

    جناب اصلاح طلب همیشه طلبکار شما به مردم چه دادید ؟ اصلا کدام اصلاح را توانستید به فرجام برسانید که امروز طلبکار شده اید ؟ 8 سال اصلاح طلبی شما جلوی چشم ماست . من از طرف بخش زیادی از مردم ایران از شما عذر خواهی میکنم که حالمان از ادا اطوارهای شما به هم خورده بود و درانتخابات دوم شورای شهر به شما پشت کردیم . خوشبختانه ضریب هوش شما آنقدر زیاد بود که به همان رویه ادامه دادید و از مردمی که به شما پشت کرده بودند میخواستید در مجلس هفتم به شما رای بدهند ! داستان هوش شگفت انگیز شما البته تمامی نداشت و پس از رد صلاحیت فله ای از بهمن 82 تا خرداد 83 آن رد صلاحیت شده ها همچنان به مجلس میرفتند و جرات نداشتند یک روز مجلس را از رسمیت بیندازند .معین هم تن به حکم حکومتی داد و در انتخابات ریاست جمهوری 84 با حکم حکومتی حضور پر افتخار خود را اعلام کرد !داستان ملال آور غضنفر بازیهای کروبی در مجلس هشتم را هم بی خیال .کروبی بی خیال اصلاح شده تو ول نمیکنی ؟

    در نهایت من معتقدم راه اصلاح این حکومت بایکوت کردن آن و در نهایت سرنگونی آن است . سر نوشت امثال شما هم برایم مهم نیست . شما به اصلاح ! ادامه دهید . احمقها را باید به حال خود گذاشت .

    پاسخحذف
  4. ناشناس۲۳/۱۲/۸۹

    سرنوشت شما مهم هست همونطور که سرنوشت مملکتم مهم . خاتمی شاید کاری واسمون نکرده باشه -شاید- اما خودمون که کردیم. بعد از ۲۰ سال سرنوشت مملکتمون واسمون مهم شد. که هنوزم هست. امیدواری بچه های ۱۷، ۱۸ سال از همون جنس برق چشم مردم تو خرداد ۷۶ . تا وقتی این هست هیچ استبدادی موندگار نیست. موسوی و خاتمی این وسط چی کارن؟

    پاسخحذف