۲/۰۷/۱۳۹۲

یادداشت وارده: «انتخابات - بخش نخست: شیوه تصمیم‌گیری»


یادآوری: «یادداشت‌های وارده»، نظرات و نوشته‌های خوانندگان وبلاگ است که برای انتشار ارسال شده‌اند. این مطالب «لزوما» هم‌راستا با نظرات نگارنده «مجمع دیوانگان» نخواهند بود

مصطفی - در این روزهای نزدیک به انتخابات، شاهد انواع اظهارنظرها و یادداشت‌های تحلیلی از سوی کاربران ایرانی در شبکه‌های اجتماعی و فشای اینترنت هستیم. با مطالعه تعدادی از این اظهارنظرها به این نتیجه رسیده‌ام که عده‌ای از این کاربران از روی تعصبات شخصی و تحت تأثیر احساسات خود نسبت به مسأله انتخابات تصمیم می‌گیرند. تصمیم‌گیری بر مبنای احساسات در موقعیتی مفید است که پیامد احساسی داشته باشد. وقتی به تأثیرات انتخابات پیش رو بر شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فکر می‌کنیم جایی برای دخالت احساسات نیست. البته قصد نفی احساسات در مورد انتخابات را ندارم. تنها احساسات را مبنای مناسبی برای تصمیم‌گیری در این مورد نمی‌دانم.

برای این که تا حد ممکن احساسی تصمیم نگیریم و تعصبات را در روند تصمیم‌گیری دخالت ندهیم، شاید بهترین راه این باشد که در عین حال که به پیامدهای تک‌تک انتخاب‌ها وهمخوانی هر گزینه با اهدافمان به صورت جداگانه نگاه می‌کنیم، به هنگام تصمیم‌گیری مطلوبیت هر گزینه را با درنظرگرفتن هم‌زمان کل سناریوهای ممکن بسنجیم تا تحت تأثیر احساسات نسبت به یک گزینه خاص قرار نگیریم.

بدین ترتیب با دید فردی به قضیه برای دستیابی به یک تصمیم مناسب نیاز است که ابتدا هدف تعیین شود. سپس تمام آلترناتیوهای ممکن شناسایی شوند. به عدم قطعیت‌ها فکر شود و تمام پیامدهای ممکن فهرست شوند. در نهایت اولویت‌های شخصی بر اساس هدف مشخص شوند و مشخص شود که ترتیب ارجحیت پیامدهای مرحله قبل به چه صورتی است. در این  مرحله می‌توان تصمیمی را برگزید که حدس می‌زنیم بهترین نتیجه را داشته باشد. نباید گزینه‌های پیش رو را جداگانه بررسی و رد یا قبول کرد، بلکه باید با نگاهی سیستمی، اقدام به انتخاب کرد.

در ادامه پیشنهادهایی برای دوری از تعصب در تفکر به انتخابات در هر یک از مراحل ذکرشده ارایه می‌کنم که ممکن است برای هر شهروند عادی ایرانی خواستار تغییر مفید باشد. البته از نظر خیلی از خوانندگان ممکن است تکلیف انتخابات فعلی تا حد زیادی روشن شده باشد، ولی تفکر درست می‌تواند به دوری از تعصب در تصمیم‌گیری‌های آینده نیز کمک کند.

هدف‌گذاری و اولویت‌ها:
- مسیر درست تعیین اهداف از بلندمدت به کوتاه‌مدت است. اینجا که بحث انتخابات مطرح است می‌توان بازه زمانی بلندمدت را به معنای چهار سال فاصله تا انتخابات بعدی در نظر گرفت. قبل از هر چیز باید اهداف نهایی مشخص شود. یعنی شما به عنوان تصمیم‌گیرنده ابتدا به این فکر کنید که وضعیت مطلوب کشور از نظر شما چیست و می‌خواهید در پایان این چهار سال چه تغییراتی در کشور ایجاد شود. بسته به نحوه تفکر فردی، درنظرگرفتن ایده‌آل‌ها یا اهداف بلندمدت‌تر در این مرحله ممکن است مفید باشد. ولی باید مطمئن شد که هدفی که برای پایان این دوره چهار ساله در نظر گرفته می‌شود، امکان‌پذیر باشد. یعنی خود شما به عنوان تصمیم‌گیرنده بتوانید برقراری چنین وضعیتی در کشور بعد از چهار سال را تصور کنید. اگر به هر مجموعه اصول و اعتقاداتی پایبند هستید، مطمئن شوید که این اهداف با اصولتان همخوانی دارد.

- بعد از تعیین اهداف بلندمدت، به اهداف کوتاه‌مدتی فکر کنید که مستقل از هدف بلندمدت قابل دسترسی باشد. بر این واژه مستقل تأکید می‌کنم چون یک اشتباه رایج تفاوت قائل‌ نشدن بین مایلستون‌های فرضی با اهداف کوتاه‌مدت است. اهداف بلندمدت را به مجموعه‌ای از دستاوردها در مقطع‌های مختلف زمانی نشکنید. اگرچه این کار برای ارزیابی پیشرفت مفید است، در هنگام تصمیم‌گیری و پیش از اجرا نیازی به آن نیست. دلیل این که توصیه می‌شود که ابتدا به اهداف بلندمدت فکر کنید، این است که مطمئن شوید که اولاً اهداف کوتاه‌مدت شما تناقضی با آن اهداف نهایی ندارد و ثانیاً این که واقعاً خواسته فوری شماست و نه یک مایلستون در راه اهداف بلندمدت.

- در تعیین اهداف فقط به خواسته‌های خود فکر کنید. یک روش تست این موضوع این است که مطمئن شوید که تمام تغییراتی که خواهان آن هستید، بر زندگی خود شما تأثیر می‌گذارد. با خود روراست باشید و اهداف ملموسی را انتخاب کنید. در این مرحله به این فکر نکنید که خواسته دیگران چیست و به هیچ وجه خود را جای دیگران نگذارید. بیان این که خواسته من خواست اکثریت است و خواست اکثریت x است، پس هدف من x اشتباه است. به این فکر کنید که مثلاً اگر خواست اکثریت چیز دیگری بود، آیا باز هم برقراری خواسته اکثریت هدف شماست؟ به طور کلی مطمئن باشید که هدف را با وسیله اشتباه نمی‌گیرید که اگر این طور باشد حداقل نتیجه آن سرخوردگی است.

- تا حد امکان از بیان اهداف به صورت خواسته‌های صفر و یک پرهیز کنید. برای هر هدف روشی برای اندازه‌گیری موفقیت در راه رسیدن به هدف تعریف کنید. مثلاً به این فکر کنید که اگر آزادی زندانیان سیاسی خواسته شماست، آیا کاهش تعداد زندانیان سیاسی را موفقیت نسبی می‌دانید.

- احتمال زیادی وجود دارد که تا چهار سال آینده خود شما و خواسته‌ها و حتی اصول اعتقادیتان تغییر کند؛ این در درستی تصمیمی که بر اساس اهداف فعلیتان می‌گیرید خللی ایجاد نمی‌کند.

گزینه‌ها:
- تنها گزینه‌های ممکن برای تغییر شرایط کشور در حال حاضر رأی دادن یا رأی ندادن نیست. مثلاً کسی که به تحریم انتخابات فکر می‌کند، احتمالاً به قصد تأثیرگذاری بر شرایط کشور، بیان اعتراض و فشار بر حاکمیت این کار را انجام می‌دهد. بنابراین چنین فردی باید به طور همزمان تصمیمات دیگری هم بگیرد. راه‌های دیگری هم برای فشار بر حاکمیت برای تغییر وجود دارد. اعتراض خیابانی، اعتصاب، تلاش برای دخالت خارجی، جنبش مسلحانه و امثال آن. بدین ترتیب مسأله به جای رأی دادن با رأی ندادن به انتخاب از بین شیوه‌های مختلف اعتراض گسترش پیدا می‌کند. دید خود را صرفاً به مسأله انتخابات محدود نکنید. البته تصمیم در مورد شرکت در انتخابات و رأی احتمالی ممکن است مستقل از دیگر تصمیمات باشد، اما تمام عواملی که در وضعیت چهار سال بعد کشور و فاصله آن از هدف شما تأثیر دارند را در نظر بگیرید و تصمیمات مرتبط را در نظر داشته باشید.

- با درنظرگرفتن تمام تصمیمات پیش رو، باید ابتدا به تمام گزینه‌هایی که از نظر تئوری ممکن هستند فکر کرد. اگر دو سال پیش تصمیم گرفتید که گزینه‌های خاصی مناسب نیستند، دلیلی ندارد که الآن آن‌ها را از محاسبات خود حذف کنید. تصمیم‌گیری پویا نیازمند فکرکردن دایمی به تمام گزینه‌های پیش رو با درنظرگرفتن شرایط زمانی است. راه درست تعیین گزینه‌های عملی، فکرکردن به تمام گزینه‌های تئوری است و سپس حذف گزینه‌هایی که عملی نیستند.تنها به گزینه‌هایی فکر کنید که توان انجامشان را دارید.

- می‌توانید هیچ کاری نکنید. انتقادات زیادی به تحریم‌کنندگان انتخابات می‌شود تحت این عنوان که در صورت تحریم هم باید تحریم فعال صورت گیرد. با این حال هیچ کاری نکردن هم یکی از گزینه‌های است که می‌توان به طور جدی به آن فکر کرد. دلیلی ندارد که این گزینه را از پیش حذف‌شده بدانید. مثلاً اگر رأی‌ندادن در انتخابات را روشی کارامد در بیان اعتراض می‌دانید، صرف رأی‌ندادن گزینه نامطلوبی نیست. تصمیم‌گیری فعال به معنای بررسی تمام گزینه‌ها و انتخاب بهترین است و اگر بهترین انتخاب بعد از تفکر، هیچ کاری نکردن بود، این انفعال نیست.

- گزینه‌های موجود، تنها گزینه‌های پیش روی شخص تصمیم‌گیرنده است. این که چه کسی در انتخابات شرکت کند یا نکند و با چه شعاری، تصمیم خود آن فرد است. اظهارنظرهایی از قبیل این که فلانی باید بیاید یا نیاید صرفاً بیان آرزوهای ماست. همین طور وقتی از کاندیدایی درخواست می‌کنیم بیاید، به جای این که خود را جای او بگذاریم و استدلال کنیم که کاندیداتوری برای او چه تأثیری دارد، دلیل بیاوریم که چرا کاندیداتوری او برای ما خوب است و از او بخواهیم که اگر اهداف مشترکی با ما دنبال می‌کند، در انتخابات نامزد شود. راه‌های پیش روی دیگران تصمیم شما نیست. مثلاً خود را درگیر فکرکردن به این که چه راهی بهترین راه پیش روی اصلاح‌طلبان است نکنید. به جای آن به این فکر کنید که احتمالاً اصلاح‌طلبان چه تصمیمی می‌گیرند. تصمیمات دیگران برای شما یکی از عدم‌قطعیت‌های موجود است و نه یک گزینه.

- اگر می‌خواهید دید گسترده‌تری داشته باشید و از الآن دورنمایی نسبت به تصمیمات آینده نیز داشته باشید، صرفاً به تصمیماتی فکر کنید که در حال حاضر با آن‌ها روبرو هستید یا تصمیماتی که زندگی شخصیتان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. شما به تنهایی جامعه را تغییر نمی‌دهید و به عنوان یک نفر از 75 میلیون جمعیت ایران، می‌توانید با تقریب خوبی در مورد آینده جامعه را به صورت یک کل واحد در نظر بگیرید. مسأله را بیش از حد پیچیده نکنید.

عدم قطعیت‌ها و پیامدها:
- ابتدا تمام وقایع و چیزهای نامعلومی که به هر ترتیب مربوط به تصمیم شماست را با تمام حالات ممکنشان لیست کنید. سپس برای هر یک از سناریوهای ممکن، پیامدهای قابل تصور برای تصمیمتان را لیست کنید و سپس به احتمال رخ‌دادنشان فکر کنید. مثلاً به این فکر کنید که در صورت ریاست جمهوری فلان شخص یا گروه، اهدافتان تا چه میزانی محقق می‌شوند. به پیامدهای مثبت و منفی هر حالت ممکن فکر کنید. پیش از آن که تمام وقایع نامعلوم مؤثر را لیست نکرده‌اید، به پیامدهای تصمیمتان فکر نکنید.

- مسایل زیادی وجود دارد که الآن مشخص نیست ولی قبل از انتخابات مشخص می‌شود. مثلاً چه کسانی نامزد خواهند شد،کدامشان تأیید صلاحیت می‌شوند، برنامه‌ها و شعارهای نامزدها چیست و امثال آن. الآن فرصت خوبی است که به این فکر کرد که هر کدام از این‌ها چگونه باورهای شما را تغییر خواهد داد. چرا که در زمانی که پاسخ هر کدام از این پرسش‌ها مشخص شود، شاید فرصت فکرکردن وجود نداشته باشد و اگر به این احتمالات فکر نکرده باشید، ممکن است غافلگیر شوید.مثلاً شاید فکر می‌کنید که به دلیل این که گردش آزاد اطلاعات در ایران وجود ندارد تأیید صلاحیت فلان کاندیدا نشانه‌ای از تغییر رفتار حاکمیت است. در این صورت باید از قبل بدانید که اگر این اتفاق افتاد، چگونه پیامدهای ممکن تصمیم شما تغییر خواهد کرد. اگر منتظر بمانید که تکلیف چیزی که الآن معلوم نیست مشخص شود،باید دوباره از ابتدا تمام قدم‌های تصمیم‌گیری را طی کنید.

- عدم قطعیت‌های بسیاری نیز وجود دارد که نتیجه انتخابات را در راستای هدف بلندمدت شما مشخص خواهد کرد: دست‌نبردن در آرا، پیروز انتخابات، آرام یا مغتشش‌بودن فضای کشور در زمان انتخابات، عملکرد رئیس جمهور بعدی و .... این عدم‌قطعیت‌ها را دست کم نگیرید. دور از ذهن نیست که تأثیر این عدم‌قطعیت‌ها (که شاید شما نقشی در تغییرشان نداشته باشید یا نقشتان حداقلی باشد) بر پیامدهای پایان دوره چهارساله خیلی بیشتر از انتخابات باشد.

- همان طور که گفته شد تصمیمات بقیه برای شما عدم قطعیت است. به نظر سایر مردم در مورد انتخابات فکر کنید. مردم غالباً استدلال‌هایی مطرح می‌کنند از قبیل این که من دوست دارم فلان کار را انجام دهم، ولی چون اکثر مردم همراه نخواهند شد، نتیجه‌ای ندارد. اگرچه این انتقاد مطرح است که اگر همه این طور فکر کنند هیچ کس به خواسته‌هایش نخواهد رسید، ولی شما به عنوان یک فرد چاره‌ای ندارید جز این که رفتار احتمالی سایر مردم را نیز در نظر بگیرید. خواسته‌های بقیه با شما متفاوت است. بر اساس شناختتان از نحوه برخورد گروه‌ها و دسته‌های مختلف مردم و برداشتتان از جو عمومی جامعه در مورد رفتارشان حدس بزنید. معمولاً این که خود را جای دیگران بگذارید، خواسته‌هایشان را حدس بزنید و تصمیمی بگیرید که به نظر شما بهترین تصمیم با توجه به آن مجموعه از خواسته‌ها و اهداف است، منجر به پیش‌بینی مناسبی از رفتار دیگران نمی‌شود.

- بیش از حد خوش‌بین نباشید و اجازه ندهید که آرزوهایتان بر پیش‌ببنی‌هایتان تأثیر بگذارد. فکر نکنید که اگر فلانی رییس جمهور شد در تمام برنامه‌هایش موفق خواهد بود.

- از سوی دیگر بدبین هم  نباشید. فکر نکنید که بدترین سناریوی ممکن حتماً اتفاق خواهد افتاد و تمام مردم دیگر بر ضد شما تصمیم خواهند گرفت. بعضی اوقات بدبینی به خاطر شک زیاد در تشخیص وضعیت فعلی است. در این شرایط تلاش کنید که تصمیمتان تنها بر پایه ترس نباشد. در شرایطی که اوضاع خیلی نامشخص است، بهتر است که بیشتر ریسک‌پذیر باشید.

- هیچ وقت از یاد نبرید که شما تنها یک نفر از میلیون‌ها ایرانی هستید که می‌توانند در انتخابات شرکت کنند. البته همین تأثیر یک در چندمیلیونی شما بر آینده جامعه به احتمال زیاد به زحمتی که برای تصمیم‌گیری در مورد آن به خود می‌دهید، می‌ارزد. ولی قرار نیست یک‌تنه دنیا را تغییر دهید. آن چه که باعث تغییر در جامعه می‌شود، اراده جمعی است. (راه تأثیرگذاری بر اراده جمعی و ارتباط فرد و اجتماع از حوصله این مطلب خارج است)

باید دوباره تأکید کنم که این توصیه‌ها تنها برای تصمیم‌گیری فردی است. البته تا روز انتخابات فرصت برای تصمیم‌گیری هست، اما برای این که جو زده نشویم، باید از همین الآن به تمام سناریوهای ممکن فکر کنیم و بدانیم که چطور باورهایمان در مورد وضع کشور و تصمیم درست را به روز می‌کنیم. چرا که در لحظه انتخابات فرصت این کار نیست و جوزدگی هم چیزی به جز تصمیم آنی تحت تأثیر احساسات لحظه‌ای نیست.برای دوری از تعصب در تصمیم، در صورتی که به هر دلیل باورهایتان تغییر کرد یا متوجه شدید که تصمیم یا اطلاعاتی را در نظر نگرفته‌اید، تمامی مراحل ذکرشده را دوباره از اول طی کنید. از سوی دیگر بدانید که واقع‌گرایی و رهایی از تعصب تنها با خواست شما امکان‌پذیر است. این که بپذیرید رفتارتان تعصبب‌زده است، به تنهایی برای رهایی از تعصب کافی نیست. تا زمانی که اراده تغییر نداشته باشید، ساعت‌ها تفکر به هر مسأله‌ای موجب تصمیم به دور از تعصب نخواهد شد.
در نهایت خروجی این مدل تصمیم‌گیری احتمالاً بهترین رئیس‌جمهور آینده از دید شما و تکلیف رای ‌دادن یا ندادن را برایتان مشخص خواهد کرد. هر تصمیمی که گرفتید، تنبلی نکنید، به خود اعتماد داشته باشید و آن را اجرا کنید.

پی‌نوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشت‌های شما استقبال می‌کند.

۴ نظر:

  1. غلامعلی یوسفی۷/۲/۹۲

    یک شهروند عادی چگونه می تواند متوجه شود که جهانگیری بهتر است یا باهنر!؟
    حتی در داخل یک اداره، کارکنان نمی توانند بهترین شخص را از بین خودشان برای تعاونی انتخاب کنند!!
    از این بالاتر اینکه، در اغلب موارد نمی توانیم تشخیص دهیم پسرخاله مان بهتر است یا پسرعموی مان!!
    . . .
    انتخابات و حزب لازم و ملزوم یکدیگرند.
    اینکه می بینید انتخاباتهای ما نتیجه خوبی ندارد بخاطر عدم وجود احزاب است.
    انتخابات بدون حزب یک بخت آزمایی ساده بیشتر نیست.
    . . .
    ایجاد نظام جمهوری بدون داشتن حزب مانند آن است که ماشین لباسشویی از غرب وارد کنیم درحالیکه برق نداریم!!
    اینکه ما حزب نداریم ( آنطور که باید باشد ) بخاطر ممانعت حکومت نیست بلکه فرهنگ آنرا نداریم.
    اگر در سال 76 انتخاب درستی صورت گرفت بخاطر تشخیص مردم نبود، خاتمی کاندیدای منفرد نبود، بلکه بخشی از فعالان سیاسی و مقامات دولتی او را انتخاب و به مردم معرفی کردند.
    . . .
    شما به درون خودتان مراجعه کنید
    واقعأ می توانید تشخیص بدهید که روحانی چگونه آدمی ست؟ از قالیباف بهتر است یا نه؟!! تمام چهل میلیون رای دهنده دیگر هم مانند شما هستند.
    افراد بیشماری در اطرافتان می بینید که " همه را بد می دانند " !! این بد دانستند بخاطر عدم تشخیص است.
    وقتی چشمان شما بسته است، شما همه جهات را خطرناک احساس می کنید درحالیکه واقعیت چنین نیست.
    نه تنها ما بلکه مردم فرانسه یا امریکا هم قادر به شناختن افراد نیستند زیرا اصلأ چنین کاری ناممکن است.
    اینکه ما چهارتا اسم جلوی مردم می گذاریم و از آنها می خواهیم بهترین را انتخاب کنند از پایه و اساس اشتباه است اصلأ چنین کاری برای هیچ ملتی ممکن نیست.

    پاسخحذف
  2. ناشناس۷/۲/۹۲

    so is that, Mr. gholamali

    پاسخحذف
  3. غلامعلی یوسفی۸/۲/۹۲

    بله، ما جمهوری را لااقل دویست سیصد سال زودتر از زمان خودش آغاز کردیم و هیچ راه برگشتی هم وجود ندارد.
    دمکراسی مانند کوه یخ است، ما فقط از قسمت کوچکی ازآن اطلاع داریم و لذا فکر می کنیم که می توانیم.
    . . .
    چرا اصولگرایان به اجماع نمی رسند؟!!
    خوب توجه کنید
    اصولگرایان نه تنها پیشرفت نکردند، نه تنها دمکراسی فرهنگ لازم را با خود نیاورد، بلکه پس رفت هم کرده اند!!
    چـــــرا؟
    چون در انتخاباتهای قبلی لااقل سعی بر اجماع می کردند، اما در این انتخابات حتی سعی هم نکردند!
    اگر فرهنگ دمکراسی در جامعه ما وجود می داشت، پس از گذشت بیست سال، امروز اصلاح طلبان و اصولگرایان می بایست براحتی و بدون هیچ زحمتی روی یک کاندیدا به اجماع می رسیدند به همان راحتی که در احزاب دمکرات و جمهوری خواه امریکا اتفاق می افتد.
    حال این سوال مطرح می شود که در شرایط موجود چه باید کرد و بهترین راه چیست؟
    " " کافیست شخصیت ها را جانشین احزاب کنیم " "
    همانطور که در غرب اشخاص ابتدا یک حزب را انتخاب می کنند، شهروندان ما هم باید ابتدا یک شخصیت را انتخاب کنند و در هر حال از او و توصیه های او حمایت کنند.
    اگر هم در بین اشخاص موجود چنین شخصیت بزرگی را نمی بیند، آنگاه باید موقتأ فعالیت سیاسی را کنار بگذارد تا روزیکه چنین شخصیت بزرگی را بیابد.
    . . .
    این روش کاملأ مفید و موثر است .
    چون در جهان سوم نمی توان یک مجموعه از افراد را پیدا کرد که خوب باشند اما امکان پیدا کردن یک آدم خوب بسیار محتمل است.
    موفق باشید.

    پاسخحذف
  4. با تشکر از متن خوبتون. ولی بهتر نیست که به جای کلمات یا اصطلاحات انگلیسی مثل:
    آلترناتیو
    مایلستون
    سناریو
    تئوری
    لیست کردن
    خواسته های صفر و یک!
    از معدل های فارسی استفاده کنید.

    پاسخحذف