۱/۲۰/۱۳۹۲

ما شرمگین، ما گناه‌کار

 همین دیشب یک دفعه به سراغم آمد. مثل حقیقتی که یک عمر با آن زندگی کرده‌اید اما تنها در یک لحظه خاص برای شما آشکار می‌شود. بعد، در آن لحظه دلتان می‌خواهد بنشینید و به اندازه تمام عمری که با این حقیقت زندگی کرده‌اید و نادیده‌اش گرفته‌اید به آن فکر کنید. خاطرات گذشته را یکی یکی مرور کنید و هربار برای خودتان شاهدی بیاورید در تایید دوباره‌اش. من با خودم گفتم: «یک عمر ما را شرمگین و گناه‌کار بار آورده‌اند»!

من انبوهی از انسان‌ها را می‌شناسم که به ساده‌ترین بیان «آدم‌های خوبی هستند». با همه ضعف‌ها و قوت‌های انسانی. اما هرکدام به نوعی احساس شرم می‌کنند. شرم از آنچه که هستند. احساس گناه از آنچه که کرده‌اند و می‌کنند. آن هم درست در وضعیتی که به واقع هیچ کاری بر خلاف منطق، قانون و یا حتی اخلاق انجام نداده‌اند. و یا حتی اساسا کاری انجام نداده‌اند و صرفا شرمگین هستند از احساسی که در سینه دارند و یا از آن کسی که دوست داشتند باشند و آن چیزی که دوست داشتند انجام دهند. از این فراتر، گاه صرفا قربانی یک وضعیت غیرانسانی یا شرایطی نامتعادل هستند اما به جای مدعی این بی‌عدالتی، خود را در جایگاه متهم تصور می‌کنند. حالا که خوب فکر می‌کنم می‌بینم این‌ها صرفا «انبوهی از انسان‌ها» نیستند. این‌ گروه اکثریت مطلق افرادی هستند که من می‌شناسم.

من نمی‌توانم جواب بدهم که این کسانی که ما را اینگونه «بار آورده‌اند» چه کسانی هستند؟ پدران و مادرانی که خودشان مثل ما قربانی همین وضعیت بوده‌اند؟ یا جامعه‌ای که خودش تشکیل شده از انبوهی انسان‌های شرمگین با حس گناه؟ من اصلا نمی‌خواهم انگشت اتهام را رو به کسی بگیرم و حتی باید اعتراف کنم که عاجزم از توضیح شفاف احساسی که با تمام وجود لمس‌اش کردم. من فقط حس‌‌اش کردم و با خودم گفتم بگذار بی هیچ هراسی از شرمندگی بابت نقص در این کلام، هرآنچه را که در لحظاتی گذرا تجربه کردم بنویسم.

پی‌نوشت:
یادم نمی‌آید که تصویر این یادداشت را از کجا برداشته‌ام. فقط از نام خود عکس مشخص است که اثر متعلق به هنرمندی از لهستان است.

۵ نظر:

  1. احساس گناه در حوزه‌ی الهی. احساس گناه در حوزه‌ی اخلاق انسانی. می‌شه اولی رو یک کاریش کرد. اما دومی رو... چقدر سخته که تو این کشور، دچار دومی نشی. و بسیار بسیار آسونه که دچار اولی بشی. حتا تا آخر عمر، بارها و بارها. اون‌قدر که احساس کنن فردی گناه‌کارند. و اون دست مهربون کجاست که دستی به بزرگی و فرزانگی روی سر این انسان‌ها بکشه و بگه که شما آدم‌های خوبی هستید. با همه‌ی ضعف‌ها و قوت‌های انسانی‌تون. احساس گناه نداشته باشید. من بهتون می‌گم که نداشته باشید...

    پاسخحذف
  2. ناشناس۲۰/۱/۹۲


    Artist:Pawel Kuczynski
    http://www.facebook.com/pages/Pawel-Kuczynski/222849284410325

    پاسخحذف
  3. ناشناس۲۱/۱/۹۲

    کمونیستهای بیوطن در ایران و خارج کره شمالی را بر کره جنوبی ترجیح میدهند.

    ارتجاع سیاه = ارتجاع سرخ = ارتجاع سیاه

    جمهوری اسلامی = کره شمالی = جمهوری اسلامی

    پاسخحذف
  4. احساس گناهکار بودن به نظر امری زاده و مطبوع سیستمه. در حالی که هیچ توجیه تکاملی برای این موضوع وجود نداره، به نظرم می‌رسه تمام سیستم‌های مسلط به نحوی به افراد این احساس رو می‌دن (یا به مرور یاد می‌گیرن که باید بدن) تا همیشه فرد مرعوب و/یا مدیون سیستم باقی بمونه؛ از عذاب وجدان مذهبی (اوجش شاید در کاتولیسم با احساس گناه همیشگی و اعترافات پیش کشیش) گرفته تا عذاب وجدان پرولتاریایی (که من هیچ‌وقت رفیق خوب و کاملی نیستم و همیشه من به سیستم بدهکارم، نه سیستم به من) تا عذاب وجدان لیبرالی (هر مشکلی که دارم عاملش خودم هستم و هر کمبود و نقصانی تقصیر خودمه) و الی آخر.

    پ.ن. خداوند قرین رحمت فرماید مرحوم مغفور شادروان فوکو رو، که جلسات روانکاوی رو هم ادامه‌ی سنت اعترافات پیش کشیش می‌دونست.

    پاسخحذف
  5. غلامعلی یوسفی۲۱/۱/۹۲

    یک تفکری ضد دین هست که می گوید:
    ادیان تمایلات ذاتی انسان را حرام کرده اند.
    انسانها هم طاقت نیاورده و این تمایلات را کم و بیش انجام میدهند.
    و به این ترتیب بدهکار و شرمنده می شوند.

    پاسخحذف