غلامرضا - موسم انتخابات ریاست جمهوری بعدی شتابان فرا میرسد در حالیکه هنوز زخم چرکین انتخابات قبلی خون چکان است و نیمی از نامزدهایش در حبس گرفتارند. انتخابات پر ابهامی که پاسخ پرسش از آن گلوله بود و زندان و به نظر میرسید که دیگر مفهوم انتخابات را پس از خود از معنا تهی کرده است. با اینحال صحبت از انتخابات بعدی روز به روز پر رنگتر میشود و نام «سیدمحمد خاتمی» همچون زمان پیش از انتخابات قبلی در فضا میپیچد. آیا همه چیز عوض نشده است؟ پس خاتمی چرا باید بیاید؟ آن هم در صحنهای که دیگر چندان رنگ و بویی از انتخابات ندارد.
صحنه انتخابات را به دو پرده تقسیم کنیم: پرده نامزدی و پرده رای گیری. گرچه پیشبینی سیاسی در ایران عبث است ولی به نظر میرسد که پرده دوم بیشتر نمایشی خیمه شب بازی است که کارگردان آن مراقب است عروسکهای بیمحلی همچون خاتمی به هر ترفندی که شده خود صحنه را خالی بگذارند و اگر علیرغم توهین و تهدید به ترور صحنه را ترک نکردند تماشاچی زیادی با خود نیاورند تا به هر حال در انتها از کلاه جادو «حداد» بیرون بیاید و فریادهای اعتراضی تماشاچیان به دست ماموران انتظامات خفه شود و اینگونه اعلام شود که در نمایشی بینقص و آزاد خرگوش به رای اکثریت تماشاچیان از کلاه خارج شده است. با اینحال همچنان پرده نخست مستقلانه واجد شرایطی است که میتوان به بازی در آن امید اندکی داشت. در این نوشتار به این پرده میپردازم و پرده بعد را به اوایل خرداد وا مینهم.
بازی خاتمی در صحنه نامزدی دشوار است ولی میتواند مفید باشد. خاتمی در این قحط الرجال نیروهای تحولخواه، نامزد شناخته شدهای است که میتواند موجی از حمایت مردمی بیانگیزد تا از آن نه به عنوان ماشین رای که به مثابه رسانهای پر جمعیت برای رساندن پیام اعتراض استفاده کند. اعتراض به نحوه مدیریتی که مملکت را در چنین وصع نابسامانی قرار داده است؛ اعتراض به فلاکتی که تصمیمات خود سرانه پدید آورده است؛ اعتراض به انقراض جمهوری و انحطاط آزادی.
خاتمی باید با شعار احیای آزادی بیاید؛ آزادی زندانیان سیاسی: بدون آزادی زندانیان انتخابات سابق این انتخابات بیمعناست. خاتمی باید با شعار نجات اقتصاد بیاید؛ اقتصادی که تحت مدیریت قاجاری داخلی و روابط ناموفق خارجی ِ منجر به تحریمها در آستانه ورشکستگی است. خاتمی باید با شعار احترام به اجتماع بیاید؛ اجتماعی که مدام زیر ضرب توهین حکومتی است، اجتماعی که حق تشکل و تجمع که هیچ، حتی حق برقراری روابط شخصی و انتخاب لباس خود را هم ندارد. خاتمی باید با شعار رهایی فرهنگ بیاید و وضع هنر و فرهنگ اعم از نشر کتاب و نشریه و فیلم و موسیقی را بهبود بخشد. اینها خواستههای من از خاتمی نیست، اینها تماما خواستههای خود خاتمی است اما او باید بر ملاحظات خود غلبه کند و افکارش را بیان نماید. باید جامعه مدنی را دوباره مطرح سازد و آن را با جامعه «مدینة النبی» تاخت نزند. باید اختیارات رییس جمهوری را مطرح کند و خودش آن را پس نگیرد. باید بر آزادی انتخابات تکیه کند و خودش عامل برگزاری غیر آزاد آن نباشد. باید نقش تدارکاتچی را پس بزند و در پی مطالبات مردم باشد. باید حتی اگر به پرده دوم رسید از رای حامیانش دفاع کند. اینها همه خلاف آن چیزی است که از خاتمی سراغ داریم اما خاتمی اگر میخواهد بیاید باید خاتمی دیگری باشد.
خاتمی از حماسه دماوندیه خیری ندید و نامههای محرمانهاش به جایی نرسید، اینک زمان آن است که به جای هزینههایی که حضورش ممکن است به حاکمیت تحمیل کند نگران هزینههایی باشد که حاکمیت بر گرده مردم بار کرده است. آیا او همیشه خود را وامدار مردم نمیدانست؟ پس اگر میآید برای مردم بیاید و صدای رسای آنها در پیگیری مطالباتشان باشد. خاتمی در اردیبهشت ۹۲ باید همان خاتمی باشد که خودش در اردیبهشت ۸۰ توصیف کرد: استاده همچون شمع، بی هراس از آتش.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
از بایدها و نبایدهای خاتمی فرمودید.
پاسخحذفبگذارید بنده هم چند باید و نباید عرض کنم.
. . .
خاتمی باید فقط به اقتصاد و مدیریت اجرایی فکر کند و به سیاست کاری نداشته باشد. گویی فقط برای اصلاح مدیریت کشور آمده است.
خاتمی در کشمکش بین حکومت و فعالان سیاسی نباید دخالت کند. حتی لازم نیست از این کشمکش ها مطلع شود.
خاتمی هرگز، حتی ثانیه ای نباید به زندانیان سیاسی فکر کند تا چه رسد به اینکه حرفی بزند یا دخالتی بکند.
خاتمی باید فراموش کند چیزی بنام روزنامه وجود دارد، چیزی بنام دانشجو و تشکل دانشجویی وجود دارد.
و خلاصه اینکه
همانطور که یک تعمیرکار تلویزیون وقتی وارد خانه شما می شود بغیر از تلویزیون به هیچ چیز دیگری کار ندارد، به کولر و پکیج دست نمی زند.
خاتمی هم فقط باید به اقتصاد ومدیریت فکر کند، گویی که فقط بخاطر آنها آمده است. والسلام
جناب آقای خاتمی
پاسخحذفبلاخره پس از یک عمر گدایی باید شب جمعه را بشناسیم.
نه تنها یک عمر بلکه پنج نسل.
متاسفانه یا خوشبختانه حق با حکومت است.
همیشه حق با حکومتها بوده است.
مردم این منطقه از جهان ظرفیت آزادی و دمکراسی ندارند.
اتفاقات سال 88 اینقدر مهم نبوده، اینقدر بزرگ نبوده، این روح ستیزه جوی ماست که مسائل را بزرگ می کند، دردناک می کند.
در همین نوشته ببینید چقدر از زخم ، خون و چرک نام برده شده است!!
جامعه ما در سن ستیزه جویی و ناآرامی قرار دارد.
تحت تاثیر چنین جامعه ای قرار نگیرد.
. . .
تنها فکر کنید، تنها تصمیم بگیرید و تنها وارد صحنه شوید.
شما نیازی به مشاور، متحد و همراه ندارید.
. . .
هر وقت در موضوعی تردید داشتید، ساعتی به محله های فقیرنشین بروید، به چهره بینوایان و زحمت کشان خیره شوید.
مطمئن باشید پس از اینکار، راه صحیح به ذهن تان خطور خواهد کرد.
موفق باشید.
دو نكته
پاسخحذفاولا چرا خاتمى بايد اينهمه فداكارى كند براى ملتى كه قدر تلاش هايش را نخواهد دانست؟ ما انتظار يك منجى را داريم و چون اين منجى ساخته ذهن ما نميتواند وجود خارجى داشته باشد، اسمى به نام خاتمى بر او مى گذاريم. بعد اگر در نهايت خوشبينى، خاتمى بيايد و رئيس جمهور هم بشود مى فهميم كه با آن منجى ساخته ذهن ما تفاوت دارد (چون او خاتمى است و نه تجسم ناجى ساخته ذهن تك تك ما). در اين شرايط از او روى گردان ميشويم و مي گوييم او كوتاهى ميكند. بدون لحظه اى تفكر كه خود به زور او را در اين راه قرار داده ايم و انتظار خاتمى نبودن از او داشته ايم. ولى خاتمى خاتمى است.
دوم اينكه در مملكت ما اقتصاد بخشى از سياست است. ساختار اقتصادى اصلاح نميشود تا زمانى كه ساختار سياسى اصلاح شود. براى اثبات اين مدعا كافى است نگاهى كنيم به كلان ترين قراردادهاى اقتصادى و ببينيم كه توسط چه عواملى هدايت مى شود.
امضا: دروغگو
اي آقا كلامتون متين غلامرضاي بزرگوار ولي دل خجستهاي دارينها! حداقل شانزده سالي هست از اين حرفها زياد ميزنيم (بايدهايي كه ذكر كرديد) و در پي اين خواستها ميدويم اما يك گام مؤثري اونطور كه بايد و شايد به جلو برنداشتيم. شايد دليلش اين باشه كه هنوز راه رفتن رو ياد نگرفته دنبال دويدن هستيم. يكم بايد ياد بگيريم گامهاي تدريجي و مداوم برداريم.
پاسخحذفياد وخاطره همه شهدا اعم از شهداي انقلاب، جنگ دفاعي ايران، هستهاي و به خصوص شهداي جنبش دموكراسيخواهي گرامي باد و ايشالا خدا به بازماندگان من جمله اين شهداي سبز از جان گذشته و سرافراز حركت خيرخواهانه، اصلاحگرانه و مردمي چهار سال پيش صبر و عزت بده. در عين حال ولي بخش زيادي از مردم هم خسته هستن. همونطور كه حوصله شنيدن از دستاوردهاي هستهاي و مبارزه با امپرياليسم و ... رو ندارن، حوصله شنيدن از زخم و چرك و خون و ... رو هم ندارن. به عقيده من مصلحت هم نيست كه اين صحبتها دوباره به جريان انداخته بشن. مصالح كلي هر نيوري اجتماعي- سياسي هم بيش از اينكه در موندن در حصار خاطرات و دنياي خودشون باشه در توجه به علقههاي جامعه هدفشون هست. گذشته از اينها صحبت از تلخيهاي گذشته و منازعات پيشين باب كينه و عداوت رو باز ميكنه. به هر حال اينطرفي و اونطرفي زرده و سفيده يك تخم مرغ هستيم. بايد كنار بيايم. با چانهزني و رايزني ميشه اين مسئله رو عملي كرد. البته نياز به تحميل خود به طرف مخالف وجود داره ولي اين مسئله بايد در قالب رعايت آداب و قواعد بازي و در عين حال نيفتادن در ساختارهاي منجر به تقابل شديد باشه. به زعم من خيلي از كساني كه ماشه كشيدن و قرباني آفريدن از جنبهاي خودشون هم قرباني ساختارهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي هستن. در هر صورت اين اشخاص هم محصول يك فراگرد تاريخي هستن. اگه اونها كينه بكارن ما هم كينه بكاريم كه اين به صلاح و راهگشا نيست. اجازه بديد شجره سبز ما هم مثل درختان سبز طبيعت گرچه به هر حيث جز دي اكسيد كربن از محيط اطراف نصيبي نداره ولي در عين حال منبع حياتي مثل اكسيژن بيرون بده.
به هر ترتيب متأسفانه يك واقعيت نچندان خوشايندي وجود داره و اون اين هست كه در موقعيتي نيستيم كه انتظارات زيادي از آقاي خاتمي داشته باشيم. عليالحساب انتظارات در حوزههاي آزادي مدني و فرهنگ و جامه عمل پوشوندن به مطالبات سياسي هم تا حدي سد راه ورود حداقلي از عقلانيت به حوزه تصميمگيريهاي كلان ميشه، هم شخص آقاي خاتمي رو دچار گرانباري ميكنه، هم در كل در قالب مراحل آغازين يك پروسه اصلاحات محافظهكارانه از بالا و تشكل تدريجي اجتماعي از پايين نميگنجه. به علاوه كه به قول مهندس اميري خاتمي خاتمي هست!
يك مسئله ديگه اينكه دو طرف يك اختلاف ريشهدار در حوزه عقايد پيرامون مملكتداري و ايضاً ساير مباحث هستيم. تحقيقاً بخش بزرگي از هر دو طرف ميلي به دادن هزينههاي زياد نداريم، نگاه مثبتي به خشونت نداريم و ... . يك طرف قواي قهري، بوروكراسي، گروههاي فشار گوش به فرمان، امكانات زياد رسانهاي و توان اقتصادي بالا (اما رو به زوال به سبب تحريمها) داره و طرف ديگه كه ما باشيم بدون نماينده (هر چند حداقلي) در اركان قدرت نيستيم ولي سرمايه اصلي يك زمينه مساعد در اذهان عمومي و تودهاي به صورت بالقوه پشتيبان رو دارا هستيم. به علاوه كه جامعه جهاني هم تا حدي همراهي ميكنه. ضعفهايي هم دو طرف داريم. يك طرف با بحران مشروعيت، بحران مشاركت، بحران درونجناحي، ريزش درونسازماني خطرات شديدتر از هر زمان به لحاظ بينالمللي دست و پنجه نرم ميكنه و طرف ديگه هم با ناتواني در تحركات كارگشا و خطر فراموش شدن و مشكل در ايجاد يك اجماع تئوريك و پراتيك مطلوب روبهرو هست.
پاسخحذفملت ما رنجور هست، محلههاي فقيرنشين ما رو به فزوني هست، آتش پوپوليسم به جون كشور افتاده، بخش عظيمي از جوانان تحصيلكرده ما مهاجرت ميكنن، شش ميليون ايران با ششصد ميليارد دلار ثروت و سرمايه خارج از كشور به سر ميبرن، كشمكش سنت و مدرنيته هم به جاي اينكه نگرشهاي رسمي سعي در مديريت اون بكنه در حال دامن زدن بهش هست، داريم روز به روز بيشتر با يآس مواجه ميشيم، فساد و دروغ نه فقط در قسمتهاي فوقاني نردبان و سلسلهمراتب قدرت و نفوذ اجتماعي بلكه در بطن جامعه ما روز به روز گسترش داره پيدا ميكنه و موارد ديگه كه بنا بر اسم بردن تك تك از اونها اگه باشه مثنوي صد من كاغذ ميشه.
در اين وضعيت دو طرف ميتونن دواي درد هم ديگه و البته در نتيجهاش در اصل كار مهمتر از همه مسائل خيررسان به مملكتشون باشن و در عين رقابت و چانهزني در چارچوبهاي خاص در كل ايران رو از اين موقعيت و شرايط خارج كنن. اينطور كه يكي با ورود حسابشدهاش ضمادي بر بحران مشروعيت و مشاركت باشه و اون يكي با در اختيار دادن و واگذار كردن بخشي از داشتههاش و امكاناتش و سهيم كردن طرف ديگه در بخشي از تصميمگيريها و دست كشيدن از كودتاي خزنده عليه جمهوريت اميد رو به اصلاحخواهان و مردم برگردونه وعقلانيت ابزاري رو به مجموعه خودش اضافه كنه.
براي چنين كاري بايد طرفين حسن نيت نشون بدهند، همديگه رو و توانهاي بالفعل و بالقوه طرف مقابل رو انكار نكنن، مجراي چانهزني و سازش رو مسدود نكنن، به ارزشهاي طرف مقابل ولو اينكه اونها رو نقد ميكنن اما در شمايل كلي احترام بذارن، از همه مهمتر بخشي از خواستهاي خودشون رو به نفع عمل خير و پرمنفعت مذاكره و مصالحه و همچنين در راستاي خير عمومي، منافع ملي، خروج از بحران، حفظ و دموكراتيزه كردن نظام برآمده از يك انقلاب مردمي و ... كنار بذارن. رستگاري دنيا و آخرتمون چه بسا در همين هست.
جناب آقای خاتمی ( نزدیکان آقای خاتمی زحمت کشیده و اطلاع دهند )
پاسخحذفبه ندایی از اعماق وطن پرستی و مردم دوستی گوش کنید.
به کسی گوش دهید
که دیدن یک ایرانی رنگ پریده و غمگین، چشمانش را پر از اشک میکند.
امروز تکلیف شما بسیار روشن است :
" " دست در دست حکومت، پشت به جامعه سیاسی، بی اعتنا به هر نظر و تحلیلی، مانند یک اصولگرای ولایی، جدا از هر گروه و جناحی، استوار و مصمم، مستقیم بطرف موفقیت حرکت کنید. " "
. . .
جناب آقای خاتمی
همانطور که به اسباب بازی نوه تان بی اعتنا هستید، حتی به آن نگاه هم نمی کنید، به توسعه سیاسی، آزادی مطبوعات، زندانیان سیاسی و تشکلهای سیاسی هم بی اعتنا باشید.
کشور ما هیچ نیازی جز رشد اقتصادی و اصلاح مدیریت ندارد.
و در پایان :
مسئولیت هرکس به اندازه توانایی اش است.
صرف انجام وظیفه کافی نیست، باید راهی را بروید که به کسب نتیجه منجر شود.
* * *
و شما هموطن عزیز
خیلی زشت است اگر بیش از این اشتباه کنیم.
حقیقت یک کلمه است.
ما باید در سالهای 1368 تا 1408 فقط به هاشمی، خاتمی و قالیباف رای میدادیم و بدهیم.
قدمی یا قلمی غیر از این برندارید که خودتان مدیون هفتاد میلیون انسان می کنید.
موفق باشید.