۹/۱۸/۱۳۹۱

از گفت و گویی خصوصی که عمومی شد

 

«این یک مکالمه بین من و شما است که تبدیل به خبر نمی‌شه. تبدیل به هیچ چی نمی‌شه. فقط به عنوان یک هم‌فکریه». این عبارات بخشی از گفت و گویی است که با عنوان مکالمه‌ تلفنی «نیک‌آهنگ کوثر» با «مهدی هاشمی» منتشر شده است و از جانب آقای کوثر هم صحت آن‌ها تایید شده. گویا ایشان ادعا کرده بنابر حکم دادگاهی در کانادا ناچار بوده است این مکالمات را به دادگاه تحویل دهد*؛ اما من متوجه نشدم که اساسا چنین مکالمه‌ای با این تاکید گوینده بر محرمانه بودن و دوستانه بودن چرا باید ضبط شود و دادگاهی در کانادا چطور باید مطلع شود که چنین مکالمه‌ای ضبط شده که بخواهد خواستار استرداد آن به دادگاه شود؟ به هر حال من اینجا در مورد سلامت اخلاقی آقای کوثر و یا عملی که بی‌شباهت به یک عملیات اطلاعاتی از جانب نهادهای امنیتی نیست بحث نمی‌کنم. من صرفا می‌خواهم معدود نکات قابل توجه از خلال این گفت و گو را بار دیگر مرور کنم:

 

1- اتحاد، اتحاد، رمز پیروزی!


- مهدی هاشم: «همون اشتباهی که شما دوم خرداد کردید، اومدید آقای هاشمی رو از این‌ها (احتمالا اشاره به اصلاح‌طلب‌ها) جدا کردید، این دفعه هم دوباره دعوا انداختید بین موسوی و خاتمی و کروبی و همون کاری که اون‌ها می‌خواستند رو کردید ... ببینید، اینقدر دوم خردادی‌ها به ما فحش داند، ما دوباره کنار اومدیم، گفتیم هدفمون مشترک، دعوا ننداختیم، من خودم را دارم می‌گم. به بقیه هم کاری ندارم. از سال 76. مثلا ما سال 76 می‌تونستیم آقای نوربخش رو رییس جمهور کنیم، یعنی کاندیدش کنیم، دعوا راه بندازیم. اما توافق کردیم هرکی که همه گروه‌ها قبول کنند. دونه دونه این کار رو کردیم همیشه. یعنی ما می‌دونستیم یک دونه آدم داریم، آقای خامنه‌ای، اون ور. همه این‌ور. باید متحد بشوند و جلوش وایسن. استراتژی ما این بود از روز اول. یک عده به ما ملحق می‌شدن و یک عده دور می‌شدن از این استراتژی. به قول تو همین جنبش سبز. داخلی‌ها خوب فهمیدن این دفعه، یعنی آقای موسوی و خاتمی‌ این‌ها خوب فهمیدند که نباید از هم دور بشن. تو برو تظاهرات این دفعه جلوی سازمان ملل را ببین. با تظاهرات دفعه پیش احمدی‌نژاد مقایسه کن. دفعه پیش همه با یک پرچم آمدند. یادته که؟ این دفعه با سی تا پرچم آمدند. این‌ها را آقای خامنه‌ای حال می‌کنه! همه با هم اختلاف داریم توی هزار تا مسئله، اما هممون روی اینکه آقای خامنه‌ای دیکتاتوره و باید دیکتاتور را گذاشت زمین ... (یک عبارت نامفهوم احتمالا در معنای «توافق داریم»)

 

 

2- تلاش نافرجام برای چسباندن برچسب «براندازی»


- نیک‌آهنگ کوثر: «مطابق تعریف بنابر این چیزی که ما الآن داریم با هم صحبت می‌کنیم شما عملا به طیفه، اسمش چیه؟ براندازها پی‌وسته‌اید»

- مهدی هاشمی: «نه؛ حرفت را قبول ندارم».


مسئله خیلی ساده است. به باور من، تلاش نیک‌آهنگ درست به مانند تلاش تمامی نهادهای امنیتی-اطلاعاتی و یا پیاده‌نظام تبلیغاتی نظام، برای «برانداز» خواندن منتقدان رهبری، تنها مبتنی بر یکی انگاشتن «نظام» با شخص آقای خامنه‌ای است. مبنایی که هیچ یک از اصلاح‌طلبان و البته خاندان آقای هاشمی (که نمی‌دانم بخشی از اصلاح‌طلبان به حساب می‌آیند یا خیر) آن را قبول ندارند. در اندیشه اصلاحات، «نظام» متشکل از تمامی نهادها، سازمان‌ها و مسوولین و شخصیت‌هایی است که حول یک «قانون اساسی» گرد آمده‌اند. بدون تردید امکان بروز هرگونه فساد و یا کج‌روی و خودکامگی در اشخاص حقیقی وجود دارد که در این صورت حفظ و یا اصلاح نظام در اصلاح این کج‌روی‌ها تبلور خواهد یافت. (درست به همان میزان که امکان بروز فساد در ارکان حقوقی وجود دارد و راهکار درمانش در اصلاح قانون اساسی است) در این نگرش، براندازان اصلی آنانی هستند که تلاش می‌کنند همه چیز را به قامت فرد بدوزند و یک نظام برآمده از انقلابی مردمی را در سطح یک حاکمیت فردی، با شیوه «شبان و رمه» تقلیل دهند.

 

3- آن‌ها نمی‌خواستند مهدی هاشمی به ایران بیاید


از همان روز بازگشت به ایران و سپس بازداشت مهدی هاشمی، نکته‌ای که خانواده او، به ویژه «فاطمه هاشمی»  (اینجا+) و «عفت مرعشی» (اینجا+) بر روی آن تاکید داشتند بی‌علاقگی دستگاه امنیتی حکومت به بازگشت مهدی هاشمی بود. ادعایی که تا کنون از جانب هیچ مرجعی تکذیب نشده است. حال ناظر بی‌طرف می‌تواند از خود بپرسد چرا دستگاه امنیتی با بازگشت مهدی به ایران مخالف بوده است؟ شاید پاسخ این مسئله را ندانیم، اما قطعا انتظار داریم هر روزنامه نگار مستقلی به صورت «منطقی» و برای شفاف شدن حقیقت خواستار بازگشت مهدی هاشمی به ایران باشد، مگر اینکه:

 

- نیک آهنگ کوثر: «از نظر منطقی، از نظر منطقی دارم می‌گم، نه از نظر روابط خانوادگی یا چیز دیگه؛ از نظر منطقی بازگشت شما به ایران بازگشت منطقی نیست».

...

- مهدی هاشمی: «حالا کی گفته من می‌خوام برگردم یا برنگردم؟!» (آقای هاشمی به شدت از طرح مسئله بازگشت به ایران شگفت‌زده شده است. گویا این گفت و گو به مدت‌ها پیش از انتشار خبر بازگشت ایشان مربوط می‌شود و نیک‌آهنگ هم در جواب اینکه «چه کسی گفته من می‌خواهم برگردم» جوابی ندارد!)

 

4- مقاومت در برابر کودتا چه لزوم و یا دستاوردی داشت؟


مهدی هاشمی: «آقای خامنه‌ای این تصمیم را ده سال پیش گرفت که همه را بگذاره کنار و یک کادر جوان و وفادار به خودش بیاره سر کار. این را می‌خواد خیلی Peas full انجام بده که کسی نفهمه. کاری که ما توی انتخابات کردیم این کار رو علنی کردیم برای مردم. من به خود موسوی گفتم، اون خبر نداشت از این حرف‌ها، بعدش به من گفت همه حرف‌های تو درسته. گفتم خیال می‌کنی آقای خامنه‌ای می‌ذاره تو انتخابات ببری؟ ولی بدون هدف من از این کار حمایت تو چیه؟ می‌خوام ماهیت آقای خامنه‌ای را رو کنم. فرض کن اون اتفاق نمی‌افتاد. آقای خامنه‌ای می‌آمد صحبت می‌کرد. رای نیاوردید و مردم شما رو نمی‌خوان و چی و چی و چی و تموم شد دیگه. در هر صورت آقای خامنه‌ای امتیاز عملی نمی‌داد. تنها اتفاقی که افتاد آقای خامنه‌ای امتیاز عملیش، روش‌هاش برای مردم رو شد. آقای خامنه‌ای می‌خواست یک کار یواشکی انجام بده. فهمیدی؟ شما این‌ها رو نمی‌فهمی خوب!»

 

پانویس:

* این مطلب و توضیحات بیشتر را در گزارش «رادیوکوچه» بخوانید. فقط من نمی‌دانم چرا در متن این گزارش آمده که فایل گفت و گو 13 دقیقه است! دست‌کم آن نسخه‌ای که من داشتم دو فایل 10 دقیقه‌ای بود که در مجموع می‌شود 20 دقیقه.

۱۱ نظر:

  1. ناشناس۱۸/۹/۹۱

    این کوثر خان از جاسوسای ایرانه که از طریق بعضی از رژیمیها در تورونتو با واسطه های که در CBC
    دارن به جامعه ایرانیا و RCMPو ...معرفی شد. ایشان کارش چنان گرفت که در اتاوا با اسکورت مامورین کانادا این ور اونور میرفت ۰ در پارکی شترنج هم بازی کرد و باخت به من !!!این هم نشانیش،

    پاسخحذف
  2. نقدتون جالب بود.. مرسی

    پاسخحذف
  3. ناشناس۱۹/۹/۹۱

    fogholade...aly dastesho roo kardiii..

    پاسخحذف
  4. ناشناس۱۹/۹/۹۱

    این مردیکه نیک آهنگ یه فاحشه به تمام معنی است من شخصا و قویا فکر میکنم از مجاهدین پول میگیره هر چند یه وقت اربابای کثیف تر از خودش بهش دستور میدن مثلا از زهرا رهنورد در مورد اعدام های 67 بپرسه یا موسوی رو مسخره کنه . مرتیکه کونی حروم زاده کاری به سرت بیاریم که درس عبرتی برای همه ننه جندها بشه

    پاسخحذف
  5. ناشناس۱۹/۹/۹۱

    peaceful

    پاسخحذف
  6. ناشناس۱۹/۹/۹۱

    نیکی جون خاک بر سرت که ابروی هر بی آبرویی رو توبردی!

    پاسخحذف
  7. ناشناس۱۹/۹/۹۱

    آرمان جان من منتظرم راهکار عملی جناب عالی برای برخورد با نیک آهنک کوثر برای حرکت در خلاف جهت خبرنگاری و اخلاقی رو ببینم

    پاسخحذف
  8. ناشناس۱۹/۹/۹۱

    Peas full?

    پاسخحذف
  9. ناشناس۱۹/۹/۹۱

    کار نیک‌آهنگ به هر حسابی در نظرم غیراخلاقی بوده، اما جالبه که اینقدر که در مورد کار زشت نیک آهنگ صحبت شده و قطعاً می‌شه، در مورد شکنجه‌گری و باج‌خواهی مهدی هاشمی که در دادگاه کانادا هم محکومشد صحبت نشد (بخصوص اینجا). به این می‌گن جهت‌دار بودن نگاه. انگار همه منتظر بودند فقط نیک‌آهنگ گند بزنه مچش رو بگیرند ( که واقعاً زده)، احتمالاً بخاطر کارتون‌هایی که در مورد موسوی و خاتمی و غیره کشیده و به مذاق خیلی‌ها خوش نیامد، خیلی‌ها منتظر چنین روزی بودند.
    آرمان خان نوشته‌ی خوبی بود، ممنون ولی ای‌‌کاش جایی گوشه‌یی دیگر در این وبلاگ نقدی هم در مورد هاشمی و این فرزندش که با این لحنِ لات‌ها صحبت می‌کند و خوش جزئی از ارکان قدرت می‌داند هم چیزی می‌یافتم. بنظر می‌رسد رفتار مهدی از آکسفورد گرفته تا قرارداد نفتی آنقدر اهمیت نداشته که این خیانتِ شخصی!
    ضمناً آدم شرمش می‌گیرد هم‌وطن‌هایی دارد که کاری جز فحاشی به این و آن در پای کامنت‌های وبلاگ‌ها ندارند.
    پیروز باشید.

    پاسخحذف
  10. ناشناس۱۹/۹/۹۱

    با سلام. واقعاً جای تاسف هست که هنوز که هنوز هست با افکاری همانند «من فکر میکنم»؛ «من حدس میزنم» «احتمالاً...» و غیره برای تحلیلهای واقعیتهای وحشتناک جامعه مان میرویم. حکومت اسلامی بیش از سه دهه است که با انواع و اقسام روشهای مافیایی به معنای واقعی کلمه خون این ملت را در شیشه کرده و علاوه بر اینکه ثروتهایش را به یغما برده؛ اخلاق و فرهنگ و هزاران ارزشهای ملی, میهنی و حتی انسانی کشورمان را به قهقرا برده و روشنفکرهای ما در مقابل همه این فجایع که تنها یکی از آنها میتوانست در کشورهای پیشرفته به تغییر و تحولات اساسی بینجامد تنها به این موضوع فکر مکینند (و خدا داند چرا!) باید نگهبانها بیشتر شوند تا صف تجاوز به شهروندان کمتر شود! اینکه ما ایرانیها باهوش هستیم شکی نیست اما عاقل؟ اکثر ماها نمیدانیم و احتمالاً هم نخواهیم توانست از هوشمان آنطور که باید و شاید استفاده کنیم و به همین خاطر این روش سالهای سال ادامه خواهد داشت (زبانم لال!). وقتی فردی مثل شما و احتمالاً هزاران نفر مثل شما «خبرنگار» یا کاریکاتوریستی را در برابر رهبران مافیایی که سالها این کشور را چاپیده اند طرف مافیا را میگیرید و با انواع و اقسام «حدس» و «فکر» و تجزیه تحلیلهای من درآوردی بی ارزش و غیره، خبرنگار بیچاره را میکوبید واقعاً زبان از اینهمه بی انصافی و بیراهه رفتن فکر و «تحلیل» قاصر میماند. کار یک خبرنگار جدی افشاگری هست و «به عمق» مسایل پرداختن (کاری که همه خبرنگارها در کشورهای پیشرفته و دارای مردمی منصف و نمکشناس انجام میدهند و این عمل یک اصل هست). واقعاً شما چقدر منافع در برابر این مافیای وحشتناک قدرت که بدون دخالت مردم افراد را یا جابجا میکنند یا به نفع و دلخواه خود میخواهند این کار و آن کار را بکنند دارید؟ جواب این سوال میتواند ماهیت ودلیل این نوشته شما را هم تعیین کند. اگر هموطن آزادیخواهی هستید که «مردم» ایران و کشورمان برایتان مهمترین هست این نوشته شما متاسفانه در آن جهت نیست؛ چرا که شما بایستی طرف خبرنگار را بگیرید حتی اگر هم کار «غیر اخلاقی» انجام داده باشد در انتشار یک مکالمه سیاسی که به هیچوجه خصوصی نیست (با پوزش؛ کلمه خصوصی در مورد رهبران و اعضای مافیای قدرت در ایران آنچنان مضحک هست که استفاده از کلمه خصوصی برای رو کردن اسلحه یک قاتل بهنگام شناسایی آن قاتل). چرا که این کار یک خبرنگار هست و باید خوشحال بود که «اسرار» از پشت پرده بیرون میفتد. سالها «خبرنگارهای» اخلاقمند شما کلاغ زشت سیاه را بعنوان بلبل به شماها و ماها قالب کرده اند و شمای نوعی آنها را نه بی اخلاق نامیده اید و نه خائن و غیره. سالها «اسرار» و روایتهای بینهایت زیادی در این کشور پشت پرده ها مانده بخاطر «حفظ نظام» بخاطر «مصالح و منافع نظام» و چرت و پرتهایی مشابه آن و اکنون که یکی از معدود خبرنگاری یکی از آنها را رو کرده بجای ارزش گذاشتن به این کار شروع کرده ایم به کوبیدن آن. چرا؟ چقدر به ما میرسد؟ بنظرتان سوال بی جایی هست؟ اگر پول نگرفته اید؛ اگر دستوری ندارید؛ اگر منافع خاصی ندارید در عدم رو شدن اطلاعات در مورد این افراد که کشور را سالهاست به معنای واقعی کلمه بین خودشان تقسیم کرده اند پس چرا باید از این موضوع ناراحت شده باشید؟ چرا ما اینقدر دور از شناخت منافع خودمان و مردم هستیم و همیشه به بیراهه میرویم؟ این چه بیماری ای هست که باید همیشه طرف ظالم و صاحب قدرت را گرفته و می گیریم؟ کار بی اخلاقی که خیلی از هموطنان بناحق به آن اشاره میکنند نامیدن یک هموطن خبرنگار باوجدان «اطلاعاتی» و غیره است؛ آنهم بدون مدرک و تنها بخاطر همان بیماری ای که در بالا بهش اشاره کردم: حدس! اما نکته جالب دیگر واکنش هموطنان هست به این مساله که بنظر من بشکل خیلی جالبی به اینموضوع اشاره میکند که مردم ما حق طلب هستند و فرق بین و خوب را بلدند هما متاسفانه بخاطر شارلاتان بازیهای هم حاکمان ما و هم «روشنفکران» ما که تنها خواندن و نوشتن بلدند همیشه به بیراهه کشانده میشوند. به امید روزی که «همه ما» یاد بگیریم طرف حق را بگیریم و کسانی که افشا کننده ظالمان و شارلاتانها هستند را ارج بگذاریم. کسانی که قدرت را تنها برای خودشان میخواهند و برای اطرافیان خود؛ در اصطلاح بین المللی مافیا نامیده میشوند و تلاششان هم برای کسب قدرت «مبارزه» نامیده نمیشود. مبارز و مبارزه تنها در مورد افرادی صدق میکند که طرف مردم هستند و به مردم فکر میکنند مثل «ستار» و «نسرین» گرامی و هزاران هزار هموطن آزادیخواه دیگر. پس پیش به سوی هرچه بیشتر انداختن اسرارها از پشت پردها... شاد باشید. صادق ج.

    پاسخحذف
  11. ناشناس۲۰/۹/۹۱

    http://www.gomnamian.blogspot.se/2012/12/blog-post_9.html

    پاسخحذف