محمود احمدینژاد، شب گذشته و در یک گفتوگوی تلویزیونی با «مرتضی حیدری»، به تشریح برخی مسایل پیرامون طرح حذف یارانهها پرداخت. از خلال سخنان احمدینژاد دو نکته برای من جالب توجه بود.
نخست اشاره او به برخی پیشبینیها بود. جایی که میخواست نشان بدهد مخالفان طرح او (البته در سطح تصمیمگیران حکومتی و نه بیرو ن از دایره حکومت) نسبت به بروز تشنج و اعتراض هشدار داده بودند. احمدینژاد میخواست به این نتیجه برسد که علیرغم پیشبینیها دولت مسئله را به شیوهای مدیریت کرده است که مشکلی رخ نداده. او در خلال شمردن هشدارها از لفظ «کارگرها تو خیابون» استفاده کرد. دقت کنید که هیچ کس پیشبینی نمیکرده «پولدارها» اعتراض کنند! بلکه تصمیمگیران طرح حذف یارانهها به خوبی میدانستند که عواقب ناگوار این طرح، بیش از هر گروه دیگر، گریبان کارگران کشور را خواهد گرفت.
امروز، هر ناظری با مقایسه وضعیت بازار کشور با بخش تولید، رونق وضعیت ساخت و ساز برجهای کلان و حتی نگاهی به خیابانهای سرشار از خودروهای آخرین مدل به خوبی میتواند دریابد که دهکهای ثروتمند جامعه چگونه از تلاطم اقتصادی ایجاد شده در جریان حذف یارانهها سودهای کلان به جیب زدند و در مقابل، همانگونه که خود تصمیمگیرندگان این طرح هم پیشبینی میکردند خبر بیکاری کارگران و حقوقهای معوق مانده آنها آنقدر زیاد شده که دیگر از حوصله مخاطبان خارج شده است!
احمدینژاد تلاش کرد وضعیت کشور را آرام گزارش کند و امتیاز آن را به پای مدیریت دولت بگذارد. با این حال تجمعات و تحصنهای روزمره کارگران در مقابل کارخانجات و یا حتی مقابل ساختمان مجلس از حقیقت دیگری حکایت دارد. طومار کارگران ایرانی در اعتراض به آنچه «قطع یارانهها» میخوانند از مرز 30 هزار امضا گذشته است. (+) طبیعتا دولت احمدینژاد گوشی برای شنیدن مطالبات مردمی ندارد، اما اینکه دستگاه سرکوب حاکمیت بتواند تا مدتی اعتراضات را در همین حد امضا و تحصن مقابل مجلس کنترل کند، به این معناست که «بحران مدیریت شده است»؟
دومین مورد جالب توجه و البته وحشتناک برای من، استشمام پلیدترین افکار «نئوکانی» از خلال تصویر ایدهآلی بود که احمدینژاد از جامعه مورد نظر خود ارایه داد! او صراحتا به آموزش و پرورش و بهداشت اشاره کرد و تلاش کرد تا «پولی» شدن آموزش و پرورش را تئوریزه کند! احمدینژاد با لحن همیشگی و بیان طنزگونه و نامفهوم خود میگفت: «امروز شما باید بدوی دنبال مدرسه که ثبت نام کنید؛ چرا مدرسه نیاد دنبال شما بدوه؟» (نقل به مضمون با استناد به حافظه خودم) او دقیقا دارد آموزش و پرورش پولی را تئوریزه میکند و اتفاقا در این راه و با تکیه بر تریبونهای تکنفرهای که دارد از پیشپا افتادهترین توجیهات فریبنده استفاده میکند. اینکه «ما میگوییم دولت چرا باید توی این مسایل دخالت کند؟ مگر همه کار را باید حکومت بکند؟ مردم باید خودشان اداره کنند» (نقل به مضمون) پوسیدهترین افکار «نئوکانهای» آمریکایی است که با استناد به آن هر گونه سیاستهای حمایتی دولت، ولو در سطح بیمه و تامین اجتماعی را تخطئه میکنند. احمدینژاد دیروز در حالی گوشهای دیگر از سوداهای اقتصادیاش را به نمایش گذاشت که قانون اساسی در اصل 3 صراحتا بر روی «آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح» تاکید دارد و بار دیگر در اصل 30 تکرار میکند که «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد».
این روزها بیش از هر زمانی میتوان دریافت که شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی، جدالی فراتر از یک بازی لفظی و یا تعارف سیاسی است. میرحسین موسوی در جریان مناظره خود با محسن رضایی نیز بر نقض صراحت اصل 44 قانون اساسی توسط شخص رهبر نظام انگشت گذاشت. مسئله ابدا در انتخاب دو شیوه اقتصادی خلاصه نمیشود. موضوع زمانی به یک فاجعه بدل میشود که حکومتی به خود اجازه بدهد بدون جلب رضایت مردم، نص صریح قانون اساسی را به این سادگی زیر پا بگذارد و هر انتقادی را حوله دهد به اصل موهوم و نانوشته «حکم حکومتی»! اینجاست که بار دیگر همان خواسته میرحسین به ذهن خطور میکند: اگر قرار است چیزی خصوصی شود، اول صدا و سیما را خصوصی کنید. اما در هر صورت، اگر احساس میکنید قانون اساسی مشکل دارد، برای تغییرش آن را به رفراندوم بگذارید، نه اینکه هر بندی را که خود صلاح میدانید به میل خود زیر پا گذاشته و یا تغییر دهید.
مگر در این 8 سال راست گفته که....
پاسخحذفاین دیوس سالهاست که با گله آشناست
پاسخحذفدین و مذهب و سیاست دروغ و پول و سلاح = حکوت زوری فعلی ایران
پاسخحذف