یک
روز صبح از خواب بیدار شدیم و به ما گفتند که «انرژی هستهای، حق مسلم شماست»! راستاش
هیچ یک از ما تا پیش از آن حتی به انرژی هستهای فکر هم نکرده بودیم!
*
* *
از
سال ۱۳۸۱ که گزارش فعالیتهای تاسیسات نطنز و اراک در رسانههای جهان منتشر شد، سایه
شومی بر فضای سیاسی کشور سایه افکند که تا سالها سیاستورزی ما را از مسیر معمول
و منطقی خود خارج کرد. پس از مراحل «۱- تثبیت انقلاب»، «۲- گذراندن دوران جنگ» و
سپس «۳- بازسازیهای بعد از جنگ»، ایرانیان ورود انقلاب خود را به مرحله «۴- اصلاحات
سیاسی/اجتماعی» اعلام کرده بودند. بدین ترتیب کشور وارد مرحله جدیدی از جدالهای
سیاسی شده بود که بر خلاف مراحل قبلی، «مطالبات روزمره شهروندان» را در دستور کار
داشت. یعنی درست همان مرحلهای که نیاز اصلی و مفهوم «سیاستورزی» در هرکشور با
ثباتی به حساب میآید و میتوانست با وقفهای به عمر سه دهه، سرانجام به برآورده
کردن آرمانهای یک انقلاب بزرگ بینجامد. اما سایه شوم به ناگاه از راه رسید و فرصت
را در اختیار کسانی قرار داد که خواستار توقف و یا انحراف آن روند بودند. آنانی که
«آرمانهای انقلاب» برایشان تنها یک شعار بود و تا مغز استخوان از اندیشیدن به
امکان تحقق واقعی آن بیم داشتند.
از
نیمه دوم دهه هفتاد شمسی، جناح محافظهکار کشور در عرصه پاسخ به مطالبات اجتماعی
سنگرهای خود را یکی پس از دیگری از دست داد و هیچ گاه موفق نشد که با تغییری در
گفتمان خود اقبال از دست رفته اجتماعی را باز گرداند. پس با آغاز بحران هستهای، فرصتی
طلایی پیدا کرد تا با وارد کردن یک «عنصر نامشروع» در عرصه سیاستورزی، از آن چماقی
برای مقابله با جریان اصلاحات بتراشد: «حقوق هستهای»!
حقی
که هیچ جایی در انقلاب ما نداشت. مطالبه هیچ یک از اقشار اجتماعی ما نبود و هیچ یک
از شهروندان ایرانی نه تنها از آن آگاه نبود، بلکه حتی سر سوزنی احتمال نداشت که
بخواهد به آن فکر کند. از فردای آن روز، «چماق هستهای» آماده بود تا در هر بزنگاه
مربوط و نامربوطی بر سر مخالفین فرود آید. گفتمان یکپارچه شکستخورده و مطرود
محافظهکاری، بدون هیچ تغییری در رویکردهای سیاسی/اقتصادی و اجتماعی، صرفا با
افزودن گفتمان «عزت و اقتدار»، خود را به صحنه بازگرداند و با توسل به فضای تکصدایی
و انحصار رسانهای خود، هر صدای مخالفی را با برجسب «خیانت» و «انحراف» سرکوب کرد،
هر مجادله سیاسی و اجتماعی را در چهارچوب دوگانه سازی در جدال هستهای بازتعریف
کرد و کار را به جایی رساند که حتی اعتراض به مفاسد گسترده اقتصادی را در برابر
ماجراجوییهای دنکیشوتوار در پرونده هسته «مساله فرعی» توصیف کرد! عجیب نبود که
تنها سه دهه پس از انقلابی که یکی از ارکان اصلیاش رسیدگی به وضعیت بد اقتصادی
«مستضعفین» و توزیع عادلانهتر ثروتها بود، از مردم بخواهند «کمربندها را سفتتر
ببندند» و حتی «کمتر غذا بخورند» بلکه بتوانیم «عزت هستهای» را حفظ کنیم!
مترسک
پوشالی «حقوق هستهای» به قدری مهیب و بزرگ شد که حتی توانست کوتولههایی در سطح
«سعید جلیلی» را به همراه خود به سطح یک چهرههای سیاسی کشور ارتقا دهد؛ و به صورت
متقابل، عمیقترین گفتمانی که به بازخوانی مطالبات اجتماعی در امتداد آرمانهای
مغفول انقلاب ۵۷ میپرداخت را از صحنه رسمی سیاست کشور دور کند؛ اما هرچه بود
سرانجام تاریخ مصرفاش گذشت.
محافظهکاران
سابق و اصولگرایان فعلی موفق شدند به مدت بیش از یک دهه جریان معمول جامعه ایرانی
را مختل کرده و یا به انحراف بکشانند و در همین مدت چهرهها و احزاب سیاسی بسیاری
را کاملا حذف کردند؛ اما هیچ گاه نتوانستند اصل، ریشه و بنیاد مطالباتی را که این
جریانات سیاسی رهبری میکردند منحرف سازند. پس حالا که با گذشت یک دهه، نوید توقف
مجادلات هستهای از «لوزان» به گوش میرسد و چیزی از عمر این «چماق هستهای» باقی
نمانده، آن مطالبات قدیمی، اصیل و به تعویق افتاده بار دیگر همچون جوانههایی در
فصل بهار سبز خواهند شد و سر بر خواهند آورد.
ما
راه درازی را پیمودهایم. مسیری طولانی که شاید بیش از یک قرن پیش آن را آغاز کرده
بودیم تا جامعهای آزاد، کشوری آباد و دولت-ملتی دموکراتیک تشکیل دهیم، اما این
راه دراز هر بار به بهانهای توسط رهزنانی بریده شد و تحقق هدف را به تعویق
انداخت. کودتاها، سرکوبها جنگ و بهانهتراشیهایی که ناخواسته به ما تحمیل شد
مسیر پیوسته ما را بارها منطقع کرد تا دوباره، پس از پشت سر گذاشتن یکی دیگر از
این عوارض ناخواسته به خود بگوییم «ما تازه اول راه هستیم». هیچ تردیدی نیست که رهزنان
بلافاصله در صدد برخواهند آمد که مسیر ما را به شیوه دیگری منحرف یا مسدود کنند و
هیچ عجیب نیست که پاسخ خلعسلاح خود در «لوزان» را با واکنشی تهاجمی و انتقامجویانه
در سرکوبهای اجتماعی/سیاسی داخلی بدهند تا بار دیگر فروریزی پایههای پوشالین
قدرت خود را در پس عربدهجوییهای مبارزهطلبانهشان پنهان سازند. مهم این است که
ما تجربیات گرانبهایی را که در تمامی این سالها اندوختهایم فراموش نکنیم و
اجازه ندهیم بار دیگر، مسیر اصلی پیگیری راه تاریخی ما، در طرح و مطالبه حقوق
واقعی شهروندان منحرف شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر