مریم
فتحعلیزاده: چندی پیش، دوست نه چندان نزدیکی، هراسان و شتابان نزد
من آمده و حکایت تجاوز به خود را بازگو کرد. من که تا به حال در چنین موقعیت عملی
قرار نگرفته بودم، شتابزده شروع به تحلیل واقعه کردم تا اقداماتی را انجام دهیم.
ابتدا با همکار متخصص در این حوزه تماس گرفته و بعد به پزشکی قانونی زنگ زده و
الخ. نهایتا تنها کاری که توانستیم انجام دهیم این بود که عصر آن روز با قشونکشی
و تهدید مسالمتآمیز (!) تنها از اتفاقات ناگوار بعدی جلوگیری کنیم. اما چند نکته:
۱- این
دوست را شاید در تمام طول عمرم دوبار بیشتر ندیده بودم، اما چون نمیتوانست به
خانوادهاش اطلاع دهد و از تبعات اطلاع یافتن دوستان خوابگاهیاش هم هراسان بود، ناچار
سراغ من آمده بود. اطلاع خانواده، تهدید انتشار فیلم از سوی فرد متجاوز و البته ورود
مسئولین حراست خوابگاه و دانشگاه به پرونده بزرگترین نگرانیهای کسی بود که
قربانی تجاوز شده بود! در بین همه این اوهام و ترسها گاهی مسکن طلب میکرد، چرا
که هنوز از عواقب اتفاقات شب گذشته خونریزی مقعدی داشت. در بین گفتگو از لیف
کشیدن وسواسی و مداوم بر خود میگفت که میخواهد این عضو را از جایش بکند، بیندازد
دور. در واقع فرد بیشتر از آنکه به خود واقعه و چرایی آن بپردازد و در پی وقت
گذاشتن بر سر مرمت خود باشد، هول و هراس بیآبرویی و از دست دادن موقعیت تحصیلی
خود را داشت.
۲- جنبه دیگر
مسئله، بحث حقوقی آن است. دستآخر به این نتیجه رسیدم که کار از طریق پیگیری قضایی
به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. نظام حقوقی ما به دلیل اینکه روابط خارج از عقد شرعی
را به رسمیت نمیشناسد، تبعات آن را نیز گردن نمیگیرد. چه بسا (مثل همین مورد)
نوک پیکان اتهام به سوی خود قربانی گرفته شود. اغلب در اینگونه پروندهها، قاضی هر
دو طرف را به داشتن روابط نامشروع محکوم میکند. در واقع، زمانی که یک مساله اساسا
غیرقانونی اعلام میشود، تبعات عمل غیرقانونی «اقدام علیه خود» پنداشته میشود. نظام
حقوقی ایران، تنها یک نوع تجاوز را به رسمیت میشناسد که در آن متجاوز بدون هیچگونه
رابطه قبلی و به عنف مبادرت به رابطه جنسی کرده باشد. مجازات این تجاوز به عنف اعدام
مقرر شده است. حتی اگر بگوییم که قاضی در عمل به تفحص نامشروع بودن شکلگیری رابطه
نپردازد و تنها عمل صورت گرفته را مدنظر قرار دهد، اینگونه جرمانگاری «صفر و یک»ی،
آن هم با مجازاتی در حد «اعدام»، دست قاضی را در تجاوز محسوب کردن اینگونه وقایع
بسته نگه میدارد. بدین ترتیب، قاضی، که نمیخواهد برای وقوع خشونت جنسی در یک
رابطه مجازاتی در حد «اعدام» صادر کند، به ناچار کلا از تعیین مجازات باز میماند.
۳- در
پایان آن روز، دیگر خبری از بهت و قضاوتهای شتاب زدهام نبود. به آرامی به گزارههای
پراکندهایی که گفت، فکر میکردم: «یک سال و نیم بود که رابطه نداشتم» «گفتم دیگه
باید بهترین انتخاب ممکن رو داشته باشم» «داشتم به این فکر میکردم که یه شب خودتو
رها کن و بذار بشه اما نشد» «هرچی گفتم دیر شد باید برم خوابگاه، اصرار کرد بریم
خونه» «همچی اوکی به نظر میرسید هم خواهرش بود و هم دوستش» «یهو اومد تو اتاق و
در رو قفل کرد» ... ایدهآل گرایی ما در ایجاد روابط عاطفی و منوط کردن رابطه جنسی
به یک رابطه ایدهال عاطفی، مضراتی به بار میآورد که گاهی چشمها، حتی یک موقعیت
ناامن را نمیبیند و یا در موقعیتی به جا و مناسب و البته امن و دلخواه، آدمی
آنقدر دست به گریبان درگیریهای ذهنی میشود که یک سال و نیم ما را از سلامت جنسی
بیبهره میگذارد.
در پایان،
با نبود نهادهای قانونی موثر و تنهاییای که جامعه سنتی به زن تحمیل میکند، شاید باید
مردان را خطاب قرار داد: هر آمدنی و رفتنی و هر تنهایی دو نفرهایی به معنای
آمادگی داشتن رابطه جنسی نیست. درست است که درگیریهای ذهنی سنت و مدرنیته زنان ما
در ایجاد برقراری رابطه جنسی هنوز حل نشده است، اما این تنها یک مجادله ذهنی شخصی است
و کسی اجازه ورود به این حریم خصوصی را ندارد. شاید شما بتوانید با خشونت و اجبار،
یا ملامسه و بوسه غافلگیرانه، آنها را در لحظه، به یک رابطه جنسی ترغیب یا مجبور کنید،
اما رابطه موردی، تغییری در ذهنیات آنها ایجاد نخواهد کرد و طبیعتا این تناقض حل
نشده در آینده به کابوسی جدید بدل خواهد شد. میتوان گفت این حل مسئله نیست، این
عین خشونت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر