شما
یادتان نمیآید، تلویزیونهای قدیم، بجز شاسی تعویض کانال، فقط دو شاسی دیگر داشت.
یکی برای کم و زیاد کردن نور و دیگری برای کم و زیاد کردن رنگ. البته اگر اساسا
تلویزیون رنگی بود! «مامان»، از نخستین خاطرات ورود تلویزیون به خانه آقاجان تعریف
میکند که وقتی آقاجان و عیال و هشت فرزند گرامی مشغول تماشای تلویزیون میشدند،
همیشه یکی از پسرها باید کنار جعبه بزرگ تلویزیون مینشست و دستاش را روی شاسی نور
نگه میداشت تا به محض اینکه ظن پخش صحنههایی خلاف عفت خانواده میرود، تصویر را
کاملا تاریک کند. بدین ترتیب، در امتداد دستگاه ممیزی رژیم پهلوی که برنامههای
تلویزیونی را از نظر سیاسی فیلتر میکردند، بسیاری از شهروندان هم در خانه خود یک
دستگاه ممیزی تشکیل داده بودند که همان برنامهها را از صافی تشخیص خود میگذراندند.
برای من جای تعجب دارد اگر روشنفکران و نخبگان وقت، چنین تصویرهایی را به چشم دیده
باشند و در نیافته باشند که یک انقلاب مردمی از دل چنین جامعهای، قطعا به بنای یک
نظام مبتنی بر سانسور خواهد انجامید!
* * *
بر
اساس قوانین کشور ما، کشیدن کاریکاتور از افراد «معمم» (آخوند!) ممنوع است. البته
توجیه قانونگزار حفظ حرمت لباسی است که گویا آن را لباس انبیا و امامان میدانند.
با این حال، چنین قانونی به نظر من اعمال یک تبعیض آشکار و تقسیم شهروندان به درجه
یک و درجه دو است. پس عجیب نیست که ناظر بیاطلاع دچار این ابهام شود که «چطور در
کشوری که قانون اساسیاش اینگونه به برابری تمامی شهروندان تاکید دارد، قانونی تا
بدینحد تبعیضآیز به تصویب رسیده، اما بجز صنف کاریکاتوریستها(!) کس دیگری اعتراضی
ندارد؟»
به
شخصه پاسخ این سوال را طی همین چند هفته اخیر به عینه مشاهده کردم. جایی که ابتدا
مسوولان سازمان نظام پزشکی کشور، (+)
و سپس رییس کانون وکلای دادگستری (+)
به مجموعه طنز «در حاشیه» واکنش نشان دادند. از نظر من، مساله خیلی ساده است.
اینجا همه (حالا همهی همه هم نه، ولی یک مقداری همه!) دلشان برای سانسور غنج میرود؛
فقط دستشان به گوشت نمیرسد! ناگفته پیداست که صنف معممین (روحانیت) توانست زودتر
از دیگر رقبا نظام برآمده از انقلاب را قبضه کند و قانون منع کشیدن کاریکاتور از
معممین را به تصویب برساند. اما حالا، بهتر از هر زمان دیگری میتوانیم به دو چشم
خود ببینیم که اصناف دیگری چون جامعه پزشکان و حتی حقوقدانهای کانون وکلا (که به
ظاهر باید حامی حقوق مردم باشند) هنوز دستشان به قدرت نرسیده خواستار برخورداری
از حق مصونیت از نقد و طنز هستند، وای به حال روزی که به قدرت برسند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر