برخلاف زمزمههای کسالتبار محمود احمدینژاد، سخنرانی رییس جمهوری مصر در سازمان ملل حاوی نکاتی جالب توجه، مواضعی بحثبرانگیز و البته سرفصلهای جدیدی برای جامعه جهانی بود. در بخشی از این سخنان، آقای «مرسی» خواستار اعمال محدودیت در توهین به ادیان الاهی شدند. ایشان با تکرار این مقدمه که «مصر به آزادی بیان احترام میگذارد» تصریح کرد «ولی نه آن آزادی که برای ترغیب تنفر علیه کسی از آن استفاده شود. نه آزادیای که بر علیه یک مذهب و فرقه خاص جهتگیری شده است». (+) به نظرم این اشاره بسیار خوبی است!
سالهای سال پیش، اظهارات نژاد پرستانه آدولفهیتلر بود که جهان را به چالشی مرگبار کشاند. بعدها گروهی از ابنای بشر عقلشان را روی هم ریختند و از تجربه دهشتناک نازیها به این نتیجه رسیدند که باید قانونی علیه «یهودستیزی» به تصویب برسانند. ناگفته پیداست که تمامی این قانونگزاران یهودی نبودند و طبیعتا قانون مذکور به معنای مهرتاییدی بر تمامی مدعیات یهودیان نبود، بلکه بشر صرفا به تجربه آموخته بود که این دست اقدامات فرجام خونینی به همراه دارد. بعدها قوانین مشابهی برای ممنوعیت نژادپرستی وضع شد تا خشونتهای نژادی را کاهش دهند. در تمامی این موارد یک هسته و منطق مشترک وجود دارد که کاملا برگرفته از تجربه بشری است: «اظهاراتی که ترغیب نفرت و خشونت میکند باید ممنوع شود». گمان میکنم در بسیاری از کشورهای اروپا (از جمله هلند) دقیقا قوانینی با همین عنوان وضع شده که برای آزادی بیان شرط «منع ترویج خشونت» را تجویز میکند. حال متناسب با این تجربیات و حتی قوانینی که همین الآن هم در بخشهایی از جهان وضع شده، درخواست آقای مرسی کاملا مشروع و منطقی به نظر میرسد: «توهین و هتاکی نسبت به مقدسات مذاهب هم میتواند مصداق ترویج خشونت باشد و باید ممنوع شود». همچنان موافق هستم، اما آیا مسئله به همینجا ختم میشود؟
پرسش من از آقای مرسی این است: «آیا ایشان حاضر هستند، به همان میزان که خشونت و توهین علیه مذاهب را محکوم و آزادی بیان در این راستا را محدود میکنند، خشونت برخاسته از مذاهب را هم محکوم و محدود کنند؟» سادهترین و پیشپاافتادهترین مصداق این خشونتهای مذهبی همواره گروههای افراطی و بنیادگرا هستند که برداشتهای خشونتبار بسیاری از مذهب خود ارایه میدهند. (من شایعاتی شنیدهام مبنی بر اینکه گروههایی از این افراطیون ادعا دارند «هرکس پنج نفر شیعه را بکشد حتما به بهشت میرود» و نتیجه کار بمبگزاریهای خونبار در جریان سوگواریهای ایام محرم در کربلا است) اما اگر یک گام از این مثالهای همیشگی فراتر بگذاریم، آنگاه به کتب و متون مقدسی برخورد خواهیم کرد که آنها هم خشونت را ترویج میکنند. برای مثال، «کتاب مقدس»، («عهد عتیق»، که برای یهودیان و مسیحیان مقدس است و مسلمانان آن را تحریف شده میخوانند) سرشار از ترویج نفرت و خشونت است. برخی (از جمله آن نماینده معروف هلندی) اتهاماتی در همین زمینه به دین اسلام وارد میکنند. حال تکلیف چیست؟ آموزههای مذهبی که مذهبیها را نسبت به غیرمذهبیها بدبین یا متنفر و بیزار میسازد هم باید محدود شوند؟
خلاصه امر اینکه به باور من، اگر بخواهیم پیشنهادی در سازمان ملل و در حضور تمامی کشورهای جهان مطرح کنیم، نمیتوانیم مواضع و منافع صنفی یا ملی یا مذهبی خود را در آن بگنجانیم. نمیشود به فرد غیرمذهبی گفت «به اعتقادات مذهبیها توهین نکن» اما در عین حال برای مذهبیها این حق را قایل شد. همچنین اگر بخواهیم پیشنهادی جهانشمول برای یک توافق همگانی بدهیم که «هرگونه اظهار نظری که مروج نفرت یا خشونت باشد ممنوع است» بعید است که بتوان موافقت کشورهای مذهبی، به ویژه مسلمانان را جلب کرد. تصور کنید روحانیونی را که روی منبر میروند اما مثلا از لعن و نفرین دشمنان خود (برای شیعیان میشود عمر و ابوبکر و عثمان، و یا دستکم معاویه و خاندان او و برای افراطیون مقابل ممکن است اهل تشیع باشند) بازداشته میشوند، یا انبوهی از جماعت مومن که حق ندارند فریاد بزنند «مرگ بر آمریکا»!
حرف آقای مرسی درست است.
پاسخحذفلازم نیست و ممکن نیست که همه دنیا را یکدفعه درست کنیم.
چه اشکالی دارد که اول اروپائیان ایراد خود را رفع کنند و سپس مسلمانان.
اصلأ شاید رفع ایراد مسلمانان ممکن نباشد در این صورت بهتر نیست که لااقل اروپائیان ایرادشان را رفع کنند.
. . .
همین دیدگاه در داخل کشور هم وجود دارد، اگر به نیروهای مقابل نظام ایراد بگیرید آنها بلافاصله ایرادات نظام را عنوان کرده و به این ترتیب خود را معاف می کنند.
آفای یوسفی این چه حرف بی منطقیه؟
پاسخحذفمسلمونها نمی تونن خودشون رو درست کنن پس اروپائی ها درست کنن؟ یه طرفه؟
و البته اینجا بحث مسلمون و اروپائی نیست. بحث دین دار و غیر دین داره.