آمریکا و تبلور «قدرت واقعی» پیش از انتخابات!
چهار سال پیش و در جریان رقابتهای مقدماتی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، هیلاری کلینتون مجبور شد برای ادامه رقابت با «باراک اوباما» در کسب عنوان نامزد نهایی حزب دموکرات، پنج میلیون دلار از حساب شخصی خود برداشت کرده و هزینه تبلیغات انتخاباتی کند.(+) اقدامی که البته بینتیجه بود! در دور نهایی رقابتهای انتخاباتی، اوباما توانست دو برابر سناتور مککین هزینه تبلیغات انتخاباتی کند (780 میلیون دلار در برابر 380 میلیون دلار) و دو برابر او هم «رای الکترال» به دست بیاورد. (365 رای در برابر 173) (+) بعدها سناتور مککین گلایه کرد که «در انتخابات آمریکا پول حرف نخست را میزند». (+) احتمالا در کشور ما هم بسیاری علاقهدارند با استناد به این تناسب آرا و هزینههای تبلیغاتی، در سوگ «دموکراسی واقعی» مرثیهسرایی کنند و داستان سیطره مخوف رسانهها بر بشر را برایمان تکرار کنند، اما من گمان میکنم این گروه جای علت و معلول را اشتباه گرفتهاند و از ریشههای اصلی «قدرت» و «دموکراسی» بیاطلاع هستند.
بنابر قوانین ایالات متحده آمریکا، نامزدهای انتخاباتی باید هزینههای تبلیغاتی خود را تنها از منبع کمکهای مردمی تامین کنند. بدین ترتیب هر نامزدی که بتواند هزینه تبلیغاتی بیشتری جلب کند، قدرت هزینهکرد بیشتری هم خواهد داشت و این دقیقا راز اصلی ارتباط «قدرت واقعی» با دموکراسی است! در واقع من گمان میکنم اساسا نیازی به هزینه کردن این پولها و شاید حتی مراجعه به صندوقهای رای نیست. نامزدی که بیشتر کمکهای مالی جمع کرده، حتما توانسته است نظر افراد - کانونها – مراجع و یا منابع بیشتری را به خود جلب کند؛ پس او از رقیب خود قدرتمندتر است و بنابر قانون ازلی و ابدی قدرت، این اوست که در نهایت زمام امور را در دست خواهد گرفت.
به باور من اگر مشاوران خانم کلینتون هم این حقیقت را به درستی تشخیص میدادند، دست کم حساب شخصی ایشان کمتر خسارت میدید: «اگر شما نتوانستهاید نظر کانونهای اجتماعی را به خود جلب کنید، دست بردن درون جیب فایدهای ندارد. شما قدرت واقعی برای پیروزی را ندارید»!
علت و معلولی که گاه برعکس خوانده میشوند
اگر یاد بگیریم که صندوق رای، صرفا یک تصویر روبنایی است و لزوما با پوشاندن این پوستین به هر پیکر نتراشیدهای به «دموکراسی» نخواهیم رسید، آنگاه راحتتر میتوانیم درک کنیم که اصلا اهمیتی ندارد که چه کسی بیشتر «رای» دارد و یا واقعا چه آرایی به صندوقهای رای ریخته شده است. در نهایت نام کسی از صندوق بیرون خواهد آمد که «قدرت واقعی» بیشتری داشته باشد. البته در کشورهای دموکراتیک، این قدرتهای واقعی آنچنان نزدیک و متوازن هستند که عملا هیچ یک نمیتوانند دیگری را کاملا حذف کنند. نتیجه اینکه برآیند آنها به یک نظارت شفاف در صندوقهای رای ختم میشود و آرای صندوق به واقع با میزان قدرتهای واقعی طرفین همخوانی دارد.
در کشورهایی که از صندوق رای به شکل ویترین تزیینی استفاده میکنند هم آرای اعلام شده با قدرت واقعی نامزد پیروز تناسب دارد، فقط مسئله اینجاست که لزوما با «تعداد رایهای به صندوق ریخته شده» برابری نمیکند. پدیدهای که گاه «تقلب» خوانده میشود و گاه «کودتای انتخاباتی». به هر حال فرقی نمیکند. کسی که «قدرت واقعی» بیشتری دارد حقاش را از صندوق رای گرفته است. دیگران اگر بدون توجه به سطح «قدرت واقعی» خود صرفا در جست و جوی افزایش آرای مردمی باشند خودشان و رای دهندگانشان را فریب دادهاند. اینان گمان میکنند که «صندوق رای گام نخست و مبداء آغازین اصلاحات و دموکراسی است». میخواهند از طریق صندوق رای به قدرت برسند و پس از رسیدن به قدرت اصلاحات کنند. در حالی که مسیر واقعی جهان غرب دقیقا برعکس است. یعنی اول اصلاحاتی میکنند تا بتوانند به «قدرت واقعی» برسند. پس از رسیدن به «قدرت واقعی»، متناسب با میزان این قدرت، سهم خود را از صندوق رای بیرون میکشند.
کانونهای قدرت در ایران کداماند؟
فرض کنید در آستانه انتخابات 88، به ناگاه شرایطی کاملا شفاف (و نه لزوما قانونی و منصفانه) بر مخارج نامزدهای انتخاباتی ایران حاکم میشد. آنگاه نامزد اصلاحطلب با یک خاستگاه رای 20 میلیون نفری میخواست از مردم کمکهای مالی دریافت کند و تمامی این حامیان، (از جمله کارمند و کارگر و کشاورز و بیکار) حاضر میشدند هر کدام 100هزار تومان از جیب خودشان هزینه تبلیغات انتخاباتی کنند. نتیجه کار یک رقم دوهزارمیلیارد تومانی میشد. این رقم شما را یاد چیزی نمیاندازد؟ هنوز تا 3هزار میلیارد تومانی که یک باند مافیایی میتواند در این کشور اختلاس کند راه بسیار زیادی باقی است؟
تا اینجای بحث من توضیح مشخصی از «قدرت واقعی» ندادهام اما حالا میشود به چند مورد مشخص اشاره کرد. نخست، عامل ساده، کاملا شناخته شده و در عین حال ازلی و ابدی «پول»! شما میتوانید ده هوادار جذب کنید که هر یک ماهانه 100هزار تومان درآمد دارند. در برابر حریف شما 10 هوادار جذب میکند که هر یک ماهانه 100میلیون تومان درآمد دارند. در ظاهر تعداد آرای شما برابر است اما «قدرت واقعی» حریف شما به مراتب بیشتر است و قطعا او برنده نهایی خواهد بود.
عوامل بسیاری نظیر «رسانه، دانش، اطلاعات، اسلحه، باورهای مذهبی و ایدئولوژیک، نفوذ نخبگان و ...» را میتوان برای قدرت واقعی نام برد. با این حال برای رسیدن به یک استراتژی مشخص نیاز داریم که متناسب با کشور و جامعه خود، عمدهترین عوامل تعیین کننده را متمایز کرده و مورد هدف قرار دهیم. در این صورت من شش عامل اصلی زیر را نام میبرم و برای این نوشته صرفا به یک توضیح مختصر درمورد هر یک اکتفا میکنم.
1- پول نفت: به صورت مطلق در انحصار یک هسته قدرت قرار دارد که متناسب با منافع خود آن را توزیع میکند.
2- پول بازار: به دو بخش تقسیم میشود. بخش عمده (نظیر واردات) که به صورت مطلق در انحصار یک هسته قدرت است. بخش کوچک (نظیر تولید یا بخشی از توزیع) که پراکنده و یا منفعلاست.
3- رسانه: به دو بخش تقسیم میشود. بخش عمده رسمی (رادیو و تلویزیون) که به صورت مطلق در انحصار یک هسته قدرت قرار دارد و بخش کوچک غیررسمی (مثلا اینترنت یا ماهواره) که پراکنده است.
4- نهادهای مرجع مذهبی: (از شخصیتها گرفته تا مساجد و مراکز متبرکه) به دو بخش تقسیم میشود. بخش عمده نهادهای وابسته به حاکمیت هستند که در انحصار یک هسته قدرت قرار دارند. بخش کوچکتر نهادهای مستقل هستند که معمولا پراکنده و یا منفعلاند.
5- نهادهای مرجع اجتماعی: در کشور ما بسیار ضعیف و پراکنده هستند به نحوی که میتوان گفت تقریبا وجود ندارند و توان تاثیرگزاری ندارند. (مثل خانه سینما یا سندیکای کارگران اتوبوسرانی که خودشان را هم نمیتوانند حفظ کنند)
6- نیروهای مسلح: به صورت مطلق در انحصار یک هسته قدرت قرار دارد.
با این توصیفات نتیجه نهایی این نوشته خیلی ساده است: تا وقتی که توازن در شش عامل اصلی قدرت به همین شکل یکجانبه باشد نتایج انتخابات چیزی را در دنیای بیرون تغییر نخواهند داد. چه شما انتخابات را تحریم کنید و چه نکنید، تا زمانی که نقشه موثری در راستای برهم زدن این توازن قوا نداشته باشید گامی به سوی تغییر شرایط برنداشتهاید.
پینوشت:
این یادداشت مقدمهای بود برای مجموعه یادداشتهای ارایه پیشنهاد در مورد آینده جنبش سبز.
قوانین انتخاباتی امریکا بعد از رای اخیر دادگاه عالی (Citizen's United) در مورد هزینههای انتخاباتی خیلی دست باز هستند. شرکتهای تجاری بزرگ بین المللی بزرگترین تامین کننده این پول هستند نه مردم عادی.
پاسخحذف