سفراستانی احمدینژاد به جزیره ابوموسی واکنش غیرمترقبهای از جانب دولت امارات به همراه داشته است. پیش از این هم گاه و بیگاه ادعاهای دولت امارات مبنی بر مالکیت جزایر سهگانه جنجالهای خبری و چالشهای دیپلماتیکی به همراه داشت، اما اینکه امارات بخواهد به دلیل سفر رییس دولت ایران به یکی از این جزایر سفیر خود را از تهران فرا بخواند و حتی مسابقه فوتبال خود با تیم ملی ایران را لغو کند (+) قطعا واکنش جدیدی است. پرسش من این است: چه چیز سبب این تغییر شدت مواضع امارات در مسئله ادعاهای قدیمی شده است؟
مسئله را دیپلماتیک ببینیم
حدود چهار سال پیش گفت و گوی مفصلی داشتم با «دکتر داوود هرمیداس باوند». (اینجا+) موضوع گفت و گو حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه و همچنین ماجرای جدا شدن بحرین از خاک ایران بود. دکتر باوند علاوه بر جایگاه مسلم علمی در زمینه «حقوق و روابط بینالملل»، در سال 1971 و در جریان طرح مساله استقلال بحرين و جزاير سه گانه، يکي از نمايندگان حقوقي ايران در سازمان ملل بودند. به گمانم مطالعه دقیق شیوه استدلال دکتر باوند میتواند تاثیر چشمگیری بر فضای احساسی جامعه خبری ما نسبت به ادعاهای گاه و بیگاه امارات داشته باشد. مسئله این نیست که ما بخواهیم از حقوق خود در برابر ادعاهای دیگران عقبنشینی کنیم، بحث بر سر این است که شیوه برخورد ما میتواند شکلی تاثیرگزارتر و مفیدتر از کمپینهایی باشد که راستای حرکتشان دامن زدن به ناسیونالیسم کور و گاه حتی گرایشان نژادپرستانه است.
باید بپذیریم که امارات متحده عربی نیز برای طرح ادعاهای خود اسناد و دستمایههایی دارد. هرچند به باور من، هیچ یک از این اسناد بیپاسخ نیست و در برابر کشور ما در هر دادگاهی میتواند با انبانی به مراتب انباشتهتر از شواهد و مدارک تاریخی حاضر شده و از حاکمیت ارضی کشور دفاع کند. افزایش آگاهی ما حتی نگرش خودمان را هم به مواضع تغییر میدهد. برای مثال میتوانیم دریابیم که هرچند تامین امنیت این جزایر بر عهده ایران است (یعنی هیچ کس جز ایران حق ارسال نیروی نظامی به آنها را ندارد) اما توافقات رسمی حق استفاده بخشی از حاشیه جنوبی جزیره ابوموسی را نیز به امارات داده است. بدین ترتیب دولتهای ایران و امارات به صورت مداوم باید برای تفسیر این حق استفاده با یکدیگر در حال گفت و گو باشند و این به هیچ وجه به معنای «وطن فروشی» و یا «کوتاه آمدن از حق حاکمیت ارضی» نیست.
چرا امارات اینچنین تهاجمی برخورد میکند؟
چه جدال بر سر حریم ساحلی دریای خزر باشد، چه نام خلیج فارس و یا مالکیت جزایر سهگانه، واقعیت این است که در نهایت این اسناد و مدارک نیستند که نتیجه کار را مشخص خواهند کرد. نمونه مشابه را میتوان به وضوح در ماجرای جنگ گرجستان با روسیه مشاهده کرد که در نهایت به جدایی «اوستیای جنوبی» و اعلام استقلال آن از گرجستان انجامید. اگر اشتباه نکنم در حال حاضر تنها کشورهای معدودی نظیر روسیه و بلاروس هستند که استقلال اوستیا از گرجستان را به رسمیت شناختهاند. با این حال یک منطق ساده سبب شده است حاکمیت گرجستان بر این منطقه کاملا قطع شود و دولت اوستیا به صورت یک کشور مستقل عمل کند. این منطق ساده و جهان شمول همان «منطق زور» است! ارتش روسیه آنچنان خشمگین و قدرتمند وارد گرجستان شد که نیروهای ناتو ترجیح دادند در این مورد ابدا دخالت نکنند و فقط توانستند روسیه را راضی کنند که فراتر از مرزهای اوستیا در خاک گرجستان پیشروی نکند.
در ماجرای جزایر سهگانه نیز کشور ما با وضعیت مشابهی مواجه است. قطعا هیچ یک از کشورهای حاشیه خلیج فارس از نظر نظامی توان تعرض به خاک ایران را ندارند. با این حال آنها همواره میتوانند به یک عنصر دیگر متوصل شوند: اجماع جهانی علیه ایران! بدین ترتیب امارات تلاش میکند تا از هر فرصتی برای محکومیت ایران به دلیل آنچه «اشغال جزایر» میخواند استفاده کند. اما این «فرصت«ها را هیچ کس بجز خود ایران نمیتواند ایجاد کند و یا از بین ببرد.
هرگاه دستگاه دیپلماسی ما توانسته است به صورت فعال و از موضع قدرت در عرصه روابط بینالملل ایفای نقش کند، صدای اماراتیها فروکش کرده است چرا که خوب میدانند حتی کشورهای بزرگ و قدرتمند عربی نظیر عربستان نیز حاضر نیستند روابط خود با یک ایران قدرتمند را به دلیل ادعاهای امارات مخدوش کنند. در نقطه مقابل، وقتی ایران در اسفبارترین وضعیت تاریخی خود از نظر جایگاه بینالمللی قرار دارد، محکومیتهای پیاپی در شورای امنیت را دریافت کرده، سختترین و گستردهترین تحریمهای جهانی را تحمل میکند و به سیمای تمامی دوستان منطقهای خود پنجه میکشد، طبیعتا امارات نیز تهاجمیترین واکنش خود در مسئله ادعای مالکیت بر جزایر سهگانه را بروز میدهد. جای تعجب نیست که ضعف و حقارت دیپلماتیک دولت ما به حدی رسیده که وقتی طرف مقابل گستاخانه ادعا میکند و پیشدستانه سفیرش را از ایران خارج میکند ما نه تنها با احضار سفیر خود مقابله به مثل نمیکنیم، بلکه خواستار «تحکیم روابط دو کشور» میشویم!
اول یک سوزن به خودمان بزنیم
هرگاه ادعایی مرزی علیه کشور ما مطرح میشود و یا نامی از «خلیج عربی» ذکر میشود، واکنشهای جامعه خبری و حتی واکنشهای عمومی جامعه ما قابل پیشبینی است. گویی اتحادی نانوشته شکل میگیرد که همه بسیج شویم و از مصیبت این «هتک حرمت» جامه بدریم و برای عالم و آدم خط و نشان بکشیم. «فرزندان کوروش» و «جوانان آریایی» مثل مور و ملخ از هر سوراخی بیرون میریزنند و به «باد کردن رگ گردنشان» افتخار میکنند و «اجنبی جماعت»، به ویژه «اعراب» را مورد تحقیر و حمله قرار میدهند تا کی دوباره جنجالی به پا شود و بسیج عمومی دیگری شکل بگیرد. با این حال من به یاد دارم که سه سال پیش در جریان یک مناظره انتخاباتی مردی در برابر رییس دولت قرار گرفت و سیاستهای نسنجیده او را در عرصه روابط بینالملل انتقاد قرار داد. میرحسین موسوی ترجیح داد به جای زدن جوالدوز به «بیگانگان»، یک سوزن به حاکمیت داخلی بزند. به مواردی همچون جنجالسازی بیدلیل بر سر هولوکاست، ادعای عجیب و غریب تلاش برای ترور احمدینژاد در عراق، پیامهای پنهانی به رئیس جمهور آمریکا، درخواست تضرعآمیز برای دعوت احمدینژاد به عربستان و البته شوی مضحک آزادسازی ملوانان انگلیسی اشاره کرد.
تا زمانی که ما بخواهیم با شیوه جدالهای چالهمیدانی سیاستورزی کنیم و روابط بینالمللی را هم با پارامترهای منحصر به فرد خودمان در تعریف «ناموس» و «غیرت» و «شرف» بسنجیم، قطعا از مسیرهای یکسویه به سمت حقارت روزافزون بینالمللی خارج نخواهیم شد. این حقیقتی ساده و حتی بدیهی است که تمامی کشورهای جهان به دنبال افزایش و توسعه منافع خود باشند. اگر امروز ما احساس میکنیم کسی پایش را از گلیماش درازتر کرده، باید بدانیم مشکل صرفا در درازی پای دیگران نیست، احتمالا اینجا کسی پای ما را کوتاه کرده است!
مسئله را دیپلماتیک ببینیم
حدود چهار سال پیش گفت و گوی مفصلی داشتم با «دکتر داوود هرمیداس باوند». (اینجا+) موضوع گفت و گو حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه و همچنین ماجرای جدا شدن بحرین از خاک ایران بود. دکتر باوند علاوه بر جایگاه مسلم علمی در زمینه «حقوق و روابط بینالملل»، در سال 1971 و در جریان طرح مساله استقلال بحرين و جزاير سه گانه، يکي از نمايندگان حقوقي ايران در سازمان ملل بودند. به گمانم مطالعه دقیق شیوه استدلال دکتر باوند میتواند تاثیر چشمگیری بر فضای احساسی جامعه خبری ما نسبت به ادعاهای گاه و بیگاه امارات داشته باشد. مسئله این نیست که ما بخواهیم از حقوق خود در برابر ادعاهای دیگران عقبنشینی کنیم، بحث بر سر این است که شیوه برخورد ما میتواند شکلی تاثیرگزارتر و مفیدتر از کمپینهایی باشد که راستای حرکتشان دامن زدن به ناسیونالیسم کور و گاه حتی گرایشان نژادپرستانه است.
باید بپذیریم که امارات متحده عربی نیز برای طرح ادعاهای خود اسناد و دستمایههایی دارد. هرچند به باور من، هیچ یک از این اسناد بیپاسخ نیست و در برابر کشور ما در هر دادگاهی میتواند با انبانی به مراتب انباشتهتر از شواهد و مدارک تاریخی حاضر شده و از حاکمیت ارضی کشور دفاع کند. افزایش آگاهی ما حتی نگرش خودمان را هم به مواضع تغییر میدهد. برای مثال میتوانیم دریابیم که هرچند تامین امنیت این جزایر بر عهده ایران است (یعنی هیچ کس جز ایران حق ارسال نیروی نظامی به آنها را ندارد) اما توافقات رسمی حق استفاده بخشی از حاشیه جنوبی جزیره ابوموسی را نیز به امارات داده است. بدین ترتیب دولتهای ایران و امارات به صورت مداوم باید برای تفسیر این حق استفاده با یکدیگر در حال گفت و گو باشند و این به هیچ وجه به معنای «وطن فروشی» و یا «کوتاه آمدن از حق حاکمیت ارضی» نیست.
چرا امارات اینچنین تهاجمی برخورد میکند؟
چه جدال بر سر حریم ساحلی دریای خزر باشد، چه نام خلیج فارس و یا مالکیت جزایر سهگانه، واقعیت این است که در نهایت این اسناد و مدارک نیستند که نتیجه کار را مشخص خواهند کرد. نمونه مشابه را میتوان به وضوح در ماجرای جنگ گرجستان با روسیه مشاهده کرد که در نهایت به جدایی «اوستیای جنوبی» و اعلام استقلال آن از گرجستان انجامید. اگر اشتباه نکنم در حال حاضر تنها کشورهای معدودی نظیر روسیه و بلاروس هستند که استقلال اوستیا از گرجستان را به رسمیت شناختهاند. با این حال یک منطق ساده سبب شده است حاکمیت گرجستان بر این منطقه کاملا قطع شود و دولت اوستیا به صورت یک کشور مستقل عمل کند. این منطق ساده و جهان شمول همان «منطق زور» است! ارتش روسیه آنچنان خشمگین و قدرتمند وارد گرجستان شد که نیروهای ناتو ترجیح دادند در این مورد ابدا دخالت نکنند و فقط توانستند روسیه را راضی کنند که فراتر از مرزهای اوستیا در خاک گرجستان پیشروی نکند.
در ماجرای جزایر سهگانه نیز کشور ما با وضعیت مشابهی مواجه است. قطعا هیچ یک از کشورهای حاشیه خلیج فارس از نظر نظامی توان تعرض به خاک ایران را ندارند. با این حال آنها همواره میتوانند به یک عنصر دیگر متوصل شوند: اجماع جهانی علیه ایران! بدین ترتیب امارات تلاش میکند تا از هر فرصتی برای محکومیت ایران به دلیل آنچه «اشغال جزایر» میخواند استفاده کند. اما این «فرصت«ها را هیچ کس بجز خود ایران نمیتواند ایجاد کند و یا از بین ببرد.
هرگاه دستگاه دیپلماسی ما توانسته است به صورت فعال و از موضع قدرت در عرصه روابط بینالملل ایفای نقش کند، صدای اماراتیها فروکش کرده است چرا که خوب میدانند حتی کشورهای بزرگ و قدرتمند عربی نظیر عربستان نیز حاضر نیستند روابط خود با یک ایران قدرتمند را به دلیل ادعاهای امارات مخدوش کنند. در نقطه مقابل، وقتی ایران در اسفبارترین وضعیت تاریخی خود از نظر جایگاه بینالمللی قرار دارد، محکومیتهای پیاپی در شورای امنیت را دریافت کرده، سختترین و گستردهترین تحریمهای جهانی را تحمل میکند و به سیمای تمامی دوستان منطقهای خود پنجه میکشد، طبیعتا امارات نیز تهاجمیترین واکنش خود در مسئله ادعای مالکیت بر جزایر سهگانه را بروز میدهد. جای تعجب نیست که ضعف و حقارت دیپلماتیک دولت ما به حدی رسیده که وقتی طرف مقابل گستاخانه ادعا میکند و پیشدستانه سفیرش را از ایران خارج میکند ما نه تنها با احضار سفیر خود مقابله به مثل نمیکنیم، بلکه خواستار «تحکیم روابط دو کشور» میشویم!
اول یک سوزن به خودمان بزنیم
هرگاه ادعایی مرزی علیه کشور ما مطرح میشود و یا نامی از «خلیج عربی» ذکر میشود، واکنشهای جامعه خبری و حتی واکنشهای عمومی جامعه ما قابل پیشبینی است. گویی اتحادی نانوشته شکل میگیرد که همه بسیج شویم و از مصیبت این «هتک حرمت» جامه بدریم و برای عالم و آدم خط و نشان بکشیم. «فرزندان کوروش» و «جوانان آریایی» مثل مور و ملخ از هر سوراخی بیرون میریزنند و به «باد کردن رگ گردنشان» افتخار میکنند و «اجنبی جماعت»، به ویژه «اعراب» را مورد تحقیر و حمله قرار میدهند تا کی دوباره جنجالی به پا شود و بسیج عمومی دیگری شکل بگیرد. با این حال من به یاد دارم که سه سال پیش در جریان یک مناظره انتخاباتی مردی در برابر رییس دولت قرار گرفت و سیاستهای نسنجیده او را در عرصه روابط بینالملل انتقاد قرار داد. میرحسین موسوی ترجیح داد به جای زدن جوالدوز به «بیگانگان»، یک سوزن به حاکمیت داخلی بزند. به مواردی همچون جنجالسازی بیدلیل بر سر هولوکاست، ادعای عجیب و غریب تلاش برای ترور احمدینژاد در عراق، پیامهای پنهانی به رئیس جمهور آمریکا، درخواست تضرعآمیز برای دعوت احمدینژاد به عربستان و البته شوی مضحک آزادسازی ملوانان انگلیسی اشاره کرد.
تا زمانی که ما بخواهیم با شیوه جدالهای چالهمیدانی سیاستورزی کنیم و روابط بینالمللی را هم با پارامترهای منحصر به فرد خودمان در تعریف «ناموس» و «غیرت» و «شرف» بسنجیم، قطعا از مسیرهای یکسویه به سمت حقارت روزافزون بینالمللی خارج نخواهیم شد. این حقیقتی ساده و حتی بدیهی است که تمامی کشورهای جهان به دنبال افزایش و توسعه منافع خود باشند. اگر امروز ما احساس میکنیم کسی پایش را از گلیماش درازتر کرده، باید بدانیم مشکل صرفا در درازی پای دیگران نیست، احتمالا اینجا کسی پای ما را کوتاه کرده است!
آرمان جان لطفا حاکمیت «ارزی» را تصحیح کنید و این کامنت من رو هم پاک کنید.
پاسخحذفدرکنارهمه اینها این مطلب بازی فوتبال نیز حکایتی است بازی که فقط ازطریق گفتگوهای شفاهی وبدون برروی کاغذآوردن قراردادی قرارش گذاشته می شود تا وقتی حریف ترک قرارمی کند صدایمان به هیچ جانرسد ودر هیچ محکمه ورزشی هم نتوانیم ادعای خسارت کنیم..فعلاض بوید قراردادبستن را یاد بگیرید مملکت داری پیشکشتان
پاسخحذفسلام. آرمان عزیز!ای کاش من میتوانستم ۷۰میلیون گوش را به فعلیتی برسانم که این نوشته را که ترجمان دقیق غیرت و منافع ملی و تمامیت ارزی و مفاهیمی از این دست هست را بخوانند و بشنوند و «آگاه» شوند و شرمندهام از خودم که این توانایی را ندارم.
پاسخحذفدر مورد مسئلهای که اشاره نموده و مثالی هم از حاکمت روسیه بر «اوستیا» و منطق زور زدهای، (که کمی با آن مشکل دارم) البته فاکتور دیگری هم وجود دارد. تصور کنیم: همانطور که خاک این کشور جزئی از ذات و سرشت و سرنوشت و منافع این کشور یا هر کشور دیگری است، به همان میزان و شاید باتفاوتی اندک بتوان شهروندان یک کشور را هم در همان قسمت طبقهبندی و تعریف کرد.
حالا تصور کن سرنوشت اداره سیاسی و اجتماعی یک کشور دست کسانی باشد که نه تنها شهروندان خود را از کمترین حقوق قانونی و طبیعی محروم میکنند، بلکه آنها را رعایای بیجیره و موجب خود فرض کرده و به معنی واقعی کلمه بر آنها ظلم روا میدارند. حالا اگر شهروندی تصمیم بگیرد که رخت خویش از این ورطه هلاکت بیرون کشیده و خود را ذیل ملیت و پرچم و نشان و زبان و... کشور دیگری تعریف کند، آیا اسناد میتوانند مانع او شوند؟.
شاید این اتفاق در تاریخ سابقه نداشته باشد و یا شاید «بحرین» با کمی اغماض سابقه تاریخیی در این زمینه باشد، آیا اگر مردم شهری و استانی و قسمتی از خاک کشور ایران، تصمیم بگیرند که از یک تاریخ مشخص ایرانی نباشند (عرض میکنم فرض بگیریم) و میخواهند ذیل ملیت «امارات» تعریف شوند و همه بهانههای لازم و اشتراکات قومی با مردم و شهروندان امارات هم برای آنها جور باشد (زبان عربی، سنی بودن و...) به علاوه آنکه مثلا تحریص هم بشوند که ماهیانه فلان مقدار دلار حقوق ماهیانه شهروندی میگیرند و به تکتک فرزندانشان هم یک «تبلت» داده میشود و به راحتی و با آزادی کامل میتوانند طبق رسوم و عرف اهل تسنن یا تشییع مراسم و مناسک مذهبی خود را بدون کمترین مزاحمتی بهجا آورند، آیا اسناد تاریخی میتوانند مانع این خواست شوند؟
تصور کنید با وجود آنهمه تبعیضی که دولت مرکزی ایران در حق شهرهاو شهروندان همجوار با مرز و کشورهای دیگر روا میدارد، ایا این ظرفیت را نمیتواند در شهروندان و مردم منطقه ایجاد کند که با تغییر یک پرچم به راحتی بتوانند نماز خود را به قبلهای که میخواهند بخوانند و از حقوقی مذهبی که برای خود قائل هستند برقرار شوند؟
این ظرفیت دستِکم در زمینه قوم «کُرد» سالهاست که وجود داشته و سه کشور ایران و ترکیه و عراق را طی نیم قرن با چالش و مشکل دستبه گریبان داشته است. چه تضمینی وجود دارد که شهروندان محروم «ابوموسی» و یا هر جزیره یا شهر دیگری چنین نخواهند و اراده نکنند؟
درباره کمپینها و سرو صداهایی که امروز و به دنبال این موضعگیری دولت امارات راه افتاده، شایسته است که توجه داشته باشیم دولت ایران طی ۶ سال گذشته خودش با دست خودش و به راحتی نفت و گاز حوزههای مشترک ایران و قطر را به قطر تقدیم میکند و به غیر از چند اعتراض ساده هیچ صدایی از کمپینزنهای امروزی شنیده نشدهاست
موقعیت ایران در دریایخزر هم وضعیت مشابهی داشته است که، همه از پایبست ویران بودن خانه حکایت داشته و کمپینیها در فکر نقش ایوان بودهاند.
جناب علی مصلحی عذرمیخوام ولی از کامنتتان این گونه برمی آید که از برادران چپمان باشید ولی در هر صورت در عالم واقعیت و در سیاست، به معنای عملی و علمی اینگونه نیست که هرکس عشقش کشید برای خود اعلام خودمختاری و استقلال کند.در مورد شرایط کشوری دارای اهمیت منطقه ای و جهانی چون ایران در صورتی که پای جدایی بخشهایی از کشور ما پیش کشیده شود دول روسیه و چین که خود با مناطق تجزیه طلب تبت و چچن مشکل دارند به هیچ عنوان برنخواهند تافت که این جریان استقلال و تجزیه طلبی به یک روند طبیعی و قانونی در میان ملل تبدیل شود و تا حد ممکن از ان جلوگیری میکنند و از انجا که در وهله اول رسمیت یافتن یک کشور باید در شورای امنیت مطرح شود به راحتی میتوانند ان درخواست را وتو کنند.
پاسخحذفنیکبختی،اسایش،رفاه،ازادی و ترقی فردای ایران نه تنها از پشت عینک ناسیونالیسم بلکه به صورت منطقی و عملی با تکیه بر تمامیت ارضی ان استوار است.اگر هم ادعایی مطرح شود باید با دلیل و مدرک و منطق مطرح شود تا از وجوه گوناگون(خصوصا منافع ملی)مورد بحث و بررسی قرار گیرد.ایران با وجود صد تیره و قوم و هزار گویش و لهجه اگر بخواهد تجزیه شود باید به هزاران تکه تقسیم شود،در اینجا بحث فقط بر سر چند کلان قوم اذری و کرد نیست،شاخه های گوناگون قومی در ایران از تنوع قابل توجهی برخوردارند.تجزیه ایران یا کشیده شدن بحث فدرالیسم کاملا به دور از منطق و واقعیت است.باید با دید علمی به موضوع نگاه کرد نه احساسی.
by ashkan