«جوانها طالب نتیجه و نتیجهگیری هستند. نتایج را، ولو نادرست هم
که باشد در اختیارشان بگذارید. دیگر هیچ چیزی نمیخواهند. ولی این کار از یک آدم با
وجدان ساخته نیست. اگر به جوانان بگویید که نمیتوانید حقیقت را به طور کامل در اختیارشان
بگذارید به این علت که خودتان هم از آن بیخبرید، جوانان اصلا به حرفتان گوش نمیدهند».
(رودین – ایوان تورگنیف – شفیعیها – نشر ماهی - ص۷۸)
گویا
سخنی از «برتراند راسل» است که میگوید: «مشکل دنیا این است که احمقها به خود یقین دارند اما دانایان سرشار از
تردید هستند». (نقل به مضمون) حالا اگر این سخن را بپذیریم و آن را با
توصیفات جناب تورگنیف ترکیب کنیم، نتیجه کار بسیار وحشتناک میشود! تنها کسانی
حاضرند همه حقیقت را در اختیار دیگران قرار دهند که احتمالا از درک نقایص خود عاجزند.
در مقابل، آنان که درک بیشتری دارند، ناچار بدین اعتراف هستند که به هیچ حقیقت
مطلقی دست نیافتهاند!
من
نمیدانم چقدر باید به جناب تورگنیف حق بدهیم که اینچنین «جوانان» را متهم ساخته
است. اما شاید بشود در مسایلی نظیر جذب عضو خیره کننده گروههای تروریستی (نظیر
داعش) رد پایی از همین هشدار را به چشم دید. یک جماعتی به ناگاه از راه میرسند و
بشارت میدهند که حقیقت را در مشت دارند. دیگر نیازی به تحمل دشواریهای اندیشه و
حیرانی در جهان پرسشها نیست. همه چیز آماده و محیا است. کافی است چشمهاتان را
ببندید و فقط «همراه شوید»، اما این همراهی، سرسپردگی و تقلید را در خود نهان دارد
و با ذات آزادگی انسان یاغی در تضاد است!
در
اساطیر یونان، این «پرومته»
بود که بر فرمان «زئوس»
طغیان کرد و «آتش» را در اختیار انسانها قرار داد. آتشی که او در اختیار انسان
قرار داد، بیشباهت به جوهره آگاهی نیست. در عمل نیز پرومته، «آزادگی»، ولو از
فرمان خداوند خود را به تصویر کشید. البته تاوان این آزادگی و طغیانگری سخت گران
بود! هر روز، عقابی، جگر پرومته زنجیر شده در کوه را میدرید و شب هنگام جگرش
دوباره ترمیم میشد. این خون جگر ریختن، برای انسانی که آزادی و آگاهی را انتخاب
میکند ناگزیر است. درست به مانند سرگشتگی انسانی که تلخی و دشواری جست و جوی
حقیقت، با تمام پیچیدگیهای آن را انتخاب کرده است. در نهایت این فقط و فقط انتخاب
شماست که نتیجه کار را مشخص میکند: رام و آسایش سرسپردگی به یک حقیقت از پیش
آماده که به خورد شما میدهند، یا قدم نهادن در راه دشوار آزادگی و حقیقتجویی؟
دستکم اخوان ثالث به ما پیشنهاد میدهد:
«بیا
ره توشه برداریم
قدم
در راه بیبرگشت بگذاریم...
پینوشت:
تصویر
متعلق است به «تابلوی پروته»
اثر «پیتر پل روبنس»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر