در نوشته پیشین (اینجا+) به این نکته اشاره شد که توصیه مصرف بهینه آب درمانی برای بحران بیآبی
نیست، چرا که مشکل از اساس در جای دیگری است. بخش کشاورزی، بزرگترین مصرف کننده
آب کشور است.
آمارهای ارایه شده بر پایه
گزارشهای سازمان جهانی کشاورزی و غذا (FAO) در گزارش مربوط
به World Water
Withdrawal by Sector استوار است. خود این سازمان،
میانگین جهانی مصرف در بخش کشاورزی را ۷۰درصد، بخش صنعتی ۱۹درصد و در بخش خانگی ۱۱درصد
تخمین میزند. با این وجود طبق اعلان خود این سازمان، این مقادیر نسبی به شدت به
سمت کشورهای با الگوی مصرف نامناسب بایاس (انحراف؟!) دارد. با این وجود فائو، این
مقادیر را با میانگین گرفتن از این نسبتها، برای هر کشوری به این صورت یکسان کرده
است: کشاورزی ۵۹درصد، صنعتی ۱۸درصد و خانگی ۲۹درصد. (اینجا+)
این نکته را باید در نظر داشت
که طبق اعلام خود فائو، میزان مصرف شبکه خانگی در هر کشوری قابل اندازهگیری با
دقت مناسب است؛ میزان مصرف آب در بخش صنعتی با توجه به مدلهای ریاضی پیشبینی میشود
و میزان مصرف آب در بخش کشاورزی نیز به صورت خود اعلان است. در هر صورت، شواهد
آماری دیگری هم وجود دارد که توضیح میدهند چطور مصرف آب کشاورزی در ایران تا ۲۲درصد
بالای نرم پیشبینی شده از جانب فائو افزایش پیدا کرده است.
ابتدا به نحوه آبیاری زمینهای
زراعی در ایران در مقایسه با میانگین جهانی میپردازیم. شکل زیر نشاندهنده مساحت
زمینهای زراعی مجهز به تجهیزات آبیاری در خاورمیانه است. همانطور که دیده میشود،
ایران و ترکیه بیشترین مساحت زمینهای زراعی تحت آبیاری مصنوعی را در اختیار
دارند. (بنابر تعریف، زمینهای تحت آبیاری به زمینهایی گفته میشود که در آن، آب
با تجهیزات، از جوی سیمانی گرفته تا سیستمهای پیشرفتهی آبرسانی، به زمین تحت
زراعت میرسد)
در عین حال، شکل دوم نشان میدهد
که در رتبهبندی نسبت زمینهای زراعی تحت آبیاری، به کل زمینهای زراعی ایران و
ترکیه در جایگاه مناسبی قرار ندارند. یعنی در عین حال که وسعت زمینهای آبیاری
شده ما بسیار زیاد است، نسبت آن به نسبت کل زمینهای کشاورزی ما مناسب نیست. اوضاع
وقتی نگران کننده میشود که بدانیم طبق گزارش فائو، این شکل دوم در واقع منطبق بر
شکل «بهرهمندی از آبیاری پربازده» نیز هست! در واقع، بر اساس این گزارش، ۹۱.۴درصد
از میزان آبیاری زمینهای زراعی ایران به روش آبیاری سطحی انجام میشود، در مقابل
تنها ۳.۴درصد از کل زمینهای زراعی تحت آبیاری، مجهز به آبیاری قطرهای است. (مقایسه
کنید با کشورهای عربی منطقه که برای آنها این نسبتها به ترتیب ۴۸.۷ و ۴۱.۸درصد
است. FAO Water
Reports 34 - Irrigation in the Middle East Region Figures – 2008, page 41). در واقع این شکل میتواند تخمینی از توزیع بازدهی آبیاری در
خاورمیانه باشد.
حالا از جنبه دیگری به موضوع
وارد میشویم و به نوع محصولات تحت کشت میپردازیم. عمده مساحت زمینهای زراعی
ایران تحت کشت غلات، مشخصا گندم، برنج و جو قرار دارند. خشکبار در رده بعدی قرار
دارد. سبزیجات، گیاهان ریشهای، میوهها و سایر محصولات کشاورزی نیز در ردههای
بعدی هستند. (FAO
Water Reports 34 - Irrigation in the Middle East Region Figures – 2008, page
184). برای بهتر نشاندادن رابطه آب و محصولات کشاورزی بهتر است از
اصطلاح اثر آبی معادل با Water
Footprint استفاده کنیم. این اثر، تنها شامل میزان آب مورد نیاز محصول
کشاورزی برای رشد بهینه نیست، بلکه شامل تأثیر آبی کلی محصول شامل مواردی مانند
آلوده کردن آب بوسیله کود یا آب مصرفی برای سایر پروسههای کشاورزی، مانند شستن،
چیدن، پوست کندن و امثالهم نیز میشود. مطابق با تحقیق M.M. Mekonnen و A.Y. Hoekstra با عنوان The
green, blue and grey water footprint of crops and derived crop products در سال ۲۰۱۱ (اینجا) که تحقیق اصلی مورد استفاده در گزارش
یونسکو (اینجا) است گندم، برنج و ذرت بیشترین تأثیر را
بر منابع آبی دارند.
لیست کاملی از محصولات کشاورزی
و میزان تأثیر آبی آنها در مقاله نام برده شده و گزارش یونسکو آمده است. برای
مقایسه به اعداد مربوط به تأثیر آبی چند نمونه از اقلامی میپردازیم که از پر کشتترین
غلات ایران به حساب میآیند:
گندم: ۱۸۲۷ (متر مکعب آب در
ازای هر تن محصول)
برنج: ۲۱۷۲
نخود ۴۱۷۷
عدس ۵۸۷۴
گردو ۴۹۱۸
بادام ۸۰۴۷
این در حالی است که در مورد سیب
زمینی و نیشکر این اعداد تا سطح ۲۸۷ و ۲۱۰ کاهش پیدا میکنند! بصورت کلی آنطور که
در شکل زیر دیده میشود، تقریبا تمامی محصولات کشاورزی ایران در رده محصولات با
تأثیر آبی نسبتا زیاد قرار دارند:
مشخصا در این شکل، «رد پا»
نشانگر تإثیر آبی، رنگ قهوهای نشانگر میزان کشت جهانی و رنگ آبی نشاندهنده مصرف
آب جهانی در هر مورد است. مشکل در ایران علاوه بر گندم و برنج حتی شامل محصولات
خردتر نیز میشود. خشکبار به صورت کلی، در جایگاه سوم حجم تولید زراعی ایران قرار
میگیرند و در عین حال تأثیر بسیار بیشتری بر منابع آبی دارند. مطابق با اعلام
فائو، تا سال ۲۰۰۶، در ایران ۴۱۴۵ هزار هکتار، سطخ آبیاری شده زیر کشت گندم، برنج، جو و سایر غلات بوده است. در همین زمان کل سطح آبیاری شده مورد
کشت سیب زمینی و سایر گیاهان ریشهای در ایران ۲۳۶ هزار هکتار بودهاست (Iran Irrigated Crop Calendar
– 2006).
به نظر میرسد برای حل بحران
خشکسالی در کشور، نیاز است تا بسیاری از مفاهیم بدیهی انگاشته شده مورد بازبینی قرار
بگیرند. معلوم نیست در وضعیت کشور ما، طرحهایی همچون «خودکفایی در تولید گندم»
اساسا منطقی باشد، چه رسد به یک افتخار ملی. تداوم تولید کنونی «برنج طارم دم سیاه»
و «پسته خندان کرمان» هم ممکن است بیش از آنکه مفید و قابل تفاخر باشد، بقای آتی
ما و کشورمان را به خطر بیندازند. به بیان دیگر، واردات گندم، برنج و پسته از سایر
کشورهای جهان، ابدا صورتی ناپسندتر از واردات آب آشامیدنی ندارد.
امیرعلی نصراللهزاده – از صفحه
فیسبوک «مجمع دیوانگان»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر