برای
سالیان سال نخستین تصاویری که هر کودک ایرانی از انقلاب ۵۷ در کتابهای درسی خود
میدید، تصاویر «کاخ نشینی و کوخنشینی» در کنار یکدیگر بود. عکسهایی از «حلبیآباد»های
قدیم در کنار نماهایی از کاخهای اشرافی خاندان پهلوی. فقط کودکان دبستانی نبودند
که با مشاهده آن تصاویر در کنار هم، خونشان به جوش میآمد و بر فساد خاندان
سلطنتی نفرین میفرستادند. این تصاویر، احتمالا یکی از ریشهایترین دلایل انقلابی
مردمی علیه یک رژیم فاسد بود.
*
* *
در
گزارشی که «پاتریک رودن» در هفتهنامه «نیویورکر» منتشر کرده است (ترجمه گزارش را اینجا+
بخوانید) به تحقیقی اشاره میشود که فرماندهان ارتش آمریکا در افغانستان انجام
دادهاند. آمریکاییها میخواهند بدانند که اصلیترین عامل پیوستن افغانها به
گروههای تروریستی نظیر القاعده چیست؟ افراطگرایی مذهبی؟ واکنش به توهینهای
مذهبی؟ نفرت از بیگانگان؟ تعصب نژادی یا غربستیزی؟! نتایج تحقیق اما به کلی خلاف
پیشبینیهای معمول بود. «مشاهده فساد جبرانناپذیر دولت
افغانستان» اصلیترین دلیل گرایش شهروندان به گروههای تروریستی اعلام شد!
«سارا
چایز»، شهروند آمریکایی که مدتها در افغانستان به فعالیتهای خیریه مشغول بود، با
تجربه فساد گستردهای که از دولت افغانستان سراغ داشت و البته مشاهده نتایج این
تحقیقات، به سراغ کشورهایی رفت که در مسیر وزش باد «بهار عربی» قرار گرفته بودند.
او به تونس، مصر و سایر نقاط حساس منطقه سفر کرد تا فهرستی از انزجار نسبت به رژیمهای
فاسد و راههایی که این احساس ممکن است، جرقهی انقلاب باشد را تهیه کند و در
نهایت در حالی از سفر خود بازگشت که متقاعد شدهبود، «ارتباط
میان فساد سیستمیک و افراطیگری مذهبی، پدیدهای جهانی است»!
البته،
این فرآیند، ابدا جهتی یکسویه ندارد! وقتی ارتش عربستان با تبلیغات فراوان و
هزینههای نجومی به همراه متحداناش به حوثیهای یمن حملهور شد، بسیار تصور میکردند
که حتی یک ارتش کامل در یمن هم توانایی مقاومت در برابر ارتش چندصد میلیارد دلاری
عربستان را نداشته باشد. نتایج حمله اما وارونه بود! ارتش عربستان نه تنها به
صورتی مفتضحانه وادار به عقبنشینی شد، بلکه درست در همان دوره، حوثیهای یمنی
موفق شدند به پیشرویهای خود ادامه هم بدهند. به شخصه، بخشی از دلایل مقاومت خیره
کننده هوادارن حوثیها را در گزارش «سوزان دالگران» در «پروژه تحقیق و اطلاعات
خاور میانه» (MERIP) پیدا کردم: (حوثیها) «در مناطق تحت
کنترل خود با تضمین قطع نشدن برق،تصفیه اعضای فاسد دولت و ارتش و کنترل تورم فزاینده
مقطعی قیمت نفت، محبوبیت خود را افزایش داده است». (ترجمه فارسی این گزارش
را اینجا+
بخوانید)
*
* *
در
بستر انقلاب ایران دهها گروه چپگرا و چریکی شکل گرفتند که طبیعتا جذب عضو
فراوانی از اقشار فرودست و طبقات خشمگین از فساد سلطنتی انجام داند. پس از انقلاب
و شاید به دلیل سیاستهای تمرکزگرای دولت در طول دوران جنگ، رنگ بوی اختلاف طبقاتی
و فسادهای گسترده تا حدودی از فضای سیاسی کشور دور شد، تا اینکه در دوران سازندگی
باز هم زمزمههایی در اعتراض به فساد به هوا خواست. ظهور نشریاتی چون «پیام
دانشجو» به مدیر مسوولی «حشمت
طبرزدی»، از نخستین نشانههای بازگشت تولد نسل جدیدی از رادیکالیسم در دل
حکومت برآمده از انقلاب بود. آمارهای اقتصادی نشان میداد که ضریب جینی، به عنوان
یک شاخص سنجش اختلاف طبقاتی، به نسبت قبل از انقلاب اندکی کاهش یافته است، اما این
کاهش ناچیز ابدا با شعارهای افراطی انقلابیون و انبوهی از مصادرههای بیضابطه
تناسبی نداشت. مشخص بود که ثروتهای نجومی میان «خلق انقلابی» توزیع نشده بودند،
بلکه با یک جابجایی ساده، در همچنان بر پاشنه پیشین میچرخد.
تمرکز
گفتمان اصلاحطلبی، بر آزادیهای سیاسی، خیلی زود این فرصت را برای جریان رقیب
فراهم کرد که جای خالی گفتمان «عدالت» را اشغال کند. هرچند در طول دوران هشت ساله
اصلاحات، باز هم ضریب جینی کاهش پیدا کرد و رشد اقتصادی کشور بهبود یافت، با این
حال تصاویر «کاخ نشینی و کوخنشینی» هنوز از پس ذهن کودکان دیروز پاک نشده بود، پس
جامعه همچنان آبستن چهرهای بود که به صورت مستقیم علیه فساد و کاخنشینی اعلام
جنگ کند. محمود احمدینژاد، درست بر قله همین موج سوار شد و تا بالاترین سمت
اجرایی کشور پیش رفت.
*
* *
«همه
فساد میکنند». این جملهای است که قاضی فدرال آمریکا، در کتاب هشتصد و سی و نه صفحهای
خود، «رشوه، تاریخ فکری یک پدیده اخلاقی» (۱۹۸۴) مینویسد. با این حال، گسترش فساد در دوران ریاستجمهوری
احمدینژاد شکل و شمایلی متفاوت از تمامی همتایان پیشین خود داشت.
اگر
در دورههای پیش، مفاسد اقتصادی مواردی قابل اشاره بودند (مثلا پرونده فاضل
خداداد، مرتضی رفیقدوست یا شهرام جزایری) در دوره احمدینژاد به ناگاه با یک فساد
«سیستماتیک» مواجه شدیم. جایی که خود دولت به صورت مستقیم دست به فساد میزد! بانک
مرکزی در بازار سکه و طلا دلالی میکرد. هیات دولت با بالا و پایین بردن تعرفه
واردات و صادرات سود شخصی به جیب میزدند و در نهایت به اسم دور زدن تحریم، دکان
«کاسبی تحریم» به راه افتاد. بحران فساد سراسر کشور را فرا گرفت، اما به باور شخصی
من، بدترین جنبه ماجرا در این نبود که ارقام نجومی فساد اقتصادی از سطح درک اذهان
عبور کرد، ضربه اصلی جایی وارد شد که گفتمان مدعی مبارزه با فساد در پیش چشم مردم
به فاسدترین دولت تاریخ کشور بدل شد. نتیجه ظاهری این روند، تغییر رویکرد
انتخاباتی مردم در سال ۹۲ بود، اما بسیار خوشباورانه است اگر گمان کنیم همه چیز
در همین سطح خاتمه مییابد. امیدها که ناامید میشوند، واکنشها غیرقابل پیشبینی خواهند بود!
*
* *
سالهای
سال گذشته و من واقعا نمیدانم که هنوز هم در کتابهای درسی تصاویر کاخنشینی و
کوخنشینی را کنار هم قرار میدهند یا نه. با این حال فرق چندانی ندارد. هر دانشآموزی
کافی است که از کلاس درس پایاش را به خیابانهای شهر بگذارد تا سر هر چهارراه
دختران و پسران دستفروشی را به چشم ببیند که ملتمسانه به شیشه ابرخودروهای لوکس میزنند
تا شاید یک شاخه گل بفروشند. تداوم چنین وضعیتی، قعطعا در ادامه کار یک دولت میانهرو
که سلانه سلانه سیاستهای بازار آزادی خود را پیش میبرد خلاصه نخواهد شد. خشم و
انزجار انباشته شده از فقر و فساد، انبار باروتی است که یک کشور را بر آن بناکردهایم
و همه رویاش نشستهایم.
پینوشت:
مجموعه کامل یادداشتهای پرونده فساد را در صفحه فیسبوکی «مجمع دیوانگان» دنبال کنید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر