توضیح: بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب تهران، روزهای دهم تا بیست و یکم اردیبهشت ماه برگزار میشود.(+) به مناسبت این جشن سالانه کتاب، تا روز پایانی نمایشگاه سعی میکنم تعدادی از آثار ادبیات داستانی کشور را که به نظرم میتوانند مورد توجه باشند اینجا معرفی کنم. برای این مجموعه من سه دسته کلی «رمان»، «مجموعه داستان» و «ماندگار» در نظر گرفتهام. دو مورد نخست نیاز به توضیح چندانی ندارد، فقط این را بگویم که مختص ادبیات داستانی ایران، با تمرکز بر آثار جدیدتر و نویسندگان جوان کشور هستند. در کنار این دو، مجموعه «ماندگار» را هم در نظر گرفتم برای آثاری که احتمالا جزو شاهکارهای ادبیات داستانی کشور هستند و یا دستکم در سطحی هستند که به واقع میتوانند در تاریخ ادبیات ما ماندگار شوند. شما هم اگر یادداشت و پیشنهادی در مورد کتاب داشتید میتوانید برای انتشار در «مجمع دیوانگان» ارسال کنید.
* * *
معرفی:
عنوان: گاماسیاب ماهی ندارد
نویسنده: حامد اسماعیلیون
ناشر: نشر ثالث
۲۶۴ صفحه – ۱۱هزارتومان
وقتی شکاف عمیق است، وقتی اختلافها دیرین، زخمها مزمن و نفرتها بیاندازه شدهاند، آنگاه برای رسیدن به توافق و ایجاد زمینههای نزدیکی نمیشود که از بزرگترین نقاط اختلاف شروع کرد. شاید نمونه سرشناستر چنین شکافهایی در فضای سیاسی کشور ما، اختلاف و دشمنی «ایران – آمریکا» باشد. جدالهایی که دستکم از ۶۰ سال پیش شکل گرفتهاند و در طول این زمان آنقدر بال و پر یافتهاند که دیگر کسی نمیتواند به سادگی قضاوت کند «کدام مرغ بود و کی تخم مرغ»! حالا که پس از این همه سال نوبت به گفت و گو رسیده، یک گروه همچنان بر اصلیترین نقاط جدال، (مثلا کودتای ۳۲ یا شلیک به هواپیمای مسافربری از آن سو و حمله به سفارت از این سو) تاکید میکنند و میخواهند همان اول حرف آخر را بشنوند، اما واقعیت این است که چنین گام درشتی در رابطهای که بیش از سه دهه کاملا قطع بوده به سرانجامی نخواهد رسید. البته موضوع این نوشته رابطه ایران و آمریکا نیست.
«حامد اسماعیلیون»، در «گاماسیاب...» شجاعانه و البته هنرمندانه به سراغ طرفین یک اختلاف داخلی رفته است. اختلاف و کدورتی که ای بسا بسیار عمیقتر از جدال ایران و آمریکا است. همان طرح روی جلد به هر ناظری نشان میدهد که «بحث بر سر سازمان مجاهدین خلق» است.
به شخصه تردیدی ندارم که اگر نام «حامد اسماعیلیون» روی جلد کتاب نبود، هرگز در وضعیت حاکمیت کنونی به سراغ کتابی که در مورد سازمان مجاهیدن منتشر شده نمیرفتم. از نگاه من پرونده سازمان آنقدر سیاه هست که دیگر نیازی به روایتهای یک جانبه و گاه آغشته به دروغ و بیانصافی دستگاه تبلیغاتی حکومت نباشد. اما وقتی با نویسندهای مواجه هستیم که اولا سیاستمدار نیست و از جنس هنر است و در ثانی وابسته و قلم به مزد نیست، آنگاه وسوسه میشوید که این جدال قدیمی را از دریچه ادبیات داستانی بازخوانی کنید.
به باور من، بزرگترین نقطه قوت «گاماسیاب...» آن است که نویسنده توانسته زیرکانه از نزدیک شدن به اصلیترین نقاط اختلاف میان طرفین جدال دوری کند. داستان مربوط به سالهای دهه شصت (از انقلاب تا عملیات مرصاد) است، اما اسماعیلیون موفق شده در یکی از سیاسیترین و خونینترین دورههای تاریخی کشور، یک جدال تماما سیاسی را از منظری کاملا «انسانی» بازنویسی کند. او به جای آنکه به سراغ جنبههای سیاسی مجادله برود، آنقدر به شخصیتهای داستاناش نزدیک شده که بتواند سیمای انسانی آنها را از پس نقابهایی چون «پاسدار»، «حکومتی»، «مجاهد» یا «منافق» به تصویر بکشد.
نتیجه کار، اثری است که به مخاطب خود این امکان را میدهد تا پیش از ورود به یکی از خونینترین و جنجالیترین وقایع سیاسی کشور، نفسی عمیق بکشد و برای خودش یادآوری کند که «طرفین این جدال را انسانها تشکیل میدهند». انسانیهایی که درد دارند، آرزو دارند، غم و شادی دارند، نقات ضعف و قوت دارند، اشتباه یا فداکاری میکنند و در یک کلام «هر یک داستان خود را دارند».
«گاماسیاپ ماهی ندارد» اثری است که گوشهای از تاریخ خونین و سرشار از جنگ و نفرت ما را بیغرض و بدون نفرت در پیش چشمانمان بازخوانی میکند. پیشنهاد میکنم چنین فرصتی را از دست ندهید.
پینوشت:
از آثار «حامد اسماعیلیون»، پیش از این دو یادداشت در مورد «آویشن، قشنگ نیست» و «قناری بازی» منتشر کرده بودم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر