یکی از چالشهای همیشگی استاد شجریان برای ارایه کار جدید انتخاب شعر بود. انتخاب شعری خوب که بیانگر مناسب وضعیت باشد و البته تا پیش از آن اجرا نکرده باشد. این را خود استاد میگفت در آن مستندی که چند سال پیش از شبکه بی.بی.سی پخش شد. به باور من، همین چالش بزرگ پیش روی استاد، به بزرگترین نقطه قوت «همایون» بدل شد، در آخرین آلبومی که منتشر کرده است و آشکارا مورد اقبال عمومی نیز واقع شده.
همایون شجریان در «نه فرشتهام نه شیطان»، بجز در یک مورد که شعری از مولانا را اجرا کرده، تماما از غزلیات معاصر استفاده کرده است و اتفاقا آنچنان در یافتن اشعاری متناسب با وضعیت موجود موفق شده که دقت در نتیجه اثرش میتواند اعتماد هر ناظری را به غنای شعر معاصر کشور دو چندان کند. در این میان دو شعر از سیمین بهبهانی («رفت آن سوار کولی» و «چرا رفتی چرا من بیقرارم») بیش از تمامی آلبوم مورد توجه قرار گرفتهاند. از «شفیعی کدکنی» و «هومن ذکائی» نیز شعری در این آلبوم به چشم میخورد، اما در نهایت از نگاه من ستاره درخشان این اثر تنها «حسین منزوی» است.
چهار سال پس از آنکه خیابانهای پایتخت به خون نشست و چهار سال پس از آنکه استاد فریاد «تفنگات را زمین بگذار» سر داد، از همایون هم انتظار میرفت که روایت کند:
«شتک زدهاست به خورشید، خونِ بسیاران
بر آسمان که شنیدهاست از زمین باران؟
دریده شد گلوی نیزنان عشقنواز
به نیزهها که بریدندشان ز نیزاران»
به شخصه گمان میکنم تنها و تنها انتخاب همان واژه نخستین «شتک» کفایت میکند تا این شعر را قویترین شعر مجموعه بدانم. با آن صلابت و شدتی که در «شتک زدن» وجود دارد و جایگزین شدناش با هر ترکیب معادلی همچون «پاشیده است»، نه میتواند قساوت جنایت را به درستی بازگو کند و نه میتواند قوت کلام را حفظ کند. اما زبان راوی در همین ذکر فاجعه متوقف نمیماند و به گونهای ادامه مییابد که قبول کنیم این روایت دیرموقع کودتای خونین نیست، این دقیقا اعلامیهای است در بیان مواضع راوی در موقعیت کنونی! هربار که میشنوم:
«سراب امن و امان است این، نه امن و امان
که ره زدهاست فریبش به باورِ یاران»
ناخودآگاه به یاد «زمستان» اخوان ثالث میافتم که:
«فریبات میدهد در آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست»!
از سوی دیگر، شعر «درون آینۀ روبهرو چه میبینی؟» گویی چکیده و عصارهای است از مفهومی که طی چهار سال گذشته به طرق مختلف بیان و همهگیر شد. اغراق نیست اگر بگوییم از نخبگان جامعه گرفته تا بخش عمدهای از بدنه اجتماعی به نتیجه مشابهی رسیدهاند که حاکی از یک بلوغ اجتماعی است: «تو هم شراب خودی هم شرابخوارۀ خود»!
نوعی نیاز به بازگشت به خویشتن و اتکا به مبنا قرار دادن خود برای تغییر جهان. از نگاه من، چه با بیان «پرهیز از قهرمان پروری» خطاباش کنیم، چه «رویکرد به شبکههای اجتماعی» و «زنجیرههای سبز» و «نهادهای مردمی»، تفاوتی نمیکند. در نهایت همه قبول کردهایم که هیچ دستی از غیب قرار نیست ما را نجات دهد و نه دولت، نه حکومت، نه جهان بیرونی و نه هیچ ابرقهرمانی پیدا نخواهد شد و فقط «تو ترجمان جهانی» و «تویی برابر تو».
شعر «نه فرشتهام نه شیطان» هم که بینیاز از توضیح و گفت و گو است. از سالها قبل هم نیاز شدید اجتماعی به پرهیز از گفتمان ایدئولوژیک و ترسیم جهان سیاه و سفید به دنیای هنر راه یافته بود. شاید بتوان «اصغر فرهادی» و مجموعه آثار قابل توجهاش را اوج تلاش هنر ایرانی در فاصلهگرفتن از قضاوتهای صفر و یک قلمداد کرد که این بار در بیان شاعرانه صریحتر بیان شده است:
«نه حق حقم نه ناحق نه بدم نه خوب مطلق
سیه و سپیدم :ابلق ٬ که به نیک و بد عجینم»
در نهایت آنکه دشوار است بگوییم همایون شجریان موفقیت خیرهکننده آخرین اثرش را مدیون حسین منزوی است و یا حسین منزوی است که بار دیگر با موفقیت این اثر در خاطره جامعه ایرانی تجدید حیات مییابد؛ تنها میتوان گفت این آلبوم بار دیگر یادآور شد که گنجینه اشعار ایرانی ابدا به انتها نرسیده و هنوز هم جامعه ایرانی میتواند شرح حال خود را از زبان شعرایاش بشنود.
پینوشت:
تصویر یادداشت متعلق است به بروشور پیوست سی.دی آلبوم و بخشی که شعر «شتک زده است» را معرفی میکند.
کاش کمی هم به تفاوت بین مجموعه ی چند شعر خوب (که البته در مورد شعرهای سانتی مانتال این مجموعه به شدت با نظرت در این خوب و قوی بودن مخالفم) و یک آلبوم موسیقی اشاره ای میکردی. کمی به لازمه ی وحدت هنری در یک آلبوم موسیقی (و هر اثر هنری دیگری) اشاره میکردی. کاش کمی از دید فنی ماجرا به این آلبوم نگاهی بشود. این که نمی شود که حالا چون یک نفر شعرهای آدم ها بزرگ را بردارد توی یک مجموعه صداهای بی معنی که هیچ سنخیت و هماهنگی ای با محتوای شعرها هم ندارد بچپاند و بگوید اثر هنری خلق کرده ام. و به قیمت سرسام آوری هم برای فروش بگذارد. که اتفاقا این قیمت نشان میدهد که چقدر این گروه دید نادرستی از اوضاع زمانه دارد.
پاسخحذف