یادداشت زیر، نقد / پاسخی است به یادداشت «همه اشتباهات موسوی، از کاندیداتوری تا حصر خانگی» و مواردی که به عنوان «اشتباه» برای میرحسین موسوی برشمرده بود. این مطلب چند روز است که برای انتشار آماده شده اما من ترجیح دادم انتشار آن را متوقف کنم تا دیگرانی دست به کار شوند و از زاویه نگاهی متفاوت از نگرش این وبلاگ پاسخ خودشان را مطرح کنند. به نظرم، فارغ از مزایایی که این دست گفت و گوها دارد، پاسخ به انتقادات از زوایای گوناگون و با نگرشهای متفاوت خودش میتواند به غنای پشتوانه فکری جنبش سبز کمک کند. خوشبختانه دیروز دوستی پاسخی ارسال کرد که منتشر شد (اینجا+) و دوستان دیگری هم در شبکههای اجتماعی، نظیر گوگل پلاس (+) و فیسبوک نظراتی گذاشتند و حالا من هم میتوانم پاسخ خود را منتشر کنم. قطعا تمام تلاش من این بوده که تا حد امکان جوابها را خلاصه بنویسم که متن بیش از این که هست طولانی نشود. پاسخ به دیگر نقد این نگارنده، با عنوان «از انرژی هستهای تا جنبش سبز؛ هزینهها و دستاوردها» را نیز به یادداشت دیگری موکول میکنم.
اشتباه اول: «موسوی میبایست برای انتخابات 84 وارد عرصه انتخابات میشد نه سال 88 ...»
این مسئله تنها در زمانی میتواند یک «اشتباه» خوانده شود که ناظر به یک هدف مورد توافق باشد. یعنی اگر توافق کنیم که «هدف میرحسین فقط رییس جمهور شدن بود» میتوان پذیرفت که این انتقاد هم وارد است. اما من چنین گمانی نمیکنم. هرچند خودم افسوس میخورم که میرحسین نامزد انتخابات 84 نشد، اما باید بحث دیگری در جای خودش مطرح شود که بتوان تشریح کرد: هدف میرحسین یک اصلاحات بنیادین اقتصادی در روند حرکت حکومت و (به صورت مشخص) شخص رهبر نظام در نقض اصول اقتصادی قانون اساسی بود که در نهایت میتوان از آن با عنوان «ساخت اقتصادی کودتا» یاد کرد. میرحسین این مسئله را به صورت صریح در مناظره با محسن رضایی مطرح کرد و گفت با تفسیریه رهبری بر اصل 44 قانون اساسی مخالف است و آن را غیرقانونی میداند. او تاکید کرد که اگر قرار بر تغییر قانونی است باید این تغییرات به رفراندوم گذاشته شود. با این حال، هیچ یک از گروههای اصلاحطلب و یا حتی جناحهای میانه همچون آقای هاشمی رفسنجانی در سال 84 با این نگرش و اصلاحات موسوی موافق نبودند. اینکه در سال 88 شرایط تغییر کرد، بدین معنا نیست که اگر موسوی سال 84 هم در انتخابات شرکت میکرد لزوما چنین پشتوانه گستردهای از احزاب اصلاحطلب و میانهرو را پشت سر خود داشت.
اشتباه دوم: «ورود میرحسین موسوی به عرصه انتخابات، با شعارها و سخنان نفیای و سلبی بود ...»
متاسفانه به نظر میرسد نگارنده اطلاع دقیقی از برنامههای انتخاباتی نامزدهای سال 88 ندارد. موسوی ابتدا در حلقه مشاوران خود سند «الگوی زیستمسلمانی» را به عنوان یک استراتژی طولانیمدت تدوین کرد و حتی به عنوان الگویی برای عملکرد کلی نظام ارایه داد. سایت آفتاب روز 6 بهمن 87 در توصیف این متن نوشت: «مانیفستی سیاسی-راهبردی که از سوی برخی همراهان مهندس موسوی در «جمعیت توحید و تعاون» تدوین شده و برای مقامات نظام نیز ارسال گشته است، حکایت از آن دارد که مهندس موسوی و حلقه محدود همراهان و مشاورانش در پس سکوت سیاسی خود، به تأملاتی جدی در بحرانهای سیاسی و اجتماعی کشور مشغول بوده و هستند» (+). پس از کاندیداتوری، موسوی دفترچه «دولت امید» را به عنوان برنامههای دوره ریاستجمهوری خود منتشر کرد. (از اینجا+ دانلود کنید) برای مطالعه بیشتر، بنده ارجاع میدهم به مجموعه یادداشتهای «چه میخواستیم» که با هدف تشریح برنامههای انتخاباتی موسوی در همین وبلاگ منتشر شده است. ضمن اینکه به نگارنده محترم یادآوری میکنم که ما در کشوری زندگی میکنیم که فرهنگ تحزب در آن بیمعناست و تاکنون هیچ رییس جمهوری پیش از انتخابات برنامه مدونی ارایه نکرده است. حتی آقای خاتمی در انتخابات 76 هم صرفا با یک سری شعار وارد شد و با همین شعارها خیزش دوم خرداد 76 را به راه انداخت. بدین ترتیب، طرح اتهام «بیبرنامگی»، حتی برای رقبای میرحسین (که برخلاف او هیچ برنامهای نداشتند) بیش از اندازه کلیشهای و نامربوط به فضای سیاست ایرانی به نظر میرسد.
اشتباه سوم: «پذیرش حمایت هاشمی رفسنجانی یكی از بزرگترین اشتباهات استراتژیك میرحسین موسوی بود ...»
اساسا صورت مسئله این انتقاد زیر سوال است. چنین حمایتی چه زمانی اعلام شد و چه زمانی موسوی آن را پذیرفت؟ آیا غیر از این است که این اتهام صرفا در مناظره معروف از جانب احمدینژاد طرح شد و همانجا هم مهندس موسوی صراحتا پشتیبانی سازمانی تمامی احزاب و گروههای سیاسی را رد کرد؟ نگارنده چه انتظاری دارند؟ آیا انتظار داشتند موسوی هم به مانند احمدینژاد برای جلب آرای مردم به هاشمی توهین کند و تهمت بدون سند بزند؟ از سوی دیگر، آیا توافق رادیکالترین گروههای اصلاحطلب با میانهروترین جناح محافظهکار بر سر یک نامزد انتخاباتی نشان ضعف او خواهد بود یا قوّتش؟ جالب اینجاست که در مناظره موسوی با محسن رضایی، یک انتقاد جدی محسن رضایی به موسوی این بود که تیم حامیان و وزرای و مسوولان مورد نظر خود را اعلام نمیکند و از این نظر کمی ناشناخته است که اتفاقا مهندس موسوی هم تاکید کرد که چنین کاری نخواهد کرد و تا پس از انتخابات و پیروزی نهایی هیچ کس نخواهد فهمید که او از چه کسانی در دولت خودش استفاده میکند.
اشتباه چهارم: «میرحسین موسوی در میدان انتخابات 88 میرحسین موسوی دهه 60 نبود ...»
من دقیقا نمیدانم این انتقاد است یا تمجید؟! مگر قرار است موسوی 88 همان موسوی دهه 60 باشد؟ آیا بیشترین انتقاد در زمان کاندیتاتوری موسوی این نبود که او 20 سال از فضا دور بوده و همچنان در حال و هوای دهه 60 به سر میبرد؟ آیا حالا که اثبات شده اتفاقا او با تغییرات دو دهه جامعه ایرانی تغییر کرده، همین به روز بودنش میشود اتهام؟ از سوی دیگر، مگر جامعه ایرانی و ذایقهاش همچنان همان جامعه دهه 60 است که کسی بخواهد برای جلب آرای عمومی به شیوه دهه 60 رفتار کند؟ دقت کنید که طراح این انتقاد، خودش اعتقاد دارد که احمدینژاد برنده انتخابات 88 بود و باز هم دقت کنید که اتفاقا احمدینژاد برای حمله به موسوی در مناظره معروف از فضای دهه 60 به شدت انتقاد کرد که مثلا در آن زمان «کراواتها را هم با قیچی میبریدند». چگونه باید این تناقض را حل کرد؟ اگر ماندن در دهه 60 باعث جلب آرا میشد، پس چرا احمدینژاد با زیر سوال بردن آن دهه به زعم ایشان پیروز شد؟
اشتباه پنجم: «نداشتن مواضع شفاف و سخنان دوپهلو از دیگر اشتباهات وی بود كه شاید برای ترس از ریزش آراء و حمایت برخی گروهها صورت میپذیرفت ...»
نگارنده در تشریح این انتقاد به ذکر عنوان «مردم خداجوی» در بیانیه شماره 17 اشاره دارند. بنده با ایشان کاملا موافق هستم که معترضان سبز لزوما «مردمی خداجوی» نبودهاند. دستکم در مورد خودم میتوانم این را قاطعانه بگویم به هیچ دلیل «خداجویانهای» در جنبش سبز سهیم نشدهام! خوانندگان این متن میتوانند به خوبی قضاوت کنند که این دست تعارفات کلیشهای، عرف رایج در میان تمامی سیاستمداران داخلی کشور ما است که متاسفانه مهندس موسوی نیز از این ادبیات کلیشهای بری نبوده است. با این حال بسیار دشوار است چنین تعارفات معمولی را به پای «ابهام و دوپهلوگویی» سیاسی بگذاریم. نخست از این جهت که برای نخستین بار با سیاستمداری «مکتوب» مواجه هستیم که هرچه میگوید را با برچسب و شماره بیانیه منتشر میکند تا نگارنده محترم هم بتوانند با گذشت چند سال به آن مراجعه کرده و انتقاد وارد کنند. مقایسه کنید برای مثال با احمدینژاد که حتی زیر بار نمیرود که عبارت «پول نفت باید سر سفره مردم بیاید» را خودش بر زبان رانده!
در ثانی، تنها کسی که به خود جرات داد برای «سبز بودن» صراحتا یک ملاک عمل و فاکتور سنجشپذیر ارایه کند شخص مهندس موسوی بود. یعنی در زمانهای که هرکسی به خودش جرات میداد که سبز بودن را باب میل خودش بازتعریف کند، موسوی ابتدا در بیانیه شماره 15، سپس در طرح «منشور جنبش سبز» و البته در جای جای کلام و گفتار خودش «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» را ملاک رفتار و اهداف «سبزها» خواند و بدین ترتیب مواضع، مطالبات و مرزها و خطوط قرمز خود را کاملا مشخص کردهاند. با این حال به همین مقدار هم بسنده نکرد و در بیانیه شماره 17 با ذکر مشخص نام از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) تبری جست. حال اگر منتقدی اصرار دارد عملکرد منفی هرکسی را (از هاشمی گرفته تا گوگوش!) به پای اشتباهات موسوی بگذارد حکایت دیگری است.
اشتباه ششم: «آماده نبودن برای مناظره باعث شد كه نتیجه مناظره به نفع احمدینژاد تمام شود ...»
این انتقاد، در خوشبینانهترین حالت میتواند یک اظهار نظر شخصی فرض شود که چون بیسند طرح میشود نقد آن ممکن نیست. نگارنده اعتقاد دارد که نتیجه مناظره به سود احمدینژاد بود؟ خوب؛ خیلیها هم اعتقاد دارند که اتفاقا نبود و اتفاقا در اقشار پایین جامعه (یعنی جایی که جدال واقعی در جریان بود) بسیاری نسبت به اتهامات احمدینژاد به همسر مهندس موسوی واکنش منفی نشان دادند. همانطور که گفته شد این «برداشتهای شخصی» چندان نمیتوانند محل مناقشه قرار گیرند، اما اگر بخواهم یک شاهد مثال بیاورم که اتفاقا ذهن مخاطبان روشن شود ارجاع میدهم به سیاست احمدینژاد در مناظره با آقای کروبی. جایی که علاقه داشت با فرو رفتن در موضع «مظلوم نمایی» ادعا کند که «روزنامه کروبی عکس همسر او را منتشر کرده و به ساحت همسر او بیاحترامی شده». هرچند که بعدا مشخص شد عکس همسر احمدینژاد در روزنامه «اعتماد» منتشر شده و نه «اعتماد ملی»، اما اساسا طرح این ادعای عجیب و نامربوط در آن مناظره میتوانست حکایت از احساس خطر تیم مشاوران احمدینژاد باشند. گویا آنها در بازخوردهای اجتماعی خود متوجه شده بودند که کشیده شدن جدال به مباحثی که جامعه ایرانی آن را «ناموسی» میخواند ضربه سنگینی به احمدینژاد زده که باید به هر صورت، ولو با دروغگویی جیران شود! (در این زمینه یادداشت سه سال پیش خودم را بخوایند: «اخلاق؛ مسئله این بود».
اشتباه هفتم: «میرحسین به عنوان نماینده اصلاحطلبان، آرای آنها را داشت و وی باید برای كسب اعتماد اصولگرایان تلاش میكرد كه نكرد...»
متاسفانه نگارنده برای طرح چنین ادعاهایی دلیل و یا نمونهای ذکر نکرده که قابل پیگیری باشد، با این حال در همین اندازه میتواند یادآوری کرد که میرحسین هیچ گاه برچسب «اصلاحطلبی» را نپذیرفت و در بهترین حالت خود را «یک اصولگرای اصلاحطلب» خواند و اتفاقا کار خود را از دیدار با مراجع شروع کرد و تاکید مشخصی که بر دوران جنگ، ارزشهای انقلاب و راه و کلام امام داشت، همگی از جنس رفتارهایی بودند که به صورت سنتی به جناح اصولگرا مربوط است و اتفاقا شواهد فراوانی وجود دارد که بخشهای عمدهای از اصولگرایان موسوی را به خاتمی ترجیح میدادند. به صورت خلاصه، اگر دوستان به خود زحمت داده و عبارت «حمایت اصولگرایان از موسوی» را در گوگل جست و جو کنند (+) و با موج اخبار و اظهار نظرات اصولگرایان مواجه شوند آنگاه میتوان این انتقاد را به این صورت بازتعریف کرد: «وارونه کردن حقیقت یک نقطه قوت و طرح آن به عنوان یک نقطه ضعف»!
اشتباه هشتم: «برخی آمار و اطلاعاتی كه از سوی اطرافیان میرحسین به وی داده میشد واقعیت نداشت ...»
من برای پاسخ به این اتهام بار دیگر فیلم مناظرهها (احمدینژاد – کروبی و سپس موسوی-احمدینژاد) را مرور کردم. اولا اینکه آمارهای موسوی هیچ کدام اشتباه نبود. ضمن اینکه ایشان نه نام هیچ سالی (از جمله سال 87) را بر زبان آورد و نه در نموداری که نشان داد نام سالها مشخص بود. همچنین بر خلاف ادعای نگارنده محترم موسوی به هیچ عددی، از جمله 0.4045 هم اشاره نکرد و اساسا اعداد ارایه شده از جانب احمدینژاد را زیر سوال نبرد و صرفا به مقیاس نمودارها انتقاد کرد. (خوشبختانه فیلم مناظرهها روی یوتیوپ موجود است و همه میتوانند مراجعه کنند و ببینند) این ایراد پیش از این هم مطرح شده که نمودار موسوی مربوط به چهار سال 83 تا 86 است و ضریب جینی سال 87 را در نظر نگرفته است. (نه اینکه عددهای او خلاف واقع بوده) محمود احمدینژاد در مناظره با کروبی یک آمار کلی (از 61 تا 87) ارایه داد که عددهایش درست بود. اختلاف اصلی بر سر آمار سال 87 بود که احمدینژاد خودش در مناظره با کروبی اعلام کرد «همین دو روز پیش مرکز آمار منتشر کرده است». تیم اقتصادی موسوی به تصریح خود ایشان آمار را از مرجع «بانک مرکزی» دریافت کرده بودند که با «مرکز آمار» متفاوت است و دو نهاد مستقل هستند. آمار بانک مرکزی معمولا با تاخیر به روز میشود. (به اینجا+ مراجعه کنید و ببینید که آخرین آمار منتشر شده در سامانه بانک مرکزی متعلق به همان سال 87 است) یعنی تیم اقتصادی موسوی آمار چهار سال آخری که بانک مرکزی منتشر کرده بود را معیار قرار داده است. بدین ترتیب، هم آمار احمدینژاد درست بود و هم آمار موسوی. فقط احمدینژاد به کمک «مرکز آمار»، اعداد سال87 را هم در اختیار داشت. تفاوت در شکل نمودارها (که مورد تاکید موسوی قرار گرفت) نیز به دلیل مقیاسی است که نرمافزارهای سادهای مانند اکسل (Excel) متناسب با دادههای ورودی به کار میبرند. یعنی هر دو درست بودند، در دو مقیاس متفاوت. (بماند که احمدینژاد، برای بالا نشان دادن ضریب جینی در دوران نخست وزیری موسوی، در یک اقدام غیرمعمول، نمودارش را برای هر سه سال مرتب کرده بود تا از بالا بودن ضریب جینی در سال 61 کمک بگیرد و میانگین ضریب جینی در سالهای 61 تا 63 را بالا نشان بدهد و به طور ضمنی موسوی را متهم کند. عجیبتر اینکه در همین نمودار که همه ستونها به صورت سه سالانه ارایه شده بود، ستون سال 87 به صورت «تکسال» قرار داشت و با دیگر ستونها اختلاف پیدا کرده بود!)
اشتباه نهم: «فیلم تبلیغاتی دوم میرحسین یكی از بدترین فیلمهایی بود ... و حتی برای برخی طرفداران موسوی نیز مشمئز كننده بود ...»
مراجعه کنید به انتقاد ششم! ای کاش نگارنده کمی بیشتر توضیح میداد که این «برخی از طرفداران موسوی» از چه چیز دچار «اشمئزاز» شدهاند!
اشتباه دهم: «عدم دعوت هوادارانش به رعایت اخلاق ...»
متاسفانه نگارنده در این انتقاد تفاوتی میان یک نامزد انتخاباتی (رهبر در حصر مخالفان) با بالاترین مقام حقوقی مملکت که تمامی اختیارات و امکانات کشور را در اختیار دارد قایل نمیشود! یعنی دقت نمیکند که اگر مثلا به شخص آیتالله خامنهای انتقاد میشود که چرا پیادهنظام خود را به رعایت اخلاق و قانون فرا نمیخواند، به این دلیل است که ایشان ابزارهای اجرایی و نظارتی این کار را دارند. اما وقتی همین انتقاد را به یک چهره مخالف وارد میکنیم که از قضا حتی به اندازه نگارنده همین انتقادات هم آزادی و تریبون ندارد، آن وقت باید کمی تامل کنیم و از خود بپرسیم: «دقیقا موسوی باید چه کار میکرد که نکرد؟» نگارنده خودش در ادامه مینویسد: «كسی كه پرچم اخلاق را بلند میكند و داعیهدار: ادب مرد به ز دولت است میشود، خودش باید آیینه تمامنمای اخلاق باشد و حتی كوتاهی در نهی بیاخلاقی نیز از وی پذیرفته نیست». بسیار عالی. من دقیقا با ایشان موافق هستم و گمان میکنم معیار خیلی خوبی ارایه دادند. حالا از ایشان میپرسم، حتی یک مورد بیاخلاقی از موسوی میتوانید نام ببرید؟ حتی یک شائبه کوچک که وی از چهارچوب اخلاق، آن هم در بالاترین سطح و ای بسا بسیار فراتر از میانگین جامعه خودش خارج شده باشد؟ با کدام متر و عیار ادعا میکنید که او مرتکب «کوتاهی در نهی بیاخلاقی» شده است؟ 17 بیانیه صادر کرده، در تمامشان بر اخلاق و قانون تاکید کرده است، دیگر انتظار داشتید چه کار کند؟ من البته میپذیرم که در همین فضای مجازی میتوانید بسیاری را پیدا کنید که سرتاپایشان را به ظاهر سبز کردهاند اما در عمل برادر شریعتمداری در پیشگاهشان اسطوره اخلاق و صداقت و نجابت و شرافت است. ولی به یاد میآورم که موسوی تاکید داشت: «سبز بودن به نماد و لباس نیست، به رفتار و اخلاق است».
اشتباه یازدهم: «اعلام زود هنگام پیروزی خودش در انتخابات در ساعت 23:30 روز رأیگیری ...»
خدمت نگارنده که اینگونه حکم صادر میکنند «خبر پیروزی وی از اساس دروغ بود» و ابدا خودشان را ملزم به ارایه سند نمیکنند عرض میشود که اولا در سال 76 که اتفاقا امکانات شمارش آرا بسیار ضعیفتر از سال 88 بود، آقای ناطقنوری بسیار پیش از اعلام رسمی نتایج انتخابات پیروزی خاتمی را به او تبریک گفت. یعنی اینکه اگر اختلاف زیاد باشد از همان دقایق اولیه و با مشاهده روند معمول صندوقها میتوان حدس زد که چه کسی پیروز انتخابات است، مگر اینکه رقابت دو نامزد در حد یکی-دو میلیون رای باشد. در ثانی ارجاع میدهم به اظهارات آقای عسکراولادی در نمایش مناظره تلویزیونیشان با آقای شریعتمداری. در بخشی از این مناظره آقای عسکراولادی به همین مسئله اشاره کردند و گفتند: «وقتی در ساعت 10 روز رای گیری اعلام شد که اقای میرحسین موسوی در تهران، شیراز و اصفهان رای اول را دارند او فریفته شد، اعلام جشن کرد، اما خبرای بعد را به او ندادند، به او نگفتند که مثلا در ساعت یک گزارش هایی که از عمق رای گیریها آمده بود بیانگر چه بود». (+) (پروژه تبلیغاتی معروف که «شما فقط شهرهای بزرگ را میبینید، در عمق روستاها و شهرهای کوچک مردم احمدینژاد را دوست دارند!
البته آقای عسکراولادی نیز اصلا به روی خودشان نیاوردند که در تاریخ انتخاباتهای این کشور، هیچ گاه روند اولیه آرا با این شدت واژگون نمیشود. یعنی ممکن است رقابت شانه به شانه کروبی و احمدینژاد در دقیقه نود به سود احمدینژاد تغییر کند (فقط ممکن است!) اما تا کنون سابقه نداشته نامزدی آرای بزرگترین شهرهای کشور را قاطعانه به خود اختصاص دهد اما در مجموع آرای پایانی، نتیجه را با حساب 63درصد به 32درصد واگذار کند! اما دم خروس همینجا بیرون میزند. اگر به ادعای عسکراولادی، در ساعات ابتدایی اعلام شد که میرحسین در شیراز و اصفهان رای اول را دارد، چطور در نهایت در همین شیراز و اصفهان آرای میرحسین به ترتیب 37.2 و 35.2 اعلام شدند؟
همه این موارد به کنار، اساس چنین ادعایی تنها در شرایطی قابل طرح و گفت و گو است که پیشفرض روند آرام و منطقی انتخابات را پذیرفته باشیم. نه در شرایطی که ارسال پیامکها از 24 ساعت قبل مخدوش شده، حمله نیروهای امنیتی به دفاتر انتخاباتی مهندس موسوی از روز پنجشنبه آغاز شده، چهرههای شاخص اصلاحطلب گروه گروه بازداشت میشوند و خبرگزاریهای رسمی سپاه از حدود ساعت 6 بعد ازظهر خبر پیروزی 63درصدی احمدینژاد را اعلام کردهاند. حتی درست در همان زمان برگزاری جلسه مطبوعاتی مهندس موسوی، خیابانهای شهر در قرق عربدهکشهای مسلح به سلاح سرد و گرم درآمده بود. من پیش از این هم در پاسخ به طرح ادعایی مشابه از جانب یک وبلاگنویس دیگر یادداشت «از زیر بته سبز نشدیم» را نوشتم و به مثال تاریخی کودتای 28 مرداد 32 ارجاع دادهام. با گذشت بیش از نیمقرن، بزرگترین انتقاد به مصدق تعلل او در اعلام فراخوان عمومی برای مقابله با کودتا دانسته میشود. فقط کسی که چشمش را به روی حقیقت بسته بود نمیتوانست درک کند که پروژه کودتا از 24 ساعت قبل به مرحله عملیاتی رسیده بود و آن سخنرانی موسوی، تصمیم زیرکانه و شجاعانه یک رهبر مردمی برای سازماندهی آخرین دفاع در برابر کودتا بود.
اشتباه دوازدهم: «اعتماد به سامانه پیام كوتاه برای دریافت نتایج ناظران صندوقها از دیگر اشكالات طراحی وی و ستاد انتخاباتی میرحسین بود ...»
من هنوز متوجه نشدم که نگارنده محترم بالاخره «کودتای انتخاباتی» را به رسمیت میشناسد یا خیر! در این مورد خاص، گویا ایشان نیز قبول دارند که یک کودتای انتخاباتی ِ کاملا قابل پیشبینی در راه بود و تیم موسوی، وعده صریح وزیر مخابرات باید حساب قطع پیامکها را میکرد! نگارنده توضیح نمیدهد که در چهارچوب نگاه ایشان (که کودتا و حتی تقلبی در کار نبوده) چرا یک نامزد انتخاباتی باید چنین شبکهای پیچیدهای ایجاد کند؟ و باز هم چرا باید حساب اینجا را بکند که قرار است شب انتخابات به دفاتر انتخاباتی او حمله شود و مسوولین ستادهایش بازداشت شوند و بعدها هم دفاتر نمایندگانی که برای پیگیری تقلب معرفی کرده غارت شود؟ در مورد طراح جنگهای مسلحانه که صحبت نمیکنیم تا به کیفیت «عملیات ضد اطلاعاتی» نمره بدهیم. آیا دوستانی که گمان میکنند صرفا دارند به یک بازنده انتخابات انتقاد وارد میکنند نباید با خود بگویند «اساسا همان طراحی سیستم پیامکی هم زیادی بود و هیچ نامزد عاقلی وقت خودش را برای مدیریت نظارت و شمارش آرا تلف نمیکند»؟! و یا به خاطر نمیآورند که صرفا طرح مسئله «کمیته صیانت از آرا» پیش از انتخابات چه ولولهای به جان جریان حاکم انداخت و فقط کم مانده بود برای برخورد با آن توپ و تانک روانه خیابان کنند؟
اشتباه سیزدهم: «صادق نبودن با مردم در ارایه آماری كه ناظران وی از صندوقهای رأی اعلام كرده بودند ...»
باز هم به نظرم نگارنده محترم به نوعی در مورد تاریخ صحبت میکنند که گویا وقایع به صدها سال قبل باز میگردد و کسی به خاطر ندارد که شرایط آن زمان چگونه بود! برای چندمین بار یادآوری میشود که حمله به دفاتر موسوی از شب قبل از انتخابات آغاز شد. دفاتر مرکزی ستاد او خیلی زود اشغال و حتی پلمپ شد. مسوولین ستادهایش به طرزی هماهنگ و گسترده در سراسر کشور بازداشت شدند. تمامی ارتباطات میان اعضا مختل شد و همه چیز رنگ و بوی انتحاری به خود گرفت و حتی ناظران او به اتاق تجمیع آرا راه داده نشدند و اتفاقا بر اساس سندی که شورای نگهبان نیز دریافت آن را تایید کرده، ناظران آقایان موسوی، کروبی و محسن رضایی اعلام کردهاند که در حالی که برای نظارت بر ارسال نتایج و تجمیع آرا در محل وزارت کشور حاضر شده بودند، به ناگاه شاهد اعلام نتایج آرای انتخابات از تلویزیون بودهاند!!! بعدها هم که تلاش شد اسناد موجود نزد آقایان محتشمیپور و الویری جمعآوری شود (از جمله اسناد شکنجه زندانیان که آقای کروبی جمع کرده بود) باز هم به دفاتر این افراد حمله شد و تمامی اسناد از میان رفت. نگارنده باید از خود بپرسد چه زمانی فرصت بود که نظرات و آمارهای این ناظران، در سراسر کشور یکی یکی پرسیده و جمعبندی شود؟ در کدام مرکز که از اشغال نیروهای اطلاعاتی در امان مانده؟ توسط کدام تیم که هنوز بازداشت نشده؟ توسط کدام ابزار ارتباطی که هنوز مختل نشده؟
اشتباه چهاردهم: «اصرار میرحسین بر برگزاری دوباره انتخابات، نشان از عدم شناخت ساختار حكومت، مجریان و ناظران انتخابات داشت...»
متاسفانه من هنوز متوجه این انتقاد نشدهام و گمان میکنم در یک پاراگراف سه تناقض ذاتی با خودش دارد. برای کمک به درک مسئله من همین عبارات را به صورت زیر سادهسازی میکنم:
1- نگارنده خودش تقلب را قبول ندارد اما فرض میگیرد که میرحسین گمان میکند تقلب شده.
2- نگارنده تایید میکند که «اشكال به قانون برگزاری انتخابات وارد است كه دولت در برگزاری انتخاباتی كه خودش ذینفع است، طبیعتاً بیطرف نیست»
3- نگارنده پیشنهاد میدهد که «میرحسین با پذیرش شكست و در میان گذاشتن ماوقع با مردم، میبایست تجدید نظر در قانون انتخابات ریاست جمهوری و اشكالات ساختاری آن را به زمان مناسبی موكول میكرد».
حالا پرسشهای من این است:
1- اگر نگارنده میداند که روند انتخابات مشکل دارد و چنین دولتی با این اختیارات «طبیعتا بیطرف نیست» پس چطور نتیجه این انتخابات را پذیرفته و اینچنین قاطعانه هرگونه «تقلب» را رد میکند؟
2- اگر نگارنده فرض گرفته که از نظر میرحسین تقلب شده، پس چطور پیشنهاد میدهد که او «شکست» را بپذیرد؟ اگر فرض «تقلب» را بپذیریم، پس پذیرفتهایم که میرحسین برنده انتخابات بوده؛ پس او نباید «شکست» را بپذیرد، بلکه باید «پیروزی را بیخیال شود» و به تعبیر دیگر، بر دزدیده شدن آرای مردم چشم ببندد، وگرنه این آرا که به امانت و با بار مسوولیت به نام میرحسین به صندوق ریخته شده، ارث پدری او نبوده که هر زمان صلاح دید از آنها چشمپوشی کند!
3- نگارنده از لزوم «پیگیری اصلاح قانون انتخابات» به جای «پیگیری تقلب در یک انتخابات» سخن میگوید و آن را راهکاری برای پرهیز از تشنج در کشور میداند؟ یعنی ایشان تصور میکند حکومتی که از تقلب در یک انتخابات کوتاه نیامده، بدون هیچ تشنجی قبول میکند که کلا قوانین را اصلاح کند و دست خودش برای تقلب در تمامی انتخاباتهای آینده را ببندد؟ به قول معروف «طرف را به ده راه نمیدادند سراغ کدخدا را میگرفت!» آیا این به واقع یک پیشنهاد برای کاهش تشنج در کشور است؟
اشتباه پانزدهم: «اعتماد بیش از حد به اطلاعات ارایه شده از سوی اطرافیان مغرض، میرحسین را در توهم پیروزی قرار داده بود و وی به هیچ عنوان توان پذیرش شكست را نداشت ...»
اجازه میخواهم به صورت کامل این بند را نادیده بگیرم تا ادب متقابل در طرح انتقاد و پاسخ به آن دچار خدشه نشود. قطعا خواننده میتواند قضاوت کند به کار بردن عبارات گنگی همچون «اعتماد بیش از حد»، «فرو رفتن در توهم پیروزی»، نداشتن «توان پذیرش شکست»، «مقهور فضای ذهنی ایجاد شده توسط اطرافیان خودش بود» و «توهم توطئه» حتی اگر توهین و تخطئه با زبان رسمی نباشد، به هر حال با هیچ تعریفی «نقد» هم به حساب نمیآید. این عبارات رنگ بوی ترسیم سیمای یک کودک سادهلوح از موسوی را دارد و من به این دوستان یادآوری میکنم که دستگاه پروپاگاندای حاکمیت برای 20 سال از آیتالله منتظری تصویر «شیخ سادهلوح» ارایه میکرد و هشدار میدهم که حالا هم که موسوی با هیچ چسبی به خارج از کشور نمیچسبد، حاکمیت بدش نمیآید سیمای او را یک «فریبخورده زودباور و متوهم» جلوه دهد. بهتر است دوستانی که قصد «نقد» دارند کمی هوشیارتر باشند و در دام تکرار طوطیوار این تبلیغات نیفتند.
اشتباه شانزدهم: «جمعیت انبوهی كه روز بیست و پنجم خرداد ماه مسیر میدان امام حسین (ع) را به سمت میدان آزادی میپیمودند، میرحسین را جداً جوگیر كرد...»
اظهار نظر در مورد تعبیر «جوگیری» موسوی را ارجاع میدهم به بند پیشین. اما گمان میکنم این روایت داستانی که به عنوان «اشتباه» یا «انتقاد» مطرح شده، بیشتر زاییده تخیلات یک ذهن داستان پرداز، برای سوار کردن یک روایت داستانی بر یک واقعه تاریخی-اجتماعی است که لزوما ربطی به واقعیت ندارد. گوشه و کنایه زدن به شعار «موسوی دستگیر بشه، ایران قیامت میشه» هم ربطی به انتقاد از موسوی ندارد. اولا اینکه این شعار را موسوی نداده. در ثانی عملکرد موسوی در طول نزدیک به دو سالی که پس از کودتا آزاد بود نشان میدهد که او اساسا با تحرکات انقلابی موافق نبود و راهکار «آگاهی بخشی» را پیشنهاد میکرد. راهکاری که اگر ملاک قرار گیرد، آنگاه بیراه نخواهد بود که ادعا کنیم «اتفاقا شعار ایران قیامت میشود به تحقق پیوسته است. کافی است چشمان خود را باز کنید و قیامتی از آگاهی بخشی را مشاهده بفرمایید که بیتردید با هیچ سرکوبی فروکش نخواهد کرد».
اشتباه هفدهم: «میرحسین موسوی به جای قضاوت در خصوص نتیجه انتخابات مبنی بر وقوع تقلب، میتوانست در فضایی آرام به بیان دلایل، شواهد و اسناد و مداركش نسبت به آن چه در قبل، حین و بعد از انتخابات اتفاق افتادی بپردازد و قضاوت را به مردم واگذار كند...»
تکرار مسئله «فضای آرام» و باز هم وارونه جلوه دادن سیر حوادث! گویی نگارنده فراموش کرده که «از چند روز پیش از برگزاری انتخابات دیگر فضای آرامی وجود نداشت. حتی رییس مجلس خبرگان رهبری هم وقتی با ارسال نامهای رسمی خواست که به اتهاماتی که علیه او وارد شده «پاسخ منطقی»(!) بدهد به او اجاز ندادند. با بهانهای واهی 20 دقیقه فرصت اختصاصی برای احمدینژاد قایل شدند که حتی دادستان کل کشور آن را اقدامی غیرقانونی خواند. (اینجا+) (آقای «دری نجفآبادی» پس از کودتا به ناگاه برکنار و با عنوان نسبتا محترمانه «امام جمعه اراک» تقریبا تبعید شد) در خیابان نیروهای بسیج رسما برخورد با هواداران موسوی را آغاز کرده بودند و از شب قبل از انتخابات هم پروژه نهایی با بازداشت گسترده اصلاحطلبان و حمله به دفاتر انتخاباتی موسوی آغاز شده بود. تنها فضای آرامی که با آن سیر حوادث میتوان تصور کرد، سکوتی قبرستانی در قبال کودتای انتخاباتی بود که حتی اگر میرحسین موسوی هم بدان تن میداد، مردم او را به عنوان یک خائن میشناختند و بدون او اعتراضاتشان را پیگیری میکردند. بر خلاف نگارنده، اتفاقا من گمان میکنم موسوی هرچه داشت را به صورت شفاف با مردم در میان گذاشت و قضاوت را بر عهده آنان نهاد و نتیجه آن هم همان حضور میلیونی و این تداوم جریان با گذشت نزدیک به چهار سال است.
ممنون از نوشته شما. اول فکر کردم چرا اون نوشته اول با توجه به ضعف های استدلالی منتشر شده ، الان می بینم که ایده خوبی بود. باعث شد یه یادآوری از کودتای چهار سال پیش بشه. یاد قلعه حیوانات می افتم با ساکنان فراموشکارش...البته خیلی از فراموشکاری ها مصلحتی به نظر می رسند. ترجیح می دهنداون همه آرای معجزه آسای صد در صدی روستاها و شهرهای کوچک به احمدی نژاد رو فقط یه تخلف به حساب بیارند.
پاسخحذفخیلی عالی بود هم این پست و هم پستهای قبلی
پاسخحذفبیاییم یاد بگیریم که نفس گفتگو خوب است و قضاوت را به خواننگان واگذار کنیم
اطمینان داشته باشیم که بستن باب گفتگو از هر طرف کع باشد به ساختن داستانهای ذهنی منجر می ضشود و افراد را در خطاهای فکرشان مستحکم و مستقر می کند
این چند پست یکی از بهترین گفتگوهایی بود که تاکنون درباره انتخابات ۸۸ خواندهام
ممنون و موفق باشید
Alii bood, kamalen beja
پاسخحذفخوب اینهمه روضه خوانی و ادعای ! تحلیل برای رسیدن به دوران "طلایی" است؟
پاسخحذفخوب است که ما لغتی به اسم و معنای "خجالت" در زبانمان داریم!
بابا ول کنید این موسوی و دوران طلایی امام راحل را.
پاسخحذفبه عنوان یک مخالف در بند به ویژه یک سمبل باید ااز حمایت شود و هر تلاشی برای آزادی او صورت بگیرد اما اینکه ما طرفدار و پیرو نظریات او باشیم واقعاً جهل و عقب ماندگی است.
لطفا" مطالب افراد بی ادبی را که حرف عادی شان توهین به دیگران یا اعتقادات ایشان هست را اجازه طرح ندهید
پاسخحذفدوست عزیز داستان خوبی سرهم کردی.پیشنهاد میکنم رشته درام نویسی رو ادامه بدی.در ضمن نگفتی پستت توی جمهوری اسلامی چیه؟
پاسخحذفمن به عنوان کسی که به محسن رضایی رای دادم و در انتخابات تقریبا دستی بر آتش داشتم ، اعلام میکنم که پیروز انتخابات جناب میر حسین موسوی بود . و برای اثبات ادعایم شما میتوانید اگر امکان برایتان فراهم است سری به سایت ایفنا نیوز که البته اکنون بسته شده است بزنید و در آنجا با چند سند مهم روبرو میشوید : اول طرح کردان برای اینکه احمدی نژاد در شب انتخابات کنار بکشد و با اینکار خود باعث شد که رهبر و سپاه به نفع او در ارا دستکاری کنند و باید گفت استارت کودتای انتخاباتی از بعد از افاضات کردان صورت گرفت . شاید به نوعی میتوان گفت که رهبر برای حفظ نظام مجبور به دخالت در ارا شد . چون مشخص شده بود که اغتشاش در شهر های کوچک صورت میگیرد ، همهنها که با سیب زمینی ارا خود را فروخته بودند . و دمین سندی که خودم دیدم و میتوانید در سایت ایفنا نیوز ببینید ، نظر سنجی شورای امنیت ملی است که نشان میداد که میر حسین پیروز انتخابات میشود . جالب اینکه این نظر سنجی بعد از مناظره میر حسین و احمدی نژاد صورت گرفت .
پاسخحذفالبته رهبر با میر حسین با هم اختلاف داشتند که در بند اول خوب به آن اشاره کردید و در واقع با کودتای انتخاباتی خیلیها به لف ولیس رسیدند و بر سر سفره مردم دست درازی کردند
خیلی خوب بود. ممنونم
پاسخحذفخیلی عالی ای بود خیلی خوبه که پاسدار حقیقت هستید. این دروغگو ها باید بفهند که حتی دیگه واقعیت ها مشمول زمان نمیشوند. ممنون.
پاسخحذفسلام ارمان عزیز میدانم نظرات دراینجابررسی نمیشود وهمیشه دعایت کرده ام که باکپچا سروکارنداریم .اما خوب است گاهی نگاهی بیاندازی وتوهینها را حذف کنی .کامنت چهارم را دیشب درسایت شاهین شهر وانارشی و....چرندیات دیدم .افرادحقیری که از هر چیزی بعنوان مدرنیسم استقبال میکنند وجالب است خواننده درست حسابی هم ندارد .همین پست دیشبشان را بخوان خودشان هم نمیدانند چه نوشته اند. فحش علنی به امام زمان راایا می پسندی؟ نه اصلن فحش به اسرائیل را افرادی مثل من وتو میپسندیم؟ خواهش میکنم اتبار این دیوانه سرا را دست اینها نده.اگر کسی مقاله ای در رد انتظار ومهدویت نوشت چاپ کن امافحش را نه.یادت باشد ماها چوب دوسر طلا یا.....هستم ..لکلک--خواننده همیشگی تو .شاید حوصله کردم ومن هم چند خطی برایت فرستادم .لطفا"توهینها وفحشها را سر فرصت پاک کن .
پاسخحذف