فرنام شکیبافر - در واپسین سال هشتمین دهه زندگی خود است اما خستگیناپذیر پای در ششمین دهه سیاستورزیاش گذاشته است. او را در صف پنج سیاستمدار تأثیرگذار سده اخیر ایران میتوان قرار داد. سالها با رژیم محمدرضا شاه مبارزه كرد و چند نوبت نیز روانه زندان شد. پیش و پس از انقلاب ۵۷ از نزدیكترین افراد به رهبر كاریزماتیك انقلاب بود. پس از انقلاب از نقشآفرینان برجسته سپهر سیاست در ایران شد و مناصب بسیاری را عهدهدار گشت. از جمله آنها به ریاست مجلس، ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست جمهوری و ریاست مجلس خبرگان میتوان اشاره داشت.
انقلابی كه همچون سایر انقلابهای تاریخ بسیاری از فرزندان خود را بلعید، هنوز كه بیش از سه دهه از وقوع آن میگذرد اما از پس آیتالله برنیامده است. شاید بتوان راز تداوم حضور آیتالله در عرصه سیاسی كشور را ذكاوت سیاسی و میانهروی مستمر وی پس از فروكش كردن التهابات پساانقلابی دانست. او گرچه گاه به راست و گاه به چپ متمایلتر بود اما در ابراز گرایشات خود حد نگه میداشت.
آیتالله كه بنا داشت معمار ایران نوین باشد به رغم كسب توفیقاتی چند اما در عملی كردن تام و تمام پروژه خود ناكام ماند. پس از واگذار كردن پاستور به جریان اصلاحات اتوریته او تدریجاً درسراشیبی سقوط افتاد. از آن پس گاهی چپ و گاهی راست او را آماج انتقاداتی تند قرار میدادند. گرچه وی خود تا حد زیادی بسترساز روی آوردن اقبال به چپها بود اما عدهای از اصلاحطلبان با او از در مهر وارد نشدند و عاقبت راستیها كه موسوم به اصولگرایان شده بودند نیز از نردبان آیتالله بالا رفتند. كاندیداتوری آیتالله در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ نتیجه هولناكی هم برای شخص او، هم برای اصلاحطلبان و ایضاً برای ملت ایران داشت. رأی منفی آیتالله در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ به حساب محمود احمدینژاد واریز شد. پوپولیسمی اقتدارگرایانه، آخرالزمانی، شبهماركسیستی و مبتنی بر توزیع درآمدهای نفتی جایگزین مفاهیمی چون اقتصاد آزاد، جامعهمدنی، تنشزدایی بینالمللی و ... شد.
آیتالله پس از واقعه تلخ سوم تیر عزم مجلس خبرگان رهبری را كرد و در انتخابات آن پیروز شده و سپس توانست بر كرسی ریاست آن نیز تكیه بزند. این موقعیت تحت شرایطی میتوانست موضعی استراتژیك باشد. انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ فرا رسید. اكنون آیتالله از هر زمانی به اصلاحطلبان نزدیكتر بود. نتایج انتخابات ۸۸ اما كمتر از انتخابات چهار سال قبل فاجعهبار نبود. اصلاحطلبان كه حمایت آشكار آیتالله را نیز داشتند نه در راستای صیانت از آراء خود و نه از بسیج تودهای طرفی نبستند.
آیتالله در موقعیت حساسی قرار گرفته بود. طرفین دعوا از او انتظارات زیادی داشتند. انتحار اما در طبع آیتالله نبود كه اگر بود او بیش از چهار دهه در بالاترین سطوح قدرت در ایران شاید باقی نمانده بود. باز هم با فراست خود و به مدد تدبیری كه صادق زیباكلام اندیشیده بود راه میانه را برگزید و از مهلكه نجات یافت. اگر طرف جناح راست را میگرفت باید پشت پا به علایق و خواست خود میزد و اگر به سختی جانب جناح چپ را میگرفت نیز ناچار به انفعال و گوشهنشینی میشد و چه بسا سرنوشت رهبران جنبش سبز را پیدا میكرد.
آیتالله به رغم اینكه تدبیر میانهای اتخاذ كرده بود اما با این حال جناح راست از مواضع او ناخرسند بود. وی باز هم مورد هجمه شدیدی از سوی بسیاری محافل و تریبونهای حاكمیتی قرار گرفت. با وجود این آیتالله طبق معمول صبورانه واكنشی به انتقادات نشان نداد. زندانی شدن فرزندانش نیز واكنشی تند از سوی وی را به دنبال نداشت.
اكنون با گذشت چند سال از انتخابات مناقشهبرانگیز سال ۸۸ به نظر میرسد فضای كشور پتانسل بالایی برای تغییر موازنه قوا دارد. جناح راست تقریباً به دو شق تقسیم شده و سخت دستخوش تشتت و اختلافات درونی است كه حتی ممكن است در آیندهای نزدیك كار بین آنها به جای باریك كشیده و ای بسا این دو طیف تقابلی خونین با یكدیگر داشته باشند. از سوی دیگر اصولگرایان معتدل در آشكار و نهان گرایش به آیتالله نشان میدهند و بسیاری از اصلاحطلبان نیز كه بنا به دلایلی ناتوان از ایفا كردن نقش فعال و مستقیم در صحنه سیاست كشور هستند بیمیل به حركت كردن با چراغ خاموش پشت سر آیتالله نیستند.
نگاهی سطحی و گذرا به اقشار و طبقات مختلف جامعه نیز از مقبولیت یافتن بیش از پیش آیتالله میان بخش بزرگی از طبقه متوسط سنتی جامعه و نیز بیتابی بازاریان، صاحبان سرمایه و تولیدكنندگان برای حضور جدیتر وی درحوزه سیاستگذاری كلان كشور حكایت میكند. در صورت به میدان آمدن آیتالله چه بسا طبقه متوسط مدرن نیز از حركت او ولو با اندكی كراهت اما استقبال مطلوبی كند. اقشار فرودستی جامعه نیز شاید بتوان گفت دیگر حداقل به سهولت گذشته فریفته سیاستهای پوپولیستی را آن هم در حالی كه هر روز بر مشكلات معیشتیشان افزوده میشود نخواهند شد.
امروز كه ستاره اقبال اصولگرایان رو به افول میرود، اصلاحطلبان به موجب اقدامات رادیكال چندی پیش خود از نقشآفرینی جدی در اریكه قدرت ناتوان هستند، جامعهمدنی ایران به كما رفته و عموم جامعه نیز مستغرق در روزمرگی و مشكلات روزافزون خود هستند دستان آیتالله است كه میتواند این گره كور را بگشاید.
امروز آیتالله در باب مضرات خودرأیی و حاكمیت یكدست نطق میكند، از تحزب و همچنین انتخابات آزاد و مطابق با استانداردهای بینالمللی سخن میگوید، از وضعیت اقتصاد و مشكلات معیشتی مردم ابراز نارضایتی میكند و سخن از تعامل با دنیا میراند. او صادقانه دقیقاً دست بر روی زخمهای ایران كنونی گذاشته است. امروز مردم ایران بیش از هر زمانی نیازمند تنفس هستند و وقت اصلاحات اقتصادی و باز كردن درهای كشورمان به رو جهان فرا رسیده است و این آیتالله عملگرا و متجدد بیش از هر كسی وزن سیاسی كافی را دارد تا به این مسئله جامه عمل بپوشاند. اكبر هاشمی رفسنجانی میتواند «دنگ ژیائو پینگ» جمهوری اسلامی ایران باشد.
پینوشت:
«مجمع دیوانگان» مشتاقانه از انتشار یادداشتهای شما استقبال میکند.
jeddan ma iraniha cheghadr khak-bar sar shode-im ke yek mollaye makiawoli mishawad yeki az 5 syasatmadare chand sadehe akhire iran. akbar-kooseh hamishe mesle yek mare sammie khatarnak birun miad zahre khodesho be jame-e mirizeh wa dobare tuye soorakhesh ghayem mishe. bi-prinzipi joz-e layanfake akhlaghe in shakhs boode. hala shoma esme in ro mizarid zarangiye akbar-kooseh.
پاسخحذفhttp://tarsaaa.wordpress.com/2013/02/24/%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86/
پاسخحذفmr lee koja dastan khonalod in ba ba koja pedar jan?
پاسخحذف