«احمد توکلی» خواستار تضمین تامین کالاهای اساسی مردم توسط دولت شده است. (+) به گفته ایشان «زمانی که ارزش ارز دو برابر شده و ارزش پول به کمتر از نصف کاهش یافته باید دولت تامین کالاهای اساسی مورد نیاز مردم را تضمین کند و این امر نیز راهی جز ارایه کالاهای اساسی مثل برنج، گوشت و شیر، روغن به صورت کوپنی ندارد». پیش از این، «محمد خوشچهره»، دیگر اقتصاددان جناح محافظهکار و نماینده تیم اقتصادی احمدینژاد در مناظرههای سال 84 نیز پیشنهاد داده بود: «دولت پرداخت یارانههای نقدی را متوقف سازد و به جای آن سهمیه غذایی در اختیار شهروندان قرار دهد». (+) من پیش از این هم تاکید کرده بودم که با این پیشنهادات کاملا موافقم و آنها را تنها راه برای نجات اقشار کمدرآمد در شرایط بحرانی کنونی قلمداد میکنم، (اینجا+) با این حال قرار گرفتن کالایی همچون «برنج» در فهرست درخواستهای کوپنی آقای توکلی من را به یاد یک انتقاد اساسی ایشان به دولت مهندس موسوی میاندازد! گفت و گوی آقای توکلی با سایت الف را در آستانه انتخابات 88 بخوانید:
«پرسش: ببخشید ولی گاھی گفتھ میشود اینكھ آنھا میخواستند ھمھ چیز را دولتی كنند، اقتضای زمان جنگ بود، اینطور نیست؟
توکلی: خیر اینطور نیست. چراكھ گاھی در مصوبات، گزارش ھا و اظھارنظرھای رسمی وزارتخانھھا عباراتی بكار میرفت كھ الھام گرفتھ یا صریحا نقل قول از ادبیات ماركسیستی بود. ما بارھا بھ این تصمیمھا اعتراض میكردیم و در مواردی نمیتوانستیم كوتاه بیاییم. این كھ توزیع ارزاق كوپنی شود در آن زمان جنگ تصمیم درست و قابل دفاعی بود اما تعمیم توزیع دولتی بھ ھمھ كالاھا از جملھ اشتباھات دولت بود كھ نھ بھ اقتضای زمان جنگ، كھ بھ دلیل تعلقات سوسیالیستی برخی مسوولان دولت آن زمان بود. مثلا آنھا تصمیم گرفتند توزیع برنج را ھم دولتی كنند. من و عدهای دیگر ھر چقدر استدلال كردیم كھ برنج كالایی ھمگن نیست انواع و اقسام برنج داریم و توزیع دولتی برنج ضرورتی ندارد، گوش نكردند». (+)
من در مورد سیاستهای اقتصادی مهندس موسوی یادداشتهای بیشتری خواهم نوشت، اینجا تنها میخواهم به عارضهای اشاره کنم که به باور خودم پیشنیاز پرداختن به بسیاری از مباحث سیاسی و اقتصادی است. عارضهای که در حالتی خوشبینانه به «بدفهمی» و «سوءبرداشت» و در غیر این صورت به «اتهام و برچسبزنی و تخطئه» منجر میشود!
* * *
با متلاشی شدن کشورهای دارای اقتصاد دولتی، دیگر نیازی به دانش عمیق اقتصادی نیست تا بتوانیم در تشریح مزایای اقتصاد آزاد و رقابتی بر اقتصاد فرمایشی و دولتی سخنرانی کنیم. به گمان من همین هژمونی سنگین رسانهای در تخریب اقتصاد دولتی هم بود که توانست هرگونه مخالفت با طرح حذف یارانهها را در نطفه خفه کرده و هر منتقدی را به سکوت بکشاند. در واقع مشکل نخست آن بود که اقبال به اقتصاد آزاد نیز به مانند بسیاری دیگر از مفاهیم علوم انسانی، در ورود به جامعه ایرانی دچار قلب محتوا و برداشتی سطحی شد تا حتی پلیدترین غولهای «انحصارگرا» که در جهان آزاد تمام عمر خود را صرف ستیز با «آزادی انتخاب» کردند، در کشور ما به نمادهای ستایشبرانگیزی از موفقیت در اقتصاد آزاد و رقابتی بدل شوند! (دقیقا شخص جناب «استیو جابز» را عرض میکنم!) بدین ترتیب پیشرفتهترین مطالبات جناح لیبرال آمریکایی، در بدفهمی جامعه ایرانی به «دخالت دولتی یا اقتصاد کمونیستی» تعبیر میشود و در مقابل، واپسگراترین واکنشهای نومحافظهکاران در جامعه ایرانی با برچسب «لیبرالیسم» عرضه میشود.
اما مشکل دیگر از نگاه من، جابجایی علت و معلول در دریافت مفاهیم علوم انسانی است. یعنی جامعه غربی، متناسب با تجربیات پیشتاز خود، مفاهیمی را ابداع و ارایه میکند. مفاهیمی که نه زاییده یک سری اندیشههای انتزاعی و یا ماوراء انسانی، بلکه کاملا برگرفته از تجربیات تاریخی و تلاش در تشریح وضعیتهای این جامعه است. این تجربیات و پاسخهایی که هر بار ارایه میشود، در جریان تجربیات همان جامعه اصلاح و بازنگری میشوند و مفاهیم جدید را تولید میکنند. بدین ترتیب، تمامی این مفاهیم و تعاریف معلول تجربیات تاریخی هستند. خواه مفاهیم فلسفی یا سیاسی باشد، خواه سیستمهای اقتصادی. اما وقتی همین مفاهیم وارد جامعه ایرانی میشود، بر اساس همان اندیشه سنتی که عادت به دریافت «وحی» و بکارگیری بیچون و چرای آن دارد، نقش تجربیات تاریخی-ملی نادیده گرفته میشود. یعنی نخبه ایرانی ابتدا با تمسک به محصول تجربیات غربی، سبک سیاسی و یا اقتصادی خودش را انتخاب میکند و سپس سعی میکند تا آن را در کشور و جامعه نهادینه و اجرایی کند. بدین ترتیب، اینجا مفاهیم علوم سیاسی «علت» میشوند و تبعات و تجربیات اجتماعی باید نقش معلول را ایفا کنند! به قول معروف «اگر واقعیت با تئوری ما همخوانی نداشت، ای وای بر واقعیت»!
نتیجه این دو مشکل ریشهای آن میشود که رفتارهای اجتماعی، به جای نقد، با برچسب و تخطئه مواجه میشوند. دقیقا همان شیوهای که امثال آقای توکلی در تخریب و تخطئه اقتصاد دولت جنگ به کار بردند و بدون در نظر گرفتن شرایط ویژه کشور (که اتفاقا ابدا محصول بیدرایتی و ماجراجویی دولت نبود) آن را با برچسب «گرایشهای سوسیالیستی» و «ادبیات کمونیستی» تخطئه کردند. البته من در حسن نیست آقای توکلی، به هنگام طرح دیدگاههای اقتصادیشان تردید ندارم. مشکل اینجا است که ایشان برای سالها و بدون درنظر گرفتن ملزومات اجرایی و شرایط اجتماعی کشور صرفا تلاش کردند تا آموختههای کتابهای درسی خود را به عنوان نسخهای برای مشکلات مزمن اقتصادی کشور توصیه و ترویج کنند.
* * *
وزیر اقتصاد دولت میرحسین موسوی سرانجام و نزدیک به 30 سال پس از کنارهگیری از دولت به این نتیجه رسیده است که در برخی موارد، بنابر بحرانهایی که جامعه را در بر میگیرد لازم است که نه تنها از برخی سیاستهای اقتصاد حمایتی نظیر توزیع کوپن استفاده کنیم که اتفاقا کالاهایی همچون «برنج» را هم باید در فهرست این موارد قرار دهیم. به نظر میرسد تنها گناه مهندس موسوی و مشاوران اقتصادی او این بوده است که این حقیقت را 30 سال پیش از آقای توکلی و بسیار پیش از آنکه عواقب سنگین تصمیمات نابخردانه دولتی قامت مردم را خم کند میدانستند!
1-ممنون 2-بازهمممنون بخاطر اون دقیقا" گفتنت چون خیلی ها(ببخشیدولی کلمه دیگری پیدا نمیکنم)تخم گفتن این کلمه رو ندارند در نت فارسی ویه امامزادهئای درست کردن بیا ببین 3-این توکلی حداقل حقش بود یه دوره رییس جمهور بشه ببینم چه غلطی میخواست بکنه ؟ موسوی در این چندسال چیزایی پاش نوشتند مثل قتل عام 64 وازاین حرفها.اما حتا خودشون هیچوقت نگفتند که مثلن دزد بود زمین خوار بود واله وبله چه برسد دیگرانی که زمان موسوی بلایی سرشون اومده.الان دیگه همه میدونیم موسوی یه تدارکاتچی خیلی خوب بوده وبقیه کارها رو دیگران انجام دادند.ببخش اگر کج وکوله وناقص مینویسیم ولی سر فرصت قضیه رو بشکاف .درکل ازاول انقلاب یکی از مخ های -مثلن-اقتصاد این مملکت توکلی بوده خیلی هم پرنفوذ بوده .الان داره علط زیادی میکنه .یه 100 هکتار دیگه بمالونه .عزت زیاد
پاسخحذفالبته آقای توکلی وزیر کار دولت میرحسین بود.
پاسخحذفتا جایی که من شنیدم ایشون در آنزمان در کار تجارت برنج بوده و احتمالا بهمین خاطر با کوپنی شدن برنج مخلف بوده.
اشارت به اسیو جابز هم جالب بود. در اینمورد کاملا باهات همنظر هستم.
سعیدی